پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۴ تیر ۱۳۸۴، ۸:۱۱

/ سلام بر قلمداران /

و امروز " روز قلــــــــــــــم " است ...

و امروز " روز قلــــــــــــــم " است ...

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : سكوت فضا ، گاه و بي گاه با صدايي لطيف شكسته مي شود ، بركه اي آرام را تجسم كنيد كه با اندك نسيمي يا اشاره لطيف بادي ، موج بر مي دارد و براي چند لحظه ، " صورت روشن آب " پرچين مي شود و بعد باز هم همه چيز به حالت اول خود بر مي گردد .

هر چند دقيقه يك بار ، اين صداي آشنا به گوش مي رسد و بعد قطع مي شود ... ، آن سوتر " قلم " ي درحال حركت بر ميدان سپيد دفتر است ، لرزش دست مرد بر كاغذ ، آرامش و جذابيت عجيبي دارد ، گاه لبهايش به آرامي تكان مي خورد و زمزمه اي كوتاه مثل " دعا " و مثل نام " خدا " بر لبهايش نقش مي بندد ، آري ، او " مي نويسد " .


نگاهش به آفاق دور است . مي نويسد از ديروز و امروز . از او خواسته اند بخشي از زندگي خود را بنويسد ، بخشي از دغدغه هايش را ، صبوري هايش را و آنچه امروز مي بيند ...  تصويري - آن سوتر - بر ديوار، او را به سمت خود جلب مي كند ، با اشارتي و لبخندي : " بنويس ... اما حقيقت را بنويس " .


مرد مي داند كه اگر گذشتگان او مي بودند ، هرگز او را ياراي نوشتن نبود ... حكيمان و مورخان و فرزانگان ديروز كه هنوز با گذشت سالياني دور از حضورشان ، انوار فرزانگي و صداقت از كلماتشان مي تابد و شعاع كاغذين دفتر و ديوان ، قادر نيست اين فرزانگي و صداقت را - آنچنان كه بود و هست - متجلي سازد .


مرد مي نويسد ، اما نگران است . نگران از اين كه نتواند چنان كه شايسته است حق نوشتن را به جاي بياورد ، نگران است كه مرزهاي عاطفي و شخصي ، او را از درك آنچه عموم مي خواهند و مي گويند و مي پرسند ، غافل كند . او خود مي نويسد اما " از خود نوشتن " را نمي خواهد ... او هنوز نمي داند كه چگونه ميراث داري براي " قلم " است ، قلمي كه سوگند پرشكوه " حق " را در شناسنامه اصالتمند خود دارد . 


اوراق دفتر ، يكي پس از ديگري به دنبال هم مي دوند ، شوق و شتاب عجيبي دروجود مرد ، عيان شده است ، چه حال عجيبي ! اگر دنيا را با تمام ظرفيت هاي مادي اش به او ببخشند ، اگر سند هستي را دو دستي به نام او بزنند و اگر ... ، حاضر نيست لحظه اي هم " قلم " خود را زمين بگذارد . انگار ، پير خسته قرون و اعصار ، جاني دوباره يافته است ، انگار ذرات وجودش متلاطم شده است ، انگار همه پنجره هاي معنا و حقيقت و سلوك ، به رويش گشوده شده است ، لحظات نجيب و پرطراوتي است ، فرشتگان سخن به زمين آمده اند ، " مرد " مي نويسد و مي نويسد ... 

                                                     ***

گروه فرهنگ و ادب خبرگزاري مهر ، " روز قلم "  را به همه " قلمداران " مخلص ، مدبر و فرزانه  تبريك و تهنيت مي گويد .
کد خبر 203136

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha