خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: در گذشتههای دور جهان در صلح و آرامش بود و دلهای مردم لبریز از محبت و شادی! اما به ناگهان خورشید محبت در سرزمین توران غروب کرد و از دل تاریکیها پادشاهی مستبد و حیله گر برخاست که رویای حکومت بر جهان را در سر داشت. او با شعلهور کردن آتش جنگ و خونریزی آرام آرام همه سرزمینهای دور و نزدیک را به چنگ آورد. نام این پادشاه تاریکی افراسیاب بود.
افراسیاب برای آنکه قدرتش را به دنیا نشان دهد باید بزرگترین و متمدنترین سرزمین آن زمان یعنی ایران را فتح میکرد اما او برای رسیدن به این آرزو با مشکلی بزرگ مواجه بود. پهلوانی ایرانی که همواره افراسیاب را در نقشه های شیطانیاش ناکام می گذاشت و همچون سدی نیرومند در برابر او و لشکریان اهریمن صفتش می ایستاد...
ماجرای رستم و سهراب با نگاهی متفاوت و نو به افسانه روایت شده در شاهنامه در قالب یک فیلم سینمایی بلند انیمیشن توسط برادران دالوند ساخته شده است. در این گفتگو به سراغ کیانوش دالوند کارگردان انیمیشن "رستم و سهراب" رفتیم تا با او درباره ساخت فیلم های انیمیشن و همچنین کار بر روی داستان های شاهنامه فردوسی در روز بزرگداشت فردوسی صحبت کنیم.
* به نظر شما داستان های شاهنامه فردوسی چقدر ظرفیت پرداختن در قالب فیلم، سریال و ... دارد؟ و با توجه به اینکه انیمیشن رستم و سهراب توسط یک پخشکننده آمریکایی خریداری شد فکر میکنید زبان فردوسی تا چه حد می تواند قابلیت های جهانی داشته باشد؟
- هم اکنون تمام داستانهای اسطورهای و افسانهای دنیا در فیلمنامه به روش جوزف کمبل نوشته می شود و در کمپانیهای بزرگ "برادران وارنر" و "والت دیزنی" بر اساس سیستم اساطیری فیلم میسازند و به آن "سفر اسطورهای قهرمان" گفته می شود. این مولفه به صورت بسیار قدرتمندی در داستانهای شاهنامه نهفته شده است و این مولفه های قهرمانانه را در تمام این داستان ها می توان دید. در این قصهها ماجرا از نقطه ای آغاز می شود، دعوت به ماجرا، رد دعوت، ملاقات با مردم و در کل تمام مراحل 12 گانه آزمایش سخت و سپس بازگشت با اکسیر که کمبل میگوید، وجود دارد.
* بنابراین داستانهای شاهنامه فردوسی ساختار قصههای قهرمانپردازانه را ذاتا داراست.
- بله این روش بر اساس ساختاری است که جوزف کمبل اسطورهشناس امریکایی بیان می کند. سینمای هالیوود بسیار از این شیوه بهره گرفته و اولین فیلمی که بر این اساس ساخته شده است "جنگ ستارگان" بود و سپس این روش در سطح بین المللی مطرح شد و سایر فیلمسازان هم به این ساختار روی آوردند.
کمپانی والت دیزنی بعد از رکود اقتصادی وحشتناکی که در یک بازه زمانی تجربه کرد، در عصر جدید با استفاده از همین الگوی سفر اسطوره قهرمان، فیلم ساخت. فیلمهایی مثل "پری کوچک دریایی"، "دیو و دلبر" و... داستان های شاهنامه و بسیاری از داستان های فولکلوریک ملل مختلف هم دقیقا این الگو را در خود دارد.
* چرا رفتن به سمت ساخت فیلمهایی بر اساس سوژههای شاهنامه در ایران نوعی ریسک محسوب می شود؟
- نوشتن داستان های شاهنامه در قالب فیلمنامه نیازمند ذهنی پویاست و همچنین دقت تا فرد بتوانید این قصهها را کشف کنید و همان طور که کمبل میگوید باید قصه ها بهروزرسانی شوند. این قصهها به خوبی می توانند روح تعهد را در جامعه جاری و حس زیبایی را ایجاد کنند.
