پس از تصرف عراق بدست آمريكايي ها ، تقريبا همه روزه در نشريات و رسانه هاي تصويري و سايت هاي اينترنتي ، شاهد تصاوير و اخباري از تخريب رسمي آثار هنري عراق به وسيله متجاوزان آمريكايي هستيم . به ويژه آثار حجمي و يادمان ها آنچه در پي مي آيد ، نگاهي است اعتراض آميز از منظر يك معلم تاريخ هنر به اين مسئله .
رسانه هاي گوناگون به تخريب آشكار آثار هنري عراق در مدتي كه از تصرف اين كشور مي گذرد اعتراض نكرده اند ، گويي اين حق مسلم آمريكايي هاست كه به زشت ترين روش يعني با استفاده از ديناميت ، پيكره ها و يادمان هاي عراق را _ صرف نظر از مضمون آنها _ در روز روشن و در معرض ديد جهانيان منفجر و نابود كنند و در سايه چنين رويدادهاي عجولانه اي و در گرد و غبار و هيجان گذراي ايجاد شده به تخريب موزه بغداد و تاراج آثار ارزشمند آن بپردازند كه البته اين جنايت فرهنگي بدون دخالت غيرمستقيم و يا حداقل رضايت امريكايي ها ميسرنمي شد . اعتراض به عملكرد و تقبيح رفتار آمريكا نه براي آن است كه مجسمه هاي ديكتاتور بدنامي همچون صدام حسين نابود مي شود ؛ بل به واسطه آن است كه آثار هنري كه هزينه و زحمات بسيار براي خلق آن به مردم عراق تحميل شده است نابود مي شود .
فرض كنيم جريان كار برعكس بود يعني مثلا كشوري جهان سومي به بخشي از اروپا يا آمريكا دست اندازي مي كرد و مجسمه رييس جمهور يا هر اثر هنري ديگري را به اين صورت نابود مي كرد، آنگاه رسانه ها و مجامع هنري چه واكنشي نشان مي دادند ؟ آيا عامل جنايت ها را به رگبار نفرت و ملامت نمي بستند ؟
اگر عينك تعصب و سياست زندگي را از چشم خود برداريم اين نكته را خواهيم پذيرفت كه از فرداي روزي كه صدام از قدرت خلع شد رژيم سناكش به گورستان تاريخ سپرده شدند . آثار هنري مربوطه به اشيايي تاريخي و فرهنگي بدل شدند كه نشانگر برهه اي خاص از تاريخ سياسي اجتماعي سرزمين و مردم عراق است و بديهي است كه حفظ و حراست از آنها برعهده آمريكايي هاست كه ادعاي تمدن و فرهنگمندي شان گوش را مي خراشد .
البته كه اين قصه سر دراز دارد و از ديرباز آثار هنري به ويژه آنها كه موضوعشان به سياست و روز مرگي آميخته شده بود ، در تحولات سياسي و اجتماعي دچار تيغ تعصب و تندروي مي شدند ولي جامعه امروز به ويژه از سوي كساني كه داعيه پرچم داري فرهنگ جهاني را دارند چنين رفتار ناشايستي را نخواهند پذيرفت .
اگرچه مقايسه چنادن مناسبي نيست و گويي با اين مثال ناخواسته براي صدام و حكومتش نوعي منزلت آفريني مي شود ولي ديديم در تخريب پيكره هاي بوريا توسط رژيم مفسط طالبان در باميان افغانستان مجامع فرهنگي جهان چگونه يك صدا آن را محكوم كردند و مخربان را رسوا نمودند ولي معدوم كردن رسمي و آشكار آثار هنري عراق ظاهرا هيچ اعتراضي را به دنبال ندارد و گويي خوبي و بدي عمل را عامل آن تعيين مي كند نه نفس عمل !
