اين رويكرد در ترجمه از آثار خارجي به عرصه هاي ژورناليستي و در سياست هم به نحوي چشمگير رشد داشته است كه اين همه موقعيت نسبي ، رشد آمار عدالت اجتماعي را به نمايش مي گذارد كه حداقل در خاورميانه ، جايگاه زنان در ايران بي همتاست.
ازهمه جالب تر اين است كه زنان نويسنده سبك خود را درنوشتن دارند و از ويژگي هاي خاص ادبيات زنانه بهره مند هستند. در زمينه داستان نويسي پيش ازانقلاب تنها خانم سيمين دانشورتشخص ويژه را درحوزه ادبيات داستاني داشت و چند نفري هم به طورپراكنده و نه حرفه اي ، كارهايي ارايه كرده بودند . بعد ازپيروزي انقلاب اسلامي و به ويژه دردهه گذشته نامهايي درعرصه داستان نويسي مطرح شده اند كه در نوع خود پديدهايي نوظهورهستند و درچند صدايي شدن ادبيات ونگاه تعادل ساز انساني ، اجتماعي و مشاركت همه جانبه نقش ارزنده اي دارند .
سبك هاي داستاني انديشه مدارگلي ترقي ، بومي نويسي هاي منيرو رواني پور، داستان با رويكرد فمينيستي پارسي پور و ... هر كدام تشخص هاي خود را دارا هستند . داستان بلند " پرنده من" نوشته فريبا وفي - برنده جايزه بهترين رمان 1381 ، برنده سومين دوره جايزه هوشنگ گلشيري وهمچنين برنده دومين دوره ادبي يلداست كه آن را از روي چاپ سوم 1382 مرور مي كنيم :
داستان در فاصله خبر دادن " امير" براي فروش خانه پنجاه متري شان به زنش شروع شده گذشته خانواده و افراد پيراموني و محيط اجتماعي از برابر چشمان خوانندگان گذر داده مي شوند. داستان را راوي " زن امير" روايت مي كند كه در زمان جاري شدن داستان حدود سي و پنج ساله است. دو فرزند به نام هاي شادي و شاهين دارند كه بعد از آمدن مرد بنگاه دار به همراه امير براي بازديد و احتمالا خريدن خانه پايان مي يابد. امير عشق رفتن به كانادا را دارد و مدام ازخاطره اش كه سه سال پيش اتفاق افتاده بود و او بعد از گذشتن از تركيه در مرز يونان گير افتاده بود، تعريف مي كند و افسوس مي خورد.
راوي داستان را بعد ازابلاغ تصميم اميربراي فروختن خانه و رفتنش به بنگاه با بازگشت به گذشته با زاريدن هاي بي پايان مادر خود شروع مي كند. وضع پدرش را گزارش مي كند كه هرگز حريف زاري زدن مادر نمي شده است.
بازگشت به گذشته طولاني اما آگاهانه به نوعي كه اتفاق نهايي افتاده است ، اغلب در رمان ها و فيلم هاي پليس كاربردي است . |
به نظرمي رسد نگاه ويژه نويسنده " فريبا وفي " درالگوبرداري ازسبك ونگاه ويژه رويكرد فمينيستي " يك مرد" اثر اوريانا فالاچي پيروي مي كند. يكي از ويژگي هاي نگاه فمينيستي در ادبيات ، نتيجه گرفتن اين شعار زنانه گرايي افراطي است كه مردان با همه شايستگي ها ، خشونت شان فطري است واين نقص شان ، درهر جايگاهي هم كه باشند ، غير قابل چشم پوشي است .
در داستان " پرنده من " ، نويسنده از روي محمد ، نام راوي را بيان نمي كند تا تصميم پذير به هر زني باشد و غم هايش ، غم از نوع شعارهاي تبليغي رويكرد فمينيستي باشد " زن به دنيا نمي آيد بلكه بعدها زن مي شود " يعني ازدواج آنان را محكوم به از دست دادن نيمي ازآزاديهايشان مي كند .
نويسنده همچنين ازشغل اميرنمي گويد تا هرمردي را شامل بشود . ازاين روي ، داستان " پرنده من " داستان جنسيت و قوميت برخاسته ازآن است تا داستان شخصيت و ويژگي هاي آن كه عملكرد فرد همراه با مسئوليت و فارغ اززن يا مرد بودن است .
از نكات حائزاهميت دراين داستان " نثر" است كه در روان و سريع خوانده شدن داستان با جمله هاي كوتاه ، توصيف مستقيم ، بها دادن بيشتربه گفت وگوها جايگاه ويژه اي دارد .
" پرنده من " ثابت كرد برقراري ارتباط با خواننده به ويژه خواننده ايراني با حاصل " قصه " موثرتر از پيچيده نويسي و برداشت ناقص ازفلسفه ها ومكاتب به وام گرفته شده ازغرب است . |
از طرفي ديگر ، اصطلاح نژاد پرستانه واستعماري كارل ماركس " استبداد آسيايي" به يكسان برزبان ونوشته هاي غربي ها اعم ازليبرال يا چپ ، نسبت به غير اروپايي ها اطلاق مي شود ، پنداري غرب كه مظهر لشكركشي ها به سرزمين هاي آفريقا ، آسيا وآمريكاست ، ازاسكندر وسزار و نرون و آتيلا و .. يا ايجاد كنندگان جنگ هاي صليبي و استعماري ، جنگ هاي اول و دوم جهاني استبداد شان موجه وغيرازآنان ناموجه است .
اصطلاحاتي نظير" ستاره سرخ ، ارتش سرخ و ..." ازسوي چپ ها يا اصطلاح هاي ديگري مانند " پرده آهنين ارتجاع سياه و ..." از سوي ليبرال ها وارد ادبيات جهاني مي شود . اصطلاح ميدان تيان آن من (صلح آسماني) به خاستگاه ويژه اي تاكيد مي كند كه گورباچف آخرين مامور شكست انقلاب ها به خيزشي در چيني تحريك آميز كرد .
فريبا وفي درادامه داستان از ماجراي خريدن آن خانه حرف مي زند كه راوي مي گويد دهمين خانه بعد از ازدواج شان با امير است كه نه خانه قبلي اجاره اي بوده است. خانه پنجاه متري در محله چيني ها ست كه پرجمعيتي محل را تداعي مي كند.
امير بعد از بازگشت ازتركيه به باكو رفته بوده وازآنجا براي راوي( زن ) نامه مي فرستاده است . امير بعد از آمدن از باكو و خريدن خانه قصد رفتني به كانادا را دارد كه پسرشان " شاهين" هم با او همدل است. برعكس شاهين ، (شادي) آينه تمام نماي زن ( راوي) است .
در تقابل نسل ها، اميرخبرساز است برعكس پدرراوي كه عملگرا بوده است تا حرف ، هرچند رفتارپدر با مادرش غضبناك بوده كه خواهر راوي " شهلا" ازآن خاطره خوشي ندارد . دراين فصل ها وهم نهادها نسبت هاي نژادي نيست كه همگوني وهم گرايي مي سازد ، بلكه طرز تفكروعمل مشابه است كه آدمها را دسته بندي مي كند.
از نكات جذاب داستان " پرنده من " كشمكش دروني شخصيت اصلي به لحاظ نگراني رواني و نوسان آن با كشمكش بيروني است . |
نكته بارزديگرداستان ، خيال گناه و نمودار شدن آن درعين است . دزدانه به سينما رفتن و درخيال تجسم بخشيدن به برخي خواسته ها " رقاصه شدن " با عمل خيانت منيژه به شوهرش حسيني - همكاراميردرزندگي عيني و ذهني راوي به نقطه تلاقي مي رسند.
راوي بعد ازآن ديگرنمي تواند خصيصه " راز داري " را چون زماني كه با شهلا با هم سينما رفته بودند و او رازداري كرده بود و به آقاجان نگفته بود را ، ادامه بدهد و ناچاردرپايان ، از كشمكش هاي دروني و بيروني فرارمي كند .
" ويرجنيا ولف " ازنويسندگان برجسته جنبش زنانه گرايي ( فمينيسم ) دردهه هفتاد گفته است : اين سوار شدن براتوبوس، خريد كردن و ... نيست كه ما را مي كشد ، بلكه انديشيدن به آنهاست كه روح ما را مي خورد . راوي داستان " پرنده من " از نگراني پروازبه دور شوهرش آنچنان زندگي را برخود وشوهروفرزندان سخت مي گيرد كه به قول حافظ " سخت مي گيرد جهان برمردمان سخت كوش" سخت گيري خود عامل ازهمپاشي خانواده مي شود نه احتمال پروازكردن شوهربه تعلقاتي فراتر از چارچوب خانواده .
