خبرگزاري " مهر"- گروه بين الملل : اطلاعات استراتژيك و كشورداري حاوي اطلاعاتي در زمينه كشورداري است . همچنين اين كتاب به تحليل اطلاعات در مفهوم اوليه و كلي اشاره مي كند كه از آن به مالكيت ذهني تعبير مي شود.
اين كتاب اطلاعات را شامل ظرفيت ذاتي انسان براي هدايت زندگي از طريق تفكر و همچنين كسب، توسعه و سرمايه گذاري روي دانش مي داند اما هيچگونه پاسخ قابل قبولي در باره اين سؤال كه چگونه انسانها عملاً به تفكر مي پردازند و ظرفيت ذهني خودشان را مي پردازند؟ ارائه نمي دهد.
اين كتاب در يك مقدمه شش فصل و يك نتيجه گيري تنظيم شده است.
فصل اول كتاب تحت عنوان نظم بين المللي در جهان چند فرهنگي اشاره مي كند. همچنين در اين فصل به بررسي تطبيقي مديريت و كشور داري، سياست و فرهنگ ، مذهب در مكتب هاي مختلف فكري وسياسي و همچنين نقاط مختلف جهان از جمله چين، هند، آسيا، آفريقا، اروپا و غرب و مساله دين و مذهب و نقش آن در سياست اشاره مي كند.
علاوه بر آن ، در اين بخش به كشورهايي اشاره مي كند كه در خلال تاريخ اقدام به تشكيل سيستمهاي سياسي و اخلاقي تشكيل دهنده تمدنهاي خاص نموده اند.
فصل دوم به مسئله جنگ و برخورد افكارو ديدگاه انديشمندان بزرگ غرب در اين خصوص ، از جمله هانس مورگنتا، مارتين وايت و ديگران اشاره مي كند كه به نوعي تداعي كننده برخورد تمدنهاست كه از سوي افرادي چون ساموئل هانتيگتون و فرانسيس فوكوياما و ديگران اشاره شده است.
در اين فصل به مسئله درگيريها و جنگها و تئوري هاي مربوط به برخوردها اشاره مي كند كه از سوي نظريه پردازان رعب و وحشت ارائه گرديده است.همچنين در اين فصل علاوه بر مسئله جنگ به كنترل درگيريها و توجه ويژه به اين مهم نيز دارد.
يكي ديگر از مسائل مورد بحث در اين قسمت مطالعه تطبيقي دو محيط بين المللي در گذشته و حال است كه براي هركدام از آن ديدگاههاي خاص خود در زمينه جنگ مطرح شده است.
كتاب سعي دارد با ارائه تعريفي نوين از جنگ، آن را با ديدگاههاي جديد وفق دهد چنين مي نماياند كه تعريف اخير هم مؤيد و تقويت كننده ديدگاههاي كلاسيك جنگ است.
نويسنده در تعريف جنگ مي نويسد : جنگ ادامه تعامل سياسي با روشهاي ديگر و نوعي از تلاش انسان با موجوديت اجتماع و تعارض منافع بزرگي است كه با خونريزي حل مي شود.
گرچه ديدگاههاي مطرح شده در اين بحث جنگ را تقبيه مي كنند ليكن با اشاره به اين مسئله به عنوان تعامل سياسي به نظر مي رسد كه اين ديدگاه زماني از سوي يك طرف مطرح مي شود كه در موضع قدرت قرار گرفته باشد در غير اينصورت جنگ يك عمل تقابلي است.
كتاب در فصل سوم بر آن است تا به تبيين تنش بين سيستمهايي با يك منشاء ولي با سيستمهاي اداري و برداشتهاي گوناگون و آن هم مطالعه موردي چين و روسيه بپردازد.
در اين فصل كتاب سعي دارد تا با طرح موضوعاتي به دربطن كلام چند سؤال نيز پاسخ بدهد كه عبارتند از:
1) رهبران جوامع بسته سنتي چگونه جنگ سياسي و اشكال افراطي خشونت را عليه دشمنان خارجي به كار گرفته اند؟
2) آيا آنان از عوامل دست نشانده و مزدور جهت اين مقاصد استفاده مي كردند؟
3) آيا رهبران مزبور رهنمودهائي جهت استفاده از اين گونه تدابير داشتند؟
4) پيوستگي ميان راههاي مورد استفاده رهبران سنتي چگونه است و امروزه حكومتهاي موجود چگونه از آنها استفاده مي كنند؟
همچنين در ادامه اين مبحث به خاطر توسعه و بهره گيري از اكثر روش هاي سياسي و نزديكي آن با شيوه هائي كه امپراطوري بيزانس، از آنها بهره جسته است به اين واحد سياسي به عنوان نمونه اشاره مي كند.
