پیام‌نما

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ‌اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * * * [مردان و زنان] بی‌همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست‌اند، خدا آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. * * اللّه از فضلش بسازدشان توانمند / دانا و بگشاينده مى‌باشد خداوند

۱ خرداد ۱۳۹۲، ۹:۱۰

سه قلوهایی که تحمل دوری هم را ندارند/ خدمت سربازی مهمترین نگرانی سه قلوها

سه قلوهایی که تحمل دوری هم را ندارند/ خدمت سربازی مهمترین نگرانی سه قلوها

تبریز – خبرگزاری مهر: اگر ملاقات اولت باشد بسیار متعجب می شوی، در ملاقات دومت می کوشی آنها را از هم تشخیص بدهی و در ملاقات سوم به خاطر اینکه ناگزیر از اشتباه گرفتن آنها با یکدیگر هستی و به کل قضیه تشخیص آنها از هم را بی خیال می شوی و تنها سعی می کنی اوقاتی را که در کنارشان هستی پای صحبت شیرینشان بنشینی و محبت آنها به یکدیگر را تماشا کنی .

به گزارش خبرنگار مهر ، دنیای چند قلوها دنیا جالب و شگفت انگیزی برای ما مردم عادی است شاید دیدن دو قلوهای همسان برای ما جالب باشد اما تاکنون موارد نادری از سه قلوهای همسان را در کشورمان دیده ایم . محمد ، حسین و محسن سه برادر سه قلوی همسانی هستند که هر کس در نخستین دیدار خود با آنها بی شک جا می خورد و محو تماشای قیافه های هم شکل آنها می شود.

سه برادر با پیراهن ، شلوار و کفش یکسان ، مدل موی همسان و رفتار شبیه هم . لحنی آرام و مودب و برخوردی مهربان دارند  . هیچ یک از برادران بین حرف دیگری نمی پرد و منتظر می ماند تا حرف برادر تمام شود و بعدی ادامه و تکمیل آن را بیان می کند.

از تاریخ تولدشان پرسیدم ، محسن گفت: متولد 30 فروردین سال 67 هستیم.

در ادامه می فهمم که یک خواهر بزرگتر از خود دارند که فارغ التحصیل کارشناسی مردم شناسی از دانشگاه آزاد تبریز است و پنج سال از آنها بزرگتر است.

از جو خانواده شان که می گویند معلوم می شود خیلی همدیگر را دوست دارند به ویژه خواهر بزرگترشان را . محمد گفت: علاقه خواهرمان به ما آنقدر زیاد است که می خواست مثل ما شیمی بخواند و وقتی که ما ارشد قبول شدیم می خواست همراه ما در اهر ساکن شود و از ما مراقبت کند که بعدا به خاطر خانواده قرارمان این شد که در اهر خوابگاه نگیریم و بعد از کلاس ها به تبریز برگردیم.

از حسین درباره وضع درس و مشق شان پرسیدم که گفت: اصولا بچه های درس خوانی هستیم و معدل های بالایی در دبستان و دبیرستان داشتیم و اختلاف معدل هایمان روی چند صدم همیشه بالا پایین می شد.

دبستان را در مدرسه نور تمام کرده اند راهنمایی را در مدرسه صف و دبیرستان را در مدرسه علوی . سال 85 وارد مقطع کارشناسی شیمی دانشگاه آزاد تبریز شده اند و سپس یک ضرب به کارشناسی ارشد شیمی آلی دانشگاه آزاد اهر راه یافته و چند هفته پیش هر سه باهم فارغ التحصیل شده اند.

از نحوه برخورد معلمان و استادانشان که در دانشگاه پرسیدم ، محسن گفت: همیشه در مدرسه تابلو بودیم همه ما را با انگشت نشان می دادند ولی از سوی دیگر لطف همه دوستان و معلمان و استادان شامل حالمان می شد. سابقه داشته که در مدرسه معلممان روز اول موقع حاضر غایب کردنمان بعد از اینکه اسم من و حسین را صدا زد و به خیال اینکه دو قلو هستیم اسم محمد را از دفتر خط زده بود که بعد از متوجه شدن با معذرت خواهی دوباره اسم محمد را در دفتر نوشت.