اگردرمجموع پيام داستان را فشرده درنظر آوريم ، تقابل گذشته با حال است كه نويسنده جامعه را مسئول آن به نمايش مي گذارد . ازتقابل شكل شهرها كه خانه ها جاي خود را به آپارتمان ها مي دهند وجمعيت به " محله چيني ها " تبديل مي شوند و بي هويت و اسم و معنا مي شوند .
آقاجان با آلزايمرمي ميرد . راوي ازسختگيري احتمال ها ، درواقعيت سخت ضرب مي خورد . نتيجه گيري مي شود كه گذشته با بسياري ازتعلق ها وهمبستگي هايش در خانه هايي كه براي آپارتمان سازي خراب مي شوند وآقاجان با خود فراموشي از گذشته و خاطره چيزي برجاي نمي گذارد ، نسل حاضر را بي گذشته جلوه بدهد.
در اين تخريب ، گذشته درحال با نگاه زنانه گرايانه ، اين مردان هستند كه موجبات تزلزل را به همراه مي آورند. اين سياهنمايي با تنها به قاضي رفتن راوي كه از" مرد " هيولاي دلخواه بسازد و درعمل هم درست از آب درآيد ، كوشش افراطي نويسنده را بازگو مي كند.
تنها ازميان سه خواهر" مهين" است كه ازآمريكا سوغاتي غيرازآه وناله مي فرستد. هيچكس خوشبخت نيست واميرهم درپي آن گمشده بي نام و نشان دركانادا و آمريكاست . مهين زنده است چون نيازي به خاطره ندارد . امير زنده است تا به يافتن آنچه دلخواهش است درآمريكا و كانادا پا فشاري مي كند. تنها راوي است كه در كشاكش عين و ذهن به اغتشاش رواني وسرانجام پذيرفتن تلخي نگراني ها تن مي دهد . اغتشاش نوعي هويت بي هويتي است كه راوي تكه هايي ازديگران را درذهن خود جمع مي كند و بازكاوي مي كند ، به ديگران غبطه مي خورد و سكوت مي كند و در دل مي آشوبد . هميشه در حال احساس خطر بوده است و خطرديده است .
ناامني ها يكي پس ازديگري سرمي رسند . ثبات و تعادل جاي خود را به دلهره مي هد . كاري كه يكبار در ذهن خود امير را به اتهام خيانت به خود كشته بود و برايش گريه و زاري كرده بود دركل داستان " پرنده من" هيچ مردمي مثبت نمايانده نمي شود ، چه آقاجان پدر راوي كه به مادرشكنجه مي داده است ؛ چه اميركه پرنده فراري است وهرآن ممكن است درجايي غيرازخانه فرود آيد و چه شوهرخاله محبوب كه عنصري سترون است و چه حسيني - شوهرمنيژه كه زنش را به خاطرتلفن زدن از باجه تلفن همگاني ناخواسته به گناه كردن سوق داده است .
نگاه فمنيستي به جامعه دردودهه گذشته ازراه فراگيري ترجمه اي وتقليدي تا به آنجا پيش رفته است كه تاريخ ، فرهنگ و زبان را به چالش مي كشد . صهيونيست ها كه زماني مروج آنارشيسم سياسي بودند امروزه با پيشگامان شان " دريدا، لاكان و ..." كل تمدن را " مردانه " ارزيابي كرده خواهان انهدام همه داشته هاي بشري هستند. اگر در نزد ناتوراليست ها بشر درتقضادهاي ژنتيك و شرايط برخاسته از صنعتي شدن جامعه در كشاكش دايمي است .
اگردرافكاروفلسفه هاي بعد ازجنگ جهاني دوم اگزيستانسياليست ها برتنهايي پرناشدني فرد به افراط پاي مي فشردند ، اندك راه حل هايي براي برون رفت ازآن تنگناها پيشنهاد مي كردند ، اما نگاه افراطي زنانه " فمينيستي " نوعي هرج و مرج طلبي تمدن براندازاست كه نخست از خانواده شروع مي شود.
آمارهاي بزهكارانه نگران كننده حتي برحاكميت هاي خودشان در جوامع اروپايي ، عوارض گسترش چنان ديدگاهي را گوشزد مي كند . همچنان كه داستان نويسي از اول درايران با تقليد - البته به شكل افراطي آن - ابرازوجود كرده است ، درادامه نيز گرفتارهمان شتابهاست .
* مجتبي حبيبي
نظر شما