دهها سال است كه صدها آمريكايي و اروپايي در گوشه و كنار جهان با عناوين رنگارنگ همچون باستان شناس و كارشناس به لطايف الحيلي آثار هنري و تاريخي جوامع ديگر را به موزه هاي متعدد خود منتقل مي كنند و آنگاه كه آن آثار را مال خود كردند با تجليل و تحليل هاي چشمگير براي آن شيئ ارزش آفريني مي كنند .حال چگونه است كه برخي از آثار عراقي را با ديناميت منفجر مي كنند ؟ لابد يا از صدام و قدرت نامريي او مي ترسند و يا اين كه انگونه آثار _ غالبا غول پيكر _ را چون قابل انتقال به سرزمين خود نمي بينند بر نابودي شان كمر مي بندند و گرنه همين تنديس ها را كه لابد ميليون ها دينار براي توليد آنها هزينه شده است و مطمئن نيستيم كه ارزش هنري آن قابل توجه نباشد ، به موزه متروپوليتن يا ديگر موزه ها منتقل مي كردند و آنگاه براي تماشايش از همين مردم عراق و ديگر بازديد كنندگان پول دريافت مي كردند ! و شرح و تفسيرش را در رسالات و رسانه ها به آسمان مي رساندن ، همچنان كه تا به امروز با آثار ديگران ( از جمله آثار ايراني موجود در موزه هاي خود ) و به همان گونه كه با آثار به يغما رفته بغداد خواهند كرد .
نا مهرباني با آثار هنري و بعضا نابودي آنها البته فقط سزاوار اثار ديگران و مظلوماني همچون عراق است ارنه ميراثي كه به گذشته جهان غرب مربوط است تافته اي است جدابافته و نزد حضرت شان حسابي جداگانه دارد . اگر سري به موزه هاي رنگارنگ و حراجي هاي بزرگ عتيقه جات در غرب ، همچون سابتي يا كريستي و... بزنيم در كنار آثار تاريخي ارزشمند " چيز " هايي را به چشم مي بينيم كه " هيچ " بوده اند ولي دست هايي كوشيده اند تا ارزش آفريني كنند و از هيچ غرب همه چيز بسازند .
خوانده و ديده ايم كه ته سيگار چرچيل را به بهاي گزافي به فروش رسانده اند يا لباس زير معشوقه ناپلئون را در موزه به نمايش گذاشته اند . با ديدي خوشبينانه مي توان پذيرفت كه لابد ته سيگار چرچيل و صدها اثر و شيئ مشابه ديگر چون شامل مرور زمان شده اند و نشانه هايي از زمان و مكان و شرايط خاص را همراه دارند ، اعتبار آن را يافته اند كه در جايگاه رفيع اثري تاريخي يا هنري بر ويترين موزه ها جا خوش كنند . حال چگونه است كه مجسمه ها و ديگر آثار توليد شده در رژيمي كه نابودش كرده اند سزاوار آن پايگاه نبوده و نيست ؟ فقط به اين دليل كه ياد آور شخصيت و يا رژيم مزدور و موضوعي است كه حاكمان نو آمده را خوش نمي آيد . آيا اين رفتار عوامانه و مضحك و غير اصولي نيست و بوي پوسيدگي نمي دهد ؟ اگر حكم نابودي مجسمه ها و تابلوهاي نقاشي اي كه چهره تنديس افراد نامطلوب را نشان مي دهند صادر كنيم ، آيا فردا موزه ها را همچون كف دست خالي نخواهيم يافت ....
حاكمان جديد در تمام دوره ها و سرزمين ها بايد به اين سطح از درك فرهنگي برسند كه هيچ اثر هنري گناهكار نيست . حتي در اغلب موارد هنرمند نيز بي گناه است فقط ممكن است سفارش دهنده اثر مجرم و خاطي باشد . البته معقول نيست كه گناه شخصي صدام حسين را به گردن سازندگان اثر يا خود اثر انداخت . بايد حكومت گران تعصب و خامي را كنار بگذارند كه آثار هنري شامل جادوي مرور زمان شوند . حقيقتا اگر همه رژيم ها آثار هنري پيش از خود را نابود مي كردند امروز براي ما از تاريخ و هنر و فرهنگ چه بر جاي مانده بود ؟ ....
نظر شما