محمد از خاطراتشان در دانشگاه گفت: یک روز هر سه ما در یک طبقه از دانشگاه حضور داشتیم. یک عده از بچه ها یکی از ما را در طبقه همکف دیده بودند و بعد از بالا آمدن یکی دیگر از ما را در پله های طبقه اول و در نهایت برادر دیگرمان را در طبقه دوم و از این کار شگفت زده شده بودند که چطور ممکن است یک نفر همزمان در سه جا حضور داشته باشد.

 

وقتی فکر می کنم که سه برادر همزمان در دانشگاه آزاد و در مقطع ارشد تحصیل کرده اند وسوسه می شوم تا بدانم پدرشان چگونه هزینه تحصیل آنها را تامین کرده است ، از این رو از شغل پدرشان پرسیدم که محسن گفت: شغل پدرمان آزاد است.

به شوخی گفتم: یعنی نپرسم؟ که با خنده جواب دادند نه در خیابان شریعتی توی کار کیف و کفش هستند.

اینکه آیا تشخیص قیافه آنها برای پدر و مادرشان سخت است یا نه در پاسخ گفتند: نه بلافاصله ما را می شناسند و البته عمویمان یا دیگر اقوام تا حالا موفق به شناخت دقیق ما از هم نشده اند و اسم هایمان را بر عکس صدا می زنند.

از سلایقشان پرسیدم که گفتند مثل هم هستیم هر سه یک نوع لباس را می پسندیم و یک نوع روحیه داریم و در دوران بچگی آنقدر این امر شدت داشت که خواب های یکسان هم می دیدیم البته این اواخر وقت نکرده ایم که خواب هایمان را برای هم تعریف کنیم چون مشغول درس بودیم.

از برنامه های آینده زندگیشان پرسیدم . محسن گفت: ما سه برادر تاکنون از هم جدا زندگی نکرده ایم و این برای ما خیلی سخت است. مقطع کارشناسی ارشد را از دانشگاه دولتی قبول شده بودیم اما چون هر یک از شهری دیگر قبول شدیم برای جدا نشدن از هم دانشگاه آزاد را انتخاب کردیم.

محسن ادامه داد: الان هم بزرگترین مشکل ما خدمت سربازی است و راستش را بخواهید تحمل دوری هم را نداریم و هول و ولای این کار ما را برداشته است .

محمد هم گفت: هر یک از ما یک نانو ذره را برای صنعت پتروشیمی کشف کرده ایم که انشاء الله تا کمتر از دو ماه آینده به ثبت می رسند و اگر خدمت سربازی مانع مطالعاتمان نشود می توانیم آنها را در مجموعه وزارت نفت به کار بگیریم.

در مورد ادامه تحصیلاتشان پرسیدم که محسن گفت: چون در مقطع دکترا ظرفیت پذیرش در دانشگاه های کشور محدود است ما سه برادر از هم جدا می شویم و بر همین اساس از دانشگاه های ترکیه درباره ادامه تحصیلمان پذیرش گرفته ایم که البته قصد داریم بعد از خدمت سربازی در آنجا مشغول تحصیل شویم.

حسین به بیان خاطره امتحانشان در ترکیه پرداخت و گفت: وقتی در ترکیه بودیم اداره گذرنامه ترکیه به پلیس این کشور اطلاع داده بود که سه نفر با گذرنامه های جدا و با استفاده از یک عکس وارد استانبول شده اند که باید سریع دستگیر شوند. بعد از دادن امتحان در آنکارا وبازگشت به استانبول پلیس ما را در خیابان بازداشت کرد و آن قدر عصبانی بودند که اصلا به قیافه ما نگاه هم نکردند. سرانجام در اداره پلیس با مشاهده چهره ما خنده پلیس ها بلند شد و بعد از معذرت خواهی گفتند : سه روز است دنبال شما می گردیم چون فشار از سوی مقامات بالا بر روی ما زیاد بود و آنقدر عصبانی بودیم که متوجه سه قلو بودن شما نشدیم.

وی افزود: در طول مدت حضورمان در این کشور مردم با ما عکس می انداختند و برخی شبکه های تلویزیونی پیشنهادات کاری به ما می دادند اما چون هدف ما فقط درس خواندن بود همه را رد کردیم.

از آنها پرسیدم : شما که اینقدر همدیگر را دوست دارید برنامه تان برای ازدواج چیست؟ هر سه کمی مکث کردند و گفتند : فعلا به این موضوع فکر نکرده ایم، بعدا به آن هم فکر می کنیم.

گزارش از رامین فرهودی

کد خبر 2060225

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha