به گزارش خبرگزاری مهر، در ابتدای جلسه ایراندوست ضمن گرامیداشت ایام فاطمیه(س) و تبریک سال جدید گفت چندین بحث در مورد معجزه وجود دارد:
1. با چه تعریف و بیانی، معجزه به عنوان برهان مطرح میشود؟
2. چگونه معجزه بر صدق مدعی دلالت دارد؟ آیا یقین علمی ـ عقلی میآورد، یا یقین روانشناختی بر صدق مدعی است؟ و یا اساسا دلالتی بر صدق مدعی ندارد؟
3. در مورد اینکه چه کسانی برهان معجزه را مطرح کردهاند باید گفت علاوه بر محقق نراقی، برخی مفسرین هم ذیل برخی آیات، برهان معجزه را برای اثبات صانع میآورند. خسروپناه و محمدرضایی نیز آثاری در این مورد دارند. علاوه بر مفسرین، امثال قاضی عبدالجبار معتزلی هم به این برهان اشاره دارد و آن را مورد استناد قرار داده است.
آیت الله سبحانی با ترجمه قسمت مقدمه البیان (مرحوم خوئی) معنی را مطرح میکند که احداث و ایجاد عجز از آن جملهاند. در مورد علم سیمیا یکی از معانی که برای آن به کار میرود همان معجزه است که محققان دائرةالمعارف کلمبیا آنرا مطرح کردهاند. در دائرةالمعارف بریتانیکا، هر امر شگفتانگیز و خارق العاده را معجزه خواندهاند. در نسخه ششم دائرة المعارف کلمبیا دخالت خالق و خداوند در یک امر خارق العاده را معجزه دانستهاند، یعنی نوع خاص حادثه، کشف ازآن میکند که فردی دارای قدرت علی الاطلاق در آن مداخله داشته و آن معجزه دلالت بر وجود او دارد.
در دائرةالمعارف هاستینگ، معجزه را امری خارق العاده میداند که دلیلی بر قدرت خداوند است که کاملا با رحمت او ارتباط دارد. پس اینگونه افراد قائلند که معجزه نوعی حضور محبتآمیز در بین مردم است نه آنکه برای عاجز نمودن آنها باشد. در برخی کتب که نام دلائل النبوه هم دارد این اصطلاح را توضیح دادهاند. محمد عبدالرحمن بدوی در کتاب ثبوتات خود، دلائل النبوه را 5 شاخه میداند که معجزه یکی از شاخههای آن است، کرامات و ارهامات و... از جمله دلائل النبوة دانسته شدهاند.
ابن جریر طبری شیعی(م 450 ق) گفته است عجز دیگران از اتیان به مثل آن، معجزه است و تحدی را شرط اعجاز نمیداند و فقط آن را شرط اعجاز در قرآن دانسته است. مرحوم محقق نراقی در کتاب انیس الموحدین هم تصریح می کند که معجزه از دلائل اثبات صانع است و با ذکر برخی از رفتارهای پیامبر(ص) بیان میکند که این امور از انسان نمیتواند صادر شود پس باید صانع حکیمی آنها را صادر کرده باشد. نوآوری مرحوم نراقی آن است که معجزه را صراحتا برای اثبات صانع میآورد.
مرحوم خوئی در البیان مطرح میکند، معجزه امری است که عقلاً و شرعاً محال نباشد، پس اگر کسی بعد از پیامبر کاری خارق العاده انجام دهد مبنی بر اینکه نبی جدید است، چنین کار خارق العادهای اساسا معجزه نمیباشد و هنگامی که معجزه نباشد، ابطال آن بر خدا لازم نیست و دلیلشان آن است که این امور قابل تعلیم است هرچند اسباب خفیه داشته باشد.
محمدرضایی در قالب مقالهای به صراحت میگوید که معجزه برای اثبات صانع هم به کار میرود و هم به قرآن استناد دارد و هم در روایاتی مانند نهج البلاغه (واستدلو علی ربکم: قرآن را دلیلی بر پروردگار قرار دهید). عبدالجبار معتزلی در کتاب المغنی، ج 15، ص 170، معجزه را فعل الله میداند تا بتواند دلیل بر ثبوت باشد و علم داریم که غیرقابل مغلوب شدن است و حتی خود پیامبر(ص) هم نمیتواند آن را تکرار کند. در گذشته و آینده در هیچ حال از خود پیامبر صادر نمیشود.
آیت الله جوادی آملی در تحریر براهین فصل 9، ص 257، نقدهایی را بر بیان مسیحیت در مورد معجزه مطرح میکنند و این نوع معجزه فقط یقین عملی و روانی میدهد ولی یقین علمی دقت بیشتری میخواهد و برای کامل شدن برهان امکان و وجوب لازم است.
اساسا علت معجزه، تنها همان سبب است که واحد است و اساسا خارج از عالم ممکنات است پس کلام امثال فخر رازی که امکان صدور معجزه را از عوالمی مثل مجردات میداند از این لحاظ قابل نقد است. در مورد مستندات قرآنی در مورد مطالبه معجزه از خود پیامبر(ص)، مواردی را میتوان مطرح کرد که مثلا مردم خانهای از طلا یا چشمه جوشانی درخواست میکردند که این امور استحاله عقلی و... نداشتهاند، اما در این موارد پیامبر جواب میدادند که من فقط رسول هستم یعنی صدور این موارد از شخص خود را نفی میکردند.
قاضی عبدالجبار هم در این رابطه بیان میکند که اگر معجزه فعل خود پیامبر باشد از دال بر صانع بودن خارج میشود.
پس از بیانات ایراندوست نظرات و مطالبی توسط اساتید حاضر در جلسه مطرح شد:
ـ ممکن است گفته شود که صدور معجزه از دست خود نبی یا خداوند، یک نزاع لفظی است زیرا بر دست نبی انجام میشود و میتواند در عین حال فعل خدا باشد؟
ـ آیا مردمی که در زمان صدور معجزه پیامبر بودند، معجزه بودن آن افعال صادر شده را درک میکردند؟ یا فقط آن را نشانهای دال بر خدا میدانستند؟
ـ در مسیحیت، معجزه برای اثبات الوهیت مسیح است و مکاشفه و محبت و مداخله خداوند در زندگی مردم دلالت بر همین مطلب دارد، پس فرهنگ بحث معجزه در مسیحیت و اسلام متفاوت است.
ـ لزوم تبیین مقومات و شرایط معجزه و اینکه آیا معجزه ما را به اثبات صفات الهی توجه میدهد یا اثبات خود صانع میکند؟
ـ لزوم تمرکز بر شاخههایی از بحث و تکمیل آن، مانند بیان مشترکات و تفاوتهای متکلمان مسیحی و مسلمان و یا اینکه آیا نقش نبی در معجزه فقط حالت واسطهگری و ابزاری است یا غیر از آن؟
ـ آیا در مسیحیت هم مشابه قرآن ما که تحدی در مورد آن مطرح شده است، موردی وجود دارد که همان جایگاه را برای آنها داشته باشد؟
ـ فرق بین کرامت و معجزه مشخص شود و نیز کارهای خارق العاده و سحر و... چه تفاوتی با معجزه دارد؟ ماهیت معجزه به درستی روشن شود و ماهیت معجزه اسلامی و مسیحی تمایز داده شود.
پس از بیان نظرات، ایراندوست گفت: اگر معجزه را خرق عادت یا نقض امور طبیعی بدانیم، فعل الله خواهد بود که (اگر کاری فعل نبی باشد) مقدور بشر خواهد بود فعل الله محض نخواهد بود.
نظر شما