بانو صبر کن، ما را تنها مگذار. می دانم حدیث غربتت تمامی ندارد. می دانم داغ های زیادی بر دل تو نهاده اند، اما مگر علی (ع) را نمی بینی چگونه بی تاب است، همان گونه که تو یک عمر بی تاب او بودی.
خوب می دانم که تو بارها به خاطر حیدر (ع) حیران شدی؛ سیلی خوردی و رویت کبود شد؛ زمین خوردی و زخم برداشتی؛ پهلویت شکست و بی تاب شدی؛ بین در و دیوار ماندی و محسنت قربانی شد؛ میخ سینه ات را شکافت و قلبت به درد آمد. بانو تو چقدر صبر داری!
پایه های دین روی دوش های فاطمه (س) استوار مانده است
می دانم که دیگر تاب ماندن در این دنیا را نداری و شوق دیدار پدر در تو زبانه می کشد، اما نه مادر، روی از ما مگیر، بلند شو. خوب آگاهم که درد پهلو امانت را بریده است و برای راه رفتن دست به دیوار می گیری، اما تو هنوز هم پشتوانه و دلگرمی علی (ع) و اهل خانه ای و پایه های دین روی دوش های تو استوار مانده است.
تفسیر آیه کوثر مجال بده، بلند شو ما را رها مکن. بی تو تمام ثانیه ها دق می کنند، دقایق ناکام می شوند، ساعت ها به فرجام نمی رسند و روزها به سختی می گذرند.
فاصله بین ماه و خورشید باورنکردنیست
زهرا (س) جان! قلب هایمان بدجوری شکسته است. دیدن قامتت بر زمین چقدر سخت است، انگار آسمان بر زمین افتاده است. وای فاصله بین ماه و خورشید باورنکردنیست. دیگر علی (ع) بی یاوری چون تو، چه کند؟ دیگر تنها چاه گوش شنوای علی (ع) خواهد بود، چاه تو دیگر سنگ صبور حیدری.
بعد از تو روایت غریبی علی (ع) و احوال کودکان نگفتنی است. به کودکان زهرا (س) گفتند آرام بگریید کسی بیدار نشود، مگر این مردمان با زهرا (س) چه کردند که او هیچ کس را در مراسم تشییع جنازه اش نمی پذیرد.
اما اگر چه دل سنگ مردمان مدینه طلسم شده است، کوچه های مدینه زار می گریند و این تابوت زهرا (س) غرق در یاس سپید است که بر دوش تنی چند رهسپار مکانی بی نشان است.
نظر شما