به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، تدوين كنندگان در مقدمه اين كتاب اشاره دارند كه فلسفه ذهن در قرن بيستم در قالب دو شاخه پديدارشناسي و فلسفه تحليلي بسط يافته است.
سنت پديدارشناسانه البته از طريق برنتانو، هوسرل، هايدگر، سارتر و مرلوپونتي برجسته مي شد و بنابراين بسياري از نكاتي كه كل فلسفه قاره اي و تحليل را از يكديگر جدا مي كردند باعث تفاوت رويكرد نسبت به مفهوم ذهن نيز مي شدند.
كتاب "پديدارشناسي و فلسفه ذهن" اما بنا دارد نشان دهد با وجود تمايز فلسفه قاره اي و تحليلي چگونه رويكرد پديدارشناسي به ذهن به پاره اي از مضامين اصلي فيلسوفان ذهن نزديك مي شود .
در اين راستا پژوهشگران مطرحي از هر دو سنت فلسفي مضامين اساسي اي چون : آگاهي، قصديت، ادراك، عمل، خودآگاهي، آگاهي لحظه اي و محتواي ذهني را بررسي مي كنند.
يكي از مهمترين نكاتي كه كتاب "پديدارشناسي و فلسفه ذهن" بر آن تأكيد مي كند اين است كه هرچند دو فلسفه قاره اي و تحليلي نگاههايي متمايز نسبت به مفهوم ذهن دارند ، در بسياري از مواقع ديدگاه ما را نسبت به اين مفهوم مهم كامل مي كنند.
نظر شما