به گزارش خبرنگار مهر، برای نسل ما که همگی در مدارس امروزی به تحصیل پرداخته ایم، باید جالب باشد که بدانیم پدران و پدربزرگان ما در زمانی که نه نظام آموزشی تعریف شده و مدونی به شکل امروزی وجود داشته است و نه نیازی به معنای امروز برای یادگیری سواد در آحاد جامعه احساس می شده است در چه فضایی به یادگیری حروف الفبا و آموزش سواد پرداخته اند.
پای خاطرات علی آقا قیومی 70 ساله و بازنشسته آموزش و پرورش می نشینیم تا با دقتی که در نقل خاطرات گذشته دارد و شنیده های خود از بزرگترها دارد ما را به فضای حاکم بر این مدارس سنتی آشنا کند.
معلم های مکتب مورد احترام ویژه بودند
به معلم مکتب ملا و یا آخوند گفته می شده است، البته آخوند در آن زمان به اشخاص غیر معمم نیز اطلاق می شده است.
خانم هایی نیز که معلم مکتب دختربچه ها بوده اند "بی بی ملا" نامیده می شدند. لازم به ذکر است که ملاها و بی بی ملاها به دلیل اشتغال به سوادآموزی به کودکان در بین عامه مردم محبوبیت داشته و مورد احترام خاص اهالی محله بوده اند.
مجوز تدریس و اعطای مدرک
تاسیس و راه اندازی مکتب نیازی به مجوز نداشته است و همین که شخصی می توانسته تدریس کند، مجاز بوده است که برای خودش شاگرد بگیرد. از سوی دیگر به دلیل تعریف نشدن متون درسی هماهنگ و نظام آموزشی مدون، مدرکی نیز به بچه ها تعلق نمی گرفته است و کودکان برای یادگیری سواد و ادب و کسب کمالات به این مدارس سنتی اعزام می شده اند.
شیوه آموزش در مکتب خانه ها
در مکتبخانه ها آموزش را با یاد دادن حروف ابجد آغاز و سپس قرآن را به شیوه «هجوی» آموزش می دادند. فرزندانی که با استعدادتر و یا کوشاتر بوده اند پس از آموزش قرآن به آموزش کتابهایی نظیر گلستان سعدی، حافظ و صحیفه سجادیه می رسیدندو تعدادی نیز در همان مراحل اولیه یادگیری سواد به دنبال زندگی خود می رفتند و عملا ترک تحصیل می کردند.
معمولا این مدارس سنتی در دو شیفت صبح و عصر فعالیت می کردند و شرط سنی خاصی نیز برای دانش آموزان لحاظ نمی شده و بچه های 5 تا 16 ساله به این محل ها رفت و آمد داشتند.
کلاس با دعا بر معلم آغاز می شد
در مکتبخانه های سنتی همه پایه ها در سر یک کلاس می نشستند و هر دانش آموزی درس خاص خود را می گرفت و شروع به تمرین می کرد.
هنگام شروع کلاس نیز کودکان همصدا با هم این دعا را در حق استاد و معلم خود می خوانده اند: « خدایا بر استادم، بر معلمم، تو رحمت کن و جای ایشان را در مقام جنت کن، الهی آمین یا رب»
آداب حضور در محضر ملا
هر دانش آموز علاوه بر کتاب، کاغذ یا لوح که آن را درون پارچه ای پیچیده و با خود به مکتب خانه می آورد مفرشی نیز برای انداختن زیر پای خود به همراه داشت. این «مفرش» بنا به استطاعت مالی خانواده دانش آموز از جنس گلیم، حصیر و ... بود.
در کلاس نیز جناب آخوند بر روی تشک کوچکی می نشست و کمر خود را به دیوار تکیه می داد و سایر نوآموزان به صورت دایره وار به گرد ملا می نشستند.
هنگام ورود ملا به کلاس همه کودکان به پا می خواستند و سلام می کردندو هنگامی که نیاز به استراحت بود جناب ملا «تنفس» می داد و هنگام تنفس که همان زنگ تفریح امروزی مدارس است کودکان به رفع خستگی، خوردن تنقلات و ... می پرداختند.
احترام گذاشتن به مقام معلم مسئله پذیرفته شده ای بود به نحوی که کودکان به هیچ وجه در محضر معلم پای خود را دراز نمی کردند و یا حتی در کوچه اگر معلم خود را می دیدندجلوی ایشان راه نمی رفتند و راه را برای عبور ایشان باز می کردندو ...