در اين كتاب دليل اشاره خود به بيزانس را ارائه مي دهد كه اين امپراطوي مديريت دقيق جنگ سياسي و غير مستقيم و كشمكشهايي با شدت اندك در محيط چند فرهنگي را كه بتدريج بر پيچيدگي آن نيز افزوده شده دارا بود و تجربه كرده است و ديگر اينكه بيزانس در طول حيات خود هميشه يك ابر قدرت جهاني به شمار مي رفته است.
ضمناً در ادامه مبحث به اطلاعات ديپلماسي و اهميت آن در مقايسه با استفاده از ارتش براي بيزانس اشاره مي كند.
فصل چهارم به مبحث كشور داري و اطلاعات در جهان غيرغربي اشارت دارد.
در اين بخش كتاب حاضر سعي دارد به تحليل سياستهاي آمريكا و چند مورد كاملاً مستند از سياست ها و ارزيابي هاي غلط در مناطق متعدد جهان از جمله آمريكاي مركزي كه بحران آن با ظهور كاسترو در كوبا آغاز مي شود، جنوب شرقي و شمال شرقي و آسياي مركزي بويژه تبت و افغانستان اشارت نمايد و همچنين سياست آمريكا در خاورميانه و آفريقا تحليل مي شود كه سياست اين كشور در خاورميانه بيشتر حول محور اسرائيل است.
فصل پنجم به شيوه و توانايي مطالعات تطبيقي مربوط به اطلاعات، جمع آوري ، تحليل و استفاده از اطلاعات در جوامع غير غربي مي پردازد كه به چين و آفريقا به عنوان مطالعه موردي اشاره مي كند و در آن به اهداف مسيحيت و مسيونرها به عنوان عامل مستقل و تقابل اين طرز تفكر با تفكر كنفسيوسي و بودايي به عنوان عامل وابسته اشارت دارد كه مسيحيت خود را به عنوان عاملي مستقل بر ديوان سالاري چين تحميل مي كند و براي پيشبرد خود ، دست به ابتكار ارائه اطلاعات به زبان قابل درك ميزند.
در مسئله آفريقا به مشكلات اروپا و غرب در برخورد با قاره اي اشاره مي كند كه از لوازم اوليه فرهنگ پذيري برخوردار نبوده است ليكن تعامل بين سيستمهاي سياسي در دو حوزه به واسطه وابستگي آنها به كانون مشترك كليسا سهل تر بوده است.
فصل ششم كتاب به سياستها و فرهنگ آمريكا و باور اين كشور از ارزشهايي كه براي خود برگزيده، سخن مي گويد.
همچنين در كتاب از دموكراسي به عنوان پديده اي عمومي ياد مي كند كه غرب سعي دارد آن را محصول آتلانتيك شمالي القا كند همچنين در كتاب اشاره مي كند كه در تمام دنيا دموكراسي به شيوه اي وجود دارد و در نقاطي در اقيانوس آرام آفريقا و آمريكاي جنوبي ، اين پديده وجود دارد كه همه اين ارزشها از فرهنگ بومي آنها ناشي مي شود.
همچنين در اين بخش از كتاب به ارزشهاي جوامع كمونيستي ، آسياي شرقي هم اشاره مي كند و ارزش هاي آن را صرفاً ارزشهاي متفاوت با غرب مي داند اين تضاد را در كشورهاي مختلف امري طبيعي مي داند. همچنين بي اعتمادي كشوهاي غير غربي كه غير كمونيست هم مي باشند به دموكراسي غربي را عاملي براي گرايش آنها به جبهه مخالف مي داند.
در انتها نيز كتاب به نتيجه گيري مي پردازد و دشمني اسلام با غرب را عاملي براي نزديكي اسلام و لنينيسم مي داند و از آن به جنگ سرد اسلام و لنينيسم عليه غرب تعبير مي كند.
نظر شما