ولی باید بتوان اینها را از قصه اصلی به گونهای استخراج کرد که بهروز باشد. متاسفانه اقتباس هایی که تاکنون انجام شده است چندان مناسب نبوده و از شعرهای شاهنامه به صورت مستقیم استفاده شده که در نتیجه اثر نهایی یا ریتم کندی دارد یا ساختار خوبی ندارد و بیشتر برای کسانی قابل فهم است که ادیب هستند و با این زبان آشنایی دارند نه برای جوان امروزی که از فقر اسطوره به شدت رنج می برد.
ما در انیمیشن "رستم و سهراب" سعی کردیم این اتفاق در کارمان نباشد و نسل جوان امروزی هم بتواند با این اثر ارتباط برقرار کند.
* تغییر زبان و استفاده از مولفههای امروزی باعث نشد به هویت اثر ضربه بزند و احساس کلی از انیمیشن یک کار با حال و هوای غربی باشد؟
- من معتقدم اگر خود فردوسی هم در جامعه امروز بود با آن زبان سخن نمیگفت. او در شاهنامه بنا به مقتضیات آن زمان از این زبان استفاده کرده است. نباید نسبت به زبان فردوسی تعصب داشته باشیم بلکه باید نسبت به اندیشه او تعصب داشت.
امروز فیلمسازان جهان قصههای مستهجن خود را به خورد کودکان و نوجوان ما می دهند. قهرمان پسرِ من "لاک پشتهای نینجا" می شود و نمی داند رستم و سهراب که هستند. آنگاه فرزندان ما چیزی برای افتخار کردن ندارند چرا که ما وقتی می خواهیم برایشان از فردوسی صحبت کنیم تنها به خواندن دو بیت شعر او اکتفا میکنیم.
جوان امروز که رپ گوش می کند به راحتی با این اشعار ارتباط برقرار نمی کند و آنها را درک نمی کند اگر به این اشعار به شکلی خشک و انتزاعی نگاه کنید چیزی حل نمی شود. حالا اما پسر من و همچنین فرزندان باقی گروه با دیدن این فیلم، شاهنامه را به خوبی می شناسند و حتی از پدر من که شاهنامهخوانی می کرده است، آشنایی بیشتری با این داستانها دارد و می گوید ای کاش من جای سهراب بودم.
* واقعا این فیلم این قدر تاثیر گذاشت؟
- بله. بزرگترین افتخار خود من این است که پسرم یک ماه از دیدن فیلم های هالیوودی مثل "لاک پشت های نینجا" دست کشید. وقتی این فیلم را نگاه می کرد دوست داشت حرکات سهراب قهرمان فیلم را تقلید کند. سهراب یک مبارز شجاع است که متین حرف می زند، لباس پشمینه نمی پوشد اما شمشیر به دست می گیرد و بر اسب سوار می شود و در واقع المان ها و مولفه های لازم برای پیشبرد این داستان را دارد.
ما از اصالت فرهنگی فقط حرفش را می زنیم. من به شدت به شاهنامهخوانی علاقمندم اما الان کمتر جوانی پیدا می شود که حاضر باشد ابیات طولانی شاهنامه را پشت سر هم بخواند. با این حال دیدن یک فیلم با المان های تصویری مثل "رستم و سهراب" می تواند هر کودکی را به خود جذب کند و شخصیت های شاهنامه را معرفی کند و جوان ما می تواند با این اثر حماسی آشتی کند. حالا پسر من سراغ رستم و اشکبوس و رستم و اسفندیار را از من می گیرد.
*چه جذابیت هایی در زبان فردوسی وجود دارد که بتوان آنها را مطرح کرد؟
- هر انسانی برای ادامه زندگی به امید نیاز دارد و بهترین جایی که می توان این امید را یافت و بدون اینکه نصیحت کنید درس شجاعت و اخلاق و تعهد بدهید، قصهها هستند؛ ساختاری که از قدیم الایام بوده و برای تربیت کودکان از قصه گویی استفاده میشده است.
