۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۱۵

نقش شاهنامه در هنرهای تجسمی/ فردوسی سرچشمه الهام هنرمندان ايراني

نقش شاهنامه در هنرهای تجسمی/ فردوسی سرچشمه الهام هنرمندان ايراني

هنرهای تجسمی از نقاشی گرفته تا مجسمه همیشه ملهم از ادبیات ایران بوده و هست که در این میان شاهنامه شاهکار فردوسی کتابی است که بیشترین اقتباس از آن در عالم هنرهای تجسمی ایران انجام شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، شاهنامه فردوسي فخيم‌ترين حماسه ملي ايرانيان است و تقریبا هیچ ایرانی نیست که به این حماسه و حماسه‌سرایش یعنی فردوسی عرق نداشته باشد. شاهنامه، حافظ راستین سنت‌های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی‌وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می‌شد و اثری از آنها به جای نمی‌ماند.

اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی‌شود و پیش از آن که مجموعه‌ای از داستان‌های منظوم باشد، تبارنامه‌ای است که بیت‌بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته‌های جمعی، ملتی کهن دارد.

تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی‌ها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می‌شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می‌گیرد ولی با دلاوری دلاوران بر دشمنان فائق آمده است که این تفکر برای همه خلاقان هنرهای تجسمی خوشایند بوده و هست و باز هم به همین خاطر همیشه شاهنامه فردوسی در آثار هنرمندان تجسمی متبلور شده است.

تجلی شاهنامه در نقاشی و نگارگری

شاهنامه فردوسي در زماني تنظيم و سروده شد كه مردم ايران از تسلط كارگزاران متعصب خلفاي بغداد و حکام وقت ایران بر مقدرات و زندگی خود رنج مي‌بردند. این قصه شباهت زیادی به داستان پیدایش نقاشي قهوه‌خانه‌اي دارد که آن هم در برهه‌اي از زمان شكل گرفت كه توده مردم از رخنه و نفوذ دو ابر قدرت سياسي همزمان خود (روسيه و بريتانيا) بر ايران به ستوه آمده بودند بنابراين براي حفظ وحدت ملي و جلوگيري تاثيرات بيش از حد هنر بيگانگان بر فرهنگ و هنر ايران به خصوص نقاشي، گرايش به مضامين حماسي شاهنامه فردوسي پيدا كردند و اين تمايل با انقلاب مشروطيت شدت يافت.

نقاشي قهوه‌خانه‌هاي از جمله هنرهايي است كه تجلي شاهنامه در مضمون‌هاي حماسي آن به وضوح ديده مي‌شود. به خصوص در صحنه‌هايي نظير نبرد رستم و سهراب، نبرد رستم و اشكبوس و ديگر قهرمان‌هاي شاهنامه‌اي.

از نقاشان مشهور سبك قهوه‌خانه‌اي می‌توان به حسين قوللر آقاسي و محمد مدبر اشاره کرد كه حسين قوللر آقاسي، سردمدار نقاشي‌هايي با مضمون حماسي و محمد مدبر را سردمدار نقاشي‌هايي با مضمون مذهبي دانسته‌اند.

يكي از سبك‌هاي نقاشي كه شاهنامه فردوسي در شكل‌گيري آن تاثير بسزايي داشته، نقاشي قهوه‌خانه‌ای است كه از اواخر دوره زنديه و اوايل دوره قاجاريه وارد عرصه نقاشي ايران شده است.

با سروده شدن و به نظم درآوردن شاهنامه توسط حكيم طوس، نقالان دوره‌هاي بعد به ويژه در دوره‌هاي مغول، ايلخانان، و تيموريان به بيان داستان‌هاي حماسي و شاهنامه‌خواني با توجه به مضامين شاهنامه فردوسي روي آوردند. با رواج يافتن قهوه‌خانه‌ها در دوره‌های بعد كار نقالي و شاهنامه‌خواني به قهوه خانه‌ها كشيده شد.

هنر معاصر ایران تاثيرپذير از هنر و به خصوص نقاشی غربی است كه شروع اين تاثيرپذيري به اواخر دوره صفوي و سلطنت شاه عباس دوم (كه محمد زمان را براي فرا گرفتن نقاشي به ايتاليا مي‌فرستد) بر مي‌گردد. اين روال در دوره قاجار با توجه به اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي حاكم به اوج خود مي‌رسد.

در اواخر دوره قاجار بود که نقاشان عامي بدون تاثيرپذيري از نقاشي فرنگي و با حفظ رعايت اصول نقاشي سنتي ايران به تصوير نقل نقالاني روي آوردند كه يادآور دلاوري‌ها و قهرماني‌هاي ايرانيان بودند و رويه‌اي در پيش گرفتند تا بتوانند روحيه حماسي را با پيشينه تاريخي و دلاوري‌هاي اين مرز و بوم در ذهن مردم جاي دهند.

با هدف جلوگيري از خودباختگي فرهنگي رايج در آن برهه از زمان، بهترين اثر حماسي كه مي‌توانستند آن را الگوي روش كار خود قرار بدهند، شاهنامه فردوسي با مضامين حماسي آن بود.

