به گزارش خبرگزاری مهر، عوامل زیادی وجود دارد که مي تواند زندگي زناشويي را به محمل بي اعتمادي و نگرانی تبدیل کند و حتی باعث جدایی و طلاق شود. در اين بحث به شرح مختصري از اين عوامل مي پردازيم.
فريب كاري و تظاهر
هيچگاه حتي در صورت قدرتمند بودن براي رسيدن به خواسته هايمان نبايد طرف مقابل را فريب دهيم. تظاهر كه خود نوعي فريبكاري است در واقع پنهان كردن بخشي از شخصيت اصلي ماست كه مي پنداريم در صورت آشكار شدن آن همسر مان ما را رها مي كند. كساني كه خود واقعي شان را پنهان و ظاهرسازي مي كنند اعتماد به نفس پاييني دارند.
انتظارات غير واقع بينانه
اگر زوجين در دوران كودكي خود تحت تاثير پدر و مادري با تجربيات مختلف بزرگ شده باشند، تصور واقع بينانه اي از زندگي زناشويي خواهند داشت. موفقيت در ازدواج مستلزم تلاش فراوان، كار زياد و نيز تجربه انواع ناملايمات است. اگر ازدواج صحيح و خوب انجام نشده باشد با مشكلات بيشتري مواجه مي شويم كه حل آنها نيازمند واقع نگري خاص است.
عدم صداقت
صداقت پايه و اساس هر ارتباطي است، هنگامي كه در مورد احساساتمان دروغ مي گوييم، زندگي مشترك ما دچار اختلال مي شود. با احساسات خود صادق باشيم و آن را از طرف مقابل پنهان نكنيم. هميشه صداقت لازمه صميميت است. تاثير احساسات صادقانه ما در شريك زندگي مان باعث مي شود كه او هم حرف هايش را به ما بزند.
انتقاد و سرزنش
با افزايش انتقاد و سرزنش بر ميزان تنش ها و نيز احساسات منفي افزوده مي شود تا جايي كه ديگر زن و شوهر براي صلح و آرامش و آشتي تلاش نمي كنند. اين ضربه هولناك، بسيار غافلگير كننده به زندگي ما وارد مي شود. هر چقدر انتقاد، شكوه و شكايت از ویژگی خلقی بد طرف مقابل خود که احساس مي كند ايرادي ندارد هنرمندانه تر و سياستمدارانه تر انجام بگيرد، احساسات طرف مقابل كمتر جريحه دار مي شود. اين نكته بيانگر اين است كه ازدواج و زندگي مشترك نوعي هنر است و هرگونه انتقاد و سرزنش بايد با روشي هنرمندانه و با ظرافت هاي خاص و در موقعيت هاي مخصوص بيان شود تا تاثير مثبت آن بيش از آسيب هاي رواني آن باشد.
خصومت و درگيري
يكي از عوامل اصلي شروع فروپاشي زندگي زناشويي، خصومت و درگيري و شروع مشاجرات داغ و شديد است. توهين و تحقير و طعنه زدن از نمونه هاي بارز اولين دشواري هاي زندگي مشترك است.
جبهه گيري
وقتي در درگيري هاي زناشويي، يكي از طرفين ديگري را سرزنش مي كند، او نيز از خودش دفاع مي كند اين موضوع وضع را بدتر مي كند. هر دو احساس مي كنند قرباني شده اند و هيچ يك قصد ندارند رابطه شان را بهتر كنند و هميشه درحال دفاع از خود و نيز بي گناه جلوه دادن خود هستند.
سكوت
هنگامي كه زوج ها از درگيري و جبهه گيري خسته مي شوند و ارتباطشان آهسته و آهسته كم مي شود، ترميم رابطه بسيار مشكل تر است. آنها در اين بحران در مقابل هر بحث سكوت مي كنند و مانند ديواري ساكت و خاموش مي مانند و به صحبت هاي طرف مقابل واكنش نشان نمي دهند.
هرگاه يكي از اين موارد فوق كه قبلا قابل پيش بيني نبوده در طول زندگي ظاهر شود،شدت رسوخ اين خصوصيت به شخصيت همسر بر مي گردد.هم چنين بايد بررسي كرد كه آيا اين خصو صيات منفي در عملكرد زندگي اجتماعي ايشان نيز تاثير داشته است يا خير.
نظر شما