شهریه مکتب خانه
شهریه آموزشی خردسالان به صورت نقدی یا غیرنقدی در هر ماه به مکتبخانه فرستاده میشد و اصطلاحا به آن «ماهیانه» می گفتند.
البته لازم به ذکر است که بسیاری از والدین به دلیل فقر شدید مالی و یا به دلیل نیاز به نیروی کار کودکان از فرستادن آنها به مکتبخانه ها امتناع می کردند و با استدلال های خاص خود، آموختن سواد برای کودکان خود را امری غیر ضرور توصیف می کردند.
ارتباط والدین و معلمان
والدین برای جناب ملا که حکم معلمی فرزندانشان را داشت احترام زیادی قائل بودند و نسبت به تنبیه کودکانشان توسط معلم اعتراضی نداشته اند حتی بسیاری از والدین هنگام ثبت نام کودک خود به معلم می گفتندکه:" جناب آخوند، گوشت فرزند مال شما و استخوانش مال ما. "یعنی این که اختیار فرزند ما در اختیار شما است.
شعر" پادشاهی پسر به مکتب داد/ لوح سیمینش در کنار نهاد//بر سر لوح او نوشته به زر /جور استاد به ز مهر پدر» آویزه گوش شاگردان بود و همه باور داشتند که تنبیه اصل مهمی برای آموزش و تربیت فرزندان است.
تنبیه در مکتب خانه ها پر رنگ تر از تشویق بود
در نظام تعلیم و تربیت مکتب خانه ای اصل بر تنبیه دانش آموزان بود و کمتر به تشویق بها داده می شدبه نحوی که همیشه ترکه چوبی کنار دست این معلمان بود.
هزینه تهیه هدیه برای دانش آموز کوشا نیز وظیفه پدر او بود و به طور مثال پدر دانش آموز مقداری کشمش به مکتبخانه می فرستاد و بچه ها با هم می خوردند.
تنبیه در مکتب خانه فقط برای مسائل آموزشی نبود بلکه اگر خبر به ملا می رسید که دانش آموزان او به طور مثال در محله دعوا یا برای برداشتن لانه گنجشک اقدام کرده اند یا از دیوار باغ کسی بالا رفته اند و ... دلیل خوبی برای تنبیه و به زعم جناب ملا تربیت کودک فراهم می شد.
بعضی اوقات پدرها نیز گزارش عملکرد دانش اموز در خانه را به ملا می دادند و ملا برای تربیت کودک ناخلف اقدام می کرد.
شیوه تنبیه هم برای خردسالان زدن چوب بر کف دست و برای بزرگترها بستن پا به فلک و زدن چوب بر کف پا بود.
تغذیه کودکان در مکتب خانه ها
برخی کودکان تنقلاتی نظیر کنجد، شاهدانه، توت خشک، گردو، بادام، انار، انگور خشک و ... را به مکتبخانه برده و می خوردند.بعضی وقتها هم در فصل زمستان، کدوی جوشانده ، شلغم داغ یا لبو به محل درس می بردند.
بنا یا ساختمان ویژه ای برای مکتبخانه ها وجود نداشت و اکثر این مدارس سنتی در منزل شخصی «ملا یا آخوند» برپا می شده است.
معلمین، اتاق یا اتاق هایی از منزل خود را به این کار اختصاص می دادند و عملا میزبان دانش آموزان خود بودند.
نظافت مکتبخانه بر عهده دانش آموزان بود
نوآموزان با همکاری یکدیگر نسبت به نظافت محل تدریس اقدام می کردند و با توجه به شان و جایگاه والای مقام معلم و به هنگام اوقات فراغت، در امور کشاورزی یا کارهای منزل نیز مددکار جناب ملا یا بی بی ملا بودند.
به طور مثال از آب انبار آب یا گندم را از آسیاب گرفته به منزل استاد می آوردند یا برای گوسفند ملا علف می چیدند و ...
یادی از اساتید مکتب خانه های ابرکوه
افراد بزرگواری که به عنوان معلم در مکتب خانه های اواخر عهد قاجار در ابرکوه به تدریس مشغول بوده اند می توان از سید حسین آقا سید علی صحاف در محله جرم دین، سید مقدس در محله دروازه میدان، بی بی شهربانو در محله دروازه میدان، حاج غلام علی در محله نبادان، ملا حسین اسماعیل در محله دربقلعه، بی بی ملا جانی در محله دربقلعه، بی بی ملا خاور در محله دربقلعه و ... نام برد.
---------
گزارش:رحیم میرعظیم
نظر شما