اگر چه نقاشي‌هايي كه از داستان‌هاي شاهنامه از ابتداي دوره قاجار تا آغاز جنبش مشروطيت تصوير مي‌شد، به نقاشي قهوه‌خانه‌اي نزديك بود ولي هنوز روح حماسه در آن‌ها تجلي نداشت اما با ظهور مشروطه‌خواهي و مشروطيت در ايران، روح حماسه‌طلبي در بين ايرانيان عهد قاجار جاني تازه گرفت و نقش نقاشان قهوه‌خانه‌اي كه مضامين حماسي شاهنامه را بر تابلوي نقاشي كشيده بودند، بیشتر احساس مي‌شد.

در اين عهد نقاشاني با همان روحيه چون حسين قوللر آقاسي كه از بين توده مردم برخاسته بود، توانست با بهره‌گيري از موضوعات شاهنامه، دلاوري‌ها و حماسه‌خواهي‌هاي اصيل ايران را به شيوه‌اي ترسيم نمايد كه هم كمترين بهره از عناصر غربی و یا به قول مردمان آن زمان "فرنگی"، در كارش ديده شود و هم با رعايت اصول نقاشي سنتي ايران كه بيشتر از خيال خود براي نقاشي بهره مي‌گرفتند، به ترسيم دلاوراني چون رستم و سهراب، نبرد رستم و اشكبوس و... با چهره و سبك سنتي ايران بپردازد.

در این میان نگارگری‌های نگارگرهای ما همیشه از دنیای غنی سوژه‌های خلق شده توسط فردوسی یعنی شاهنامه سیراب شده‌اند و همواره از این کتاب و حماسه در آثار خود استفاده کرده‌اند.

نگارگري در ايران كاربردهاي متفاوتي دارد. يكي از كاربردهايش استفاده از آن براي تصويرسازي صفحات كتاب بود. از كتبي كه در ايران مكرر مصور و با نگارگري تزيين مي‌شده، شاهنامه فردوسي است كه همواره سرچشمه الهام هنرمندان ايراني به خصوص نقاشان قرار گرفته است.

همیشه و همه‌جا از شاهنامه شاه طهماسب یاد می‌شود ولی جالب اینجاست که ما نمونه قابل دیگری هم داریم که به نهایت زیبایی ترسیم شده است.

در دوره سلطان ابوسعید، آخرین حاکم ایلخانی با هنرمندی مانند احمد موسی، یکی از مهم‌ترین نقاشان تاریخ نقاشی ایران آشنا می‌شویم. احمد موسی در این دوره، فصل جدیدی در نقاشی و طراحی ایرانی به عنوان (مکتب اول تبریز) را به وجود آورد. این شیوه در دوران آل جلایر و ترکمانان در تبریز، شیراز، بغداد، بین‌النهرین و در عصر تیموریان در هرات و ماوراالنهر گسترش یافت. مهمترین شاهکار به جا مانده از مکتب اول تبریز، شاهنامه سلطان ابوسعید است.

این شاهنامه احتمالا، زیرنظر احمد موسی و شاگردانش مصور شده است. شاهنامه سلطان ابوسعید دارای ۵۸ مجلس است و در نقاشی‌های این شاهنامه، نقوش و عناصر هنر ایرانی، چینی، هندی و روم شرقی به چشم می خورد و شیوه طراحی حیوانات بخصوص اسب ها متاثر از شیوه سلجوقی است.

مجسمه فردوسی نمادی برای فردوسی

نمی‌توان به رابطه هنرهای تجسمی و فردوسی نگاه کرد و به ابوالحسن‌خان صدیقی اشاره نکرد که هر آنچه تصویر از بزرگان تاریخ کشورمان داریم از اوست.

همه ابوالحسن خان صدیقی را با مجسمه فردوسی او می‌شناسند ولی باید بدانند که وی بود که برای بزرگانی چون حافظ، سعدی، فردوسی و ... هم چهره ترسیم کرد.

در سال ۱۳۲۹ صدیقی به انجمن آثار ملی پیوست. در این دوران او چهره‌نگاری از مشاهیر علمی و ادبی ایرانی را به انجام رساند و مجسمه‌های ماندگاری از این مشاهیر ساخت. چهره‌نگاری از سعدی، بوعلی سینا، فردوسی و حافظ حاصل این دوران است.

او سرانجام در سال ۱۳۴۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد اما تمام هم و غم خود را به مجسمه‌سازی اختصاص داد. با سفر به ایتالیا موفق شد مجسمه‌های ماندگاری در ایتالیا بسازد. مجسمه نادر و همراه‌اش در آرامگاه نادرشاه مشهد و مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران و مجسمه خیام پارک لاله تهران هم حاصل این سالها است.

صدیقی به جز مجسمه فردوسی میدان فردوسی تهران چند تندیس دیگر هم برای فردوسی ساخته است. تندیسی از جنس سنگ مرمر کارارا به ارتفاع ۱۸۵ سانتی‌متر ساخته دست هنرمند وی در سال ۱۳۴۸ است که اکنون در آرامگاه فردوسی واقع در شهر توس نصب شده‌است.

همچنین تندیسی از جنس بتون مسلح به ارتفاع دو متر و ۲۰ سانتی‌متر و قاعده یک متر که طی سه ماه به وسیلۀ علی رجبی‌مقدم با طرحی از صدیقی با الهام از تندیس فردوسی در آرامگاه وی در توس ساخته شده‌است. این تندیس با پشتیبانی موسسه فرهنگی هنری فرهنگ‌سرای فردوسی در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۸۵ در محوطه دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد نصب شده است.

گزارش از مجید احمدی

کد خبر 2054862

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha