خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: حضور محمدعلی اقبال واحدی مجری نام آشنای تلویزیون در دفتر خبرگزاری مهر مجالی ایجاد کرد که علاوه بر موضوعات مختلف در زمینه اجرا، به نوروز نیز بپردازیم. این مجری قدیمی در این بخش از گفتگو دیدگاه خود نسبت به این رسم سنتی و البته چند نکته دیگر را بیان کرده است. او که نوروز را دوست دارد در کنار خانوادهاش باشد این روزها به سفر نرفته و ترجیح میدهد در ماه اردیبهشت که جادهها و شهرها خلوتتر هستند سفرهای سال جدیدش را آغاز کند.
ماجرای چیدن سفره هفتسین در سال 92، دید و بازدید با خانواده و دوستان، تاثیر مسایل اقتصادی به روابط انسانها و ... از دیگر مباحثی بود که با وی در میان گذاشتیم و پاسخهایش را شنیدیم.
* شما ایام نوروز را چطور گذراندید و با خانواده چه برنامههایی داشتید؟
- زمانی که بچهها محصل بودند به دلیل تعطیلات نوروزی دانشآموزان، مجبور بودیم از این فرصت تعطیلات استفاده کنیم ولی حالا که بچهها دیگر محصل نیستند و ما هم کارمند ساعتی نیستیم و زمان برای خودمان است، سعی میکنیم نوروز تهران باشیم چون جاهای دیگر شلوغ است و خستهمان میکند، بنابراین مسافرت را برای اردیبهشت میگذاریم. در این ماه طبیعت زیباتر میشود و به لحاظ اقتصادی نیز مسافرت در این ماه بهصرفهتر است. بچهها هم به سنی رسیدهاند که خودشان به صورت مستقل سفر میکنند بنابراین چند سالی است که سعی میکنیم نوروز را به دید و بازدید بگذرانیم.
*پس اهل دید و بازدید هستید.
- بله ولی فاصلهها زیاد شده است. گاهی اوقات هم که به دیدار کسی میرویم، خانه نیستند ولی دیدار بزرگترهای فامیل را در روز اول تا سوم عید در برنامه خود داشتیم.
*چیدن سفره هفت سین در خانه شما چگونه بود؟ شما آن را چیدید یا همسرتان؟
- برای چیدن سفره هفتسین همیشه تمام خانواده درگیر میشوند. من تا روزهای نزدیک به عید تا ساعت 12 شب در یک گاری دستی گل میچیدم. دخترم هم به جای آن که سفره هفت سین را روی زمین بچیند، آن را آویزان کرد. ما خانوادگی اهل دلیم و نسبت به این گونه امور بی تفاوت نیستیم، به ویژه دخترم به سنتها بسیار علاقمند است همچنین همسرم. حتی اگر رعایت این سنن ظاهراً به ما لذتی ندهد به بچهها این لذت را میبخشد.
*با این حال به نظر میآید نسلهای جدید خیلی علاقمند به سنن نوروزی نباشند.
- بله. تمایل کم شده است. دلیل هم دارد، چون بچهها از نظر خرید و خوراک مثل زمان ما نیستند که تمام آرزویشان این باشد که یک لباس نو داشته باشند. امروز کمد اکثر خانوادهها طوری است که جا برای آویزان کردن لباس جدید نیست. ما قدیمها تنها یک کت و شلوار داشتیم که شلوارش را زیر تشک میگذاشتیم تا اتو شود و این کت و شلوار را داشتیم تا این که سال دیگر برایمان خرید کنند. برای خرید به محله باب همایون میرفتیم و لباسی میخریدیم که 2 سایز بزرگتر از اندازه خودمان باشد. آن لذتها دیگر الان نیست چون بچه امروز در شرایط اقتصادی مطلوبی است که خودش به راحتی میتواند خرید برود. در حالی که چلوکباب خوردن برای ما یک پروژه بود، این که ما را ببرند شاه عبدالعظیم و باغ طوطی یک دست چلوکباب با خواهرمان بخوریم، چه حالی میداد.
اما امروزه در خانهات یک تماس می گیری و چلوکباب حاضر است. اینگونه است که لذتها کم شده است. در گذشته، میدانستی مهمانی بروی ظهر سفره پهن میشود و زرشک پلو با مرغ را دور هم هستید و همدیگر را میبینید. اما اکنون افراد همدیگر را از طریق اینترنت و تلفن پیدا میکنند. آن موقع ما باورمان نمیشد مردم اروپا از هم دورند و اگر رستوران بروند دونگی حساب میکنند یا تلفن میزنند و برایشان غذا میآورند. آن زمان هیچ یک از این امور را باور نمیکردیم اما اکنون خودمان هم درگیر این سبک از زندگی هستیم و میبینیم که میشود.
*مشکلات اقتصادی که همیشه وجود دارد اما در آستانه عید مسائل اقتصادی فشار بیشتری میآورد. مسأله پسته و آجیل هم که قصه آشنایی است. با این اوصاف شما امسال آجیل خریدید؟
- بله چون الحمدلله خیلی ندار نیستم و پز نداری هم نمیدهم. این مساله اصل زندگی من نیست. زمانی هست که شما میخواهید حرکات ژورنالیستی کنید و مسائلی مطرح میشود که اصل زندگی شما نیست. پسته گران باشد به زندگی شما آسیبی نمیرسد. مسأله پسته بهانهای شده برای این که پز اپوزیسیون یا پز غر زدن و نق زدن بدهند. ما انصافاً کشور خوبی داریم و مردم ما دارند خوب زندگی میکنند. این ادعا را میکنم چون کارشناس این کار هستم و به روستاها سفر میکنم، جاهایی میروم که شماها نرفتید، بروید سیستان و بلوچستان ایران و پاکستان را با هم مقایسه کنید فارغ از داشتن نفت و دیگر منابع طبیعی. ما خیلی با آن طرف آب متفاوتیم و از آنها جلوتریم. ما امنیت داریم. در مقایسه با همه کشورهای اطراف ما اعم از عراق، پاکستان، افغانستان، روسیه و چچن ما خیلی امنیم.
خدا نکند این امنیت را از ما بگیرند که آنوقت قدر عافیت را بدانیم. ببینید چقدر عافیت داریم که مشکلمان پسته یا پراید است. باور کنید ما 40 سال پیش ماشین از کوچهمان رد میشد دنبالش میدویدیم و شادی میکردیم. چون ماشین نبود. اگر یکی از فامیل ماشین داشت چقدر پز میدادیم. الان دختر خانواده، پسر خانواده ماشین دارد، دعواهای آپارتمانی ما بحث پارکینگ است. نداشتنهای امروز با دیروز خیلی متفاوت است. اینها را باید منصفانه بحث کرد. مشکلات هست ولی باید منصف بود.
ادامه دارد....
نظر شما