در جامعه مدرن امروز همه مراحل تشرف و رشد از بچهها گرفته شده و تنها چیزی که باقی مانده قصه است. به طور مثال برای دختران در اکثر جوامع جشن تکلیفی گرفته نمیشود. کودکان در این جوامع متوجه نمی شوند چه زمانی به بلوغ می رسند یا چه وقت بزرگ شدند. این مراحل رشد جسمی و روحی و شخصیتی مشخص نیست. آیین مردانگی و قهرمانی و گذشتن از منافع خود به نفع منافع جمع نشان داده نمی شود. در این صورت مردی که باید در 40 سالگی به یک قهرمان و الگو تبدیل شود هنوز هویت مردانگی خود را پیدا نکرده است و تنها ابزار کودکی به پول و ماشین و ملعبه های دیگر تغییر یافته اند. دیگر کسی به دنبال قهرمانپروری و اینکه از خود چهره ای شاخص بسازد نیست و جامعه بدون قهرمان یک جامعه بیمصرف و مرده است.
حال در چنین شرایطی تنها خوراک فکری که به جوانانمان میدهیم تا احساس بی هویتی او التیام یابد قهرمانهای هالیوودی است که غرب ارائه میکند و با هنجارهای خودشان هماهنگ است در حالیکه ما میتوانیم با گفتن قصصههای خود این حس نیاز به قهرمان داشتن را به سمت فرهنگ خود سوق دهیم؛ نه تنها برای فرزندان خود بلکه برای کودکان و نوجوانان تمام دنیا.
مولفههای بسیار قدرتمند و غنی در قصه های شاهنامه هست. فکر نکنید اگر این اثر ماندگار شده است تنها به خاطر اشعار حماسی و ادبی بسیار زیبای آن است. علاوه بر شعر زیبا راز جاودانگی شاهنامه این است که فردوسی چیزی را در وجود انسان ها بیدار می کند که مسیر جدیدی را در زندگیشان بوجود می آورد. تمام حقایق و واقعیت هایی که انسان ها برای زندگی به آنها نیاز دارند مثل شجاعت، راستی، پاکی، نیکویی، اخلاق و .... در قالب این قصه ها به مردم نشان داده می شود.
*اما با این حال کمتر کسی به سراغ ساخت فیلم بر اساس شاهنامه می رود. دلیل موفقیت انیمیشن "رستم و سهراب" را چه می دانید؟
- من ماه ها روی این قصه کار می کردم تا کلید برقراری ارتباط بین فیلم و مخاطب را پیدا کنم. برای این منظور از بعضی از نویسندهها کمک گرفته شد که بعضی از آنها مثل خانم الیزا ایپ و ملیسا کارتر و آقای حیدری در مورد سوژه و چگونگی ساخت این فیلمنامه مشورتهای خوبی دادند. همچنین فیلمهای زیادی را بررسی کردم. اینکه مثلا چطور فیلمی مثل "پاندای کنگفو کار" می تواند رضایت جمعیت زیادی از مخاطبانش را فراهم سازد و یا فیلمی همچون "گلادیاتور" تا این حد موفق است.
تقریبا یک سال که از نوشتن این فیلمنامه گذشت دیدم بهترست کاراکترها به صورت شعرگونه صحبت نکنند چون ابتدا قرار بود به شکل اپرا دیالوگها گفته شود. دوست داشتم این اپرا انجام شود اما به شکل یک تجربه هنری نه تجربه مخاطبپسند بنابراین شکل دیالوگها تغییر کرد.
یعنی احساس کردید که برای رسیدن به یک زبان جهانی باید زبان این فیلم را هم تغییر بدهید و به سراغ مولفههای مخاطبپسند رفتید.
- البته منظور از مخاطب پسند، فیلمی نازل و سطحی نیست. بعید می دانم کسی فیلمی مثل "گلادیاتور" ها را فیلمی سطحی بداند. این فیلم در عین اینکه فاخر است، فیلمی بسیار مخاطبپسند هم بود.
موسیقیای که ما برای فیلمها تولید میکنیم چندان مناسب نیست. همچنین شناخت درستی از فیلمنامه و داستان نداریم. البته کسانی مثل اصغر فرهادی، عباس کیارستمی، عبدالرضا کاهانی و... افرادی هستند که سینمای قدرتمندی دارند. من در مورد این افراد حرف نمی زنم بلکه در مورد یک امر کلی در سینمای ایران می گویم. سریال ها و فیلم های ژاپنی کارتون هایی هستند که در سطج بین الملل بین بسیاری از بزرگسالان طرفدار دارد چند وقت پیش یک فوتبالیست برزیلی از تاثیر سریال کارتونی "فوتبالیستها" سخن گفته بود و یا به طور مثال شمشیر سامورایی را همه در دنیا می شناسند و حتی اسم ژاپنی آن را می دانند اما شمشیر ما را کسی نمی شناسد.
* چون درباره آن فیلم نساختهایم؟
- بله دقیقا من در هنگام ساخت "رستم و سهراب" پژوهشی در تاریخ هخامنشی کردم و در قسمتی از فیلمنامه این مستندات را درباره شمشیر دوره خودمان در دوران هخامنشیها آوردم. یکی از دوستان تصور کرد من از روی فیلم های چینی تقلید کرده ام در حالیکه بسیاری از این موارد در تاریخ خود ما بوده است اما چون آنها بیشتر می سازند و این فرم را ارائه می کنند فکر می کنیم اینها مربوط به تاریخ چین است.
*چرا سینماگران ما با این همه ظرفیتی که شما از آن صحبت می کنید کمتر به سراغ ساخت فیلم بر اساس قصههای کتابهایی چون شاهنامه می روند؟
- ساخت فیلم زنده از داستان ها و اسطوره های شاهنامه بسیار سخت و مشکل است. باید هنرپیشههایی با توانایی های بدنی بسیار توانمند داشته باشید. روسیه فیلمی را بر اساس همین داستان رستم و سهراب ساخت اما چون شخصیت ها نه تیپ برازنده ای داشتند و نه اندامی متناسب با داستان و حتی هیچ گونه حرکت رزمی در این فیلم نمایش داده نشد کار ضعیفی از آب در آمد. من معتقدم انیمیشن راه جدیدی است که می تواند قصه های شاهنامه را به دنیا معرفی کند و در واقع شاهنامه جدیدی را به مردم جهان ارائه کند.
*چرا آثاری که در قالب انیمیشن ساخته می شوند بعضا در پرداختن به چنین سوژه هایی ناموفق هستند؟
- اولا باید از طرف تولیدکنندگان و دولت اهمیت بیشتری به ساخت این نوع فیلم ها صورت بگیرد. دوم اینکه برای مخاطبپسند شدن یا کارهایی هستند که به شدت غربی هستند و یا آثاری که تنها المان هایی از شرق دارند و بعد هیچ چیز دیگری به مخاطب نمیدهد. تنها از چند المان بصری استفاده میشود مثل سر ستونهای تخت جمشید و معماری های ایرانی اما فیلم داستان ندارد. قصه به خوبی طرح و پرداخته نمی شود و در کل فیلمنامه کشش لازم را برای جذب مخاطب ندارد. اگر روی اینها کار شود انیمیشن ایران ظرفیت بسیار بالایی دارد. داستانهایی مثل هزار و یک شب و سایر داستان های اسطوره ای می توانند مخاطبان خود را جذب کنند.
*چه زمانی قرار است "رستم و سهراب" در ایران نمایش داده شود حتی صحبت هایی هم درباره اکران جهانی فیلم شنیدیم.
- این مسایل را داریوش دالوند پیگیری می کند و تا این حد می دانم که قرار است در کن امسال تکلیف این فیلم هم مشخص شود.
*این انیمیشن در کن 2012 نمایش داده نشد؟
- خیر. فیلم سال گذشته در جشنواره کن حضور پیدا کرد و حتی سالنی برای نمایش آن در نظر گرفتیم اما بعد از اینکه یک پخش کننده آمریکایی آن ار خریداری کرد به دلیل وجود برخی مسایل فنی به نمایش در نیامد. با این وجود در یک نشریه معتبر انیمیشن حدود چهار صفحه به این فیلم اختصاص یافت و درباره این اثر صحبت شد.
*ظاهرا هم اکنون هم بر روی فیلم دیگری از شاهنامه کار می کنید.
- به طور همزمان مشغول کار روی 2 فیلم هستم. یکی از آنها به نام " نیش مار" که فیلمنامه اش تمام شده است و تا چند وقت دیگر دوبله آن هم تمام خواهد شد. فیلمنامه دیگری هم هست به نام "رستم و اسفندیار" که فعلا در مرحله نگارش است. در این کار تیمی از نویسندگان بر روی متن متمرکز شدهاند و میتوان گفت به حدود هفت نفر می رسند. چند نفر در ایران و سه نفر هم در کانادا هستند و این داستانی از "رستم و اسفندیار" شاهنامه خواهد بود.
-----------------------
گفتگو از عطیه موذن
نظر شما