پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۱ خرداد ۱۳۹۲، ۹:۴۲

پيوند و ارتباط دو مفهوم قدرت و مشاركت

پيوند و ارتباط دو مفهوم قدرت و مشاركت

همه افرادي كه در فرآيند مشاركت درگير مي شوند از درجه و ميزان مشاركت يكساني برخوردار نيستند، بلكه بر اساس پله و موقعيتي كه در اين فرآيند كسب مي نمايند جايگاه مشاركتي آنها تعيين مي گردد.

به گزارش خبرگزاری مهر، پيوند و ارتباط بين دو مفهوم قدرت و مشاركت از موضوعاتي است كه در ادبيات توسعه و مشاركت و نيز در انديشه صاحب نظران اين مباحث جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داده است. به نظر نلسون و رايت در خصوص تحليل رابطه قدرت و مشاركت سه مدل تحليلي از قدرت وجود دارد: مدل قدرت که از استعاره توسعه انساني استفاده مي نمايند و در مبحث مشاركت خود را با مفهوم توانمندسازي نشان مي دهد؛ مدل قدرت برتر كه از استعاره توزيع مجدد و تحول ساختاري استفاده مي نمايد و در مبحث مشاركت خود را با برخوردي از قدرت تصميم سازي نشان مي دهد و سوم مدل تمركز زدا که از استعاره تمركز دايي استفاده مي نمايد و در مباحث مشاركت خود را با تاكيد بر مفهوم از پايين به بالا نشان مي دهد.

براي تحليل رابطه مشاركت و قدرت، جايگاه مشاركتي افراد اهميت فوق العاده اي دارد كه در اين زمينه به بحث آرنستاين استناد مي شود. نردبان آرنستاين از مشاركت در ادبيات مشاركت اجتماعي محلي و توانمند سازي به كرات مورد استفاده قرار گرفته است. نردبان آرنستاين داراي هشت پله است كه پايين ترين پله آن را كنترل و بالاترين پله آن را شهروند ناظر كنترل كننده تشكيل مي دهد. او اين پله هاي هشت گانه را به سه مقوله غير مشاركتي، درجاتي از ورود به مشاركت و درجاتي از قدرت شهروندان تقسيم مي نمايد.

پله هاي كنترل و درمانگري در مقوله غير مشاركتي، پله هاي اطلاع دادن، مشاوره و توافق در مقوله نشانه هاي ورود به مشاركت و پله هاي همكاري، قدرت نمايندگي و شهروند ناظر در مقوله قدرت شهروندان قرار مي گيرند.

بر مبناي انديشه آرنستاين همه افرادي كه در فرآيند مشاركت درگير مي شوند از درجه و ميزان مشاركت يكساني برخوردار نيستند، بلكه بر اساس پله و موقعيتي كه در اين فرآيند كسب مي نمايند جايگاه مشاركتي آنها تعيين مي گردد. در مرحله شهروندي است كه فرد از حق مشاركت به معناي واقعي محتواي اش تحقق پيدا كرده باشد و نه در معناي صوري و شكلي آن امكان بروز و ظهور خواهد داشت.

فرآيند توسعه مشاركتي واقعي را نوعي سازمان دهي جهت تنظيم مجدد روابط قدرت، كسب قدرت و رهايي از وابستگي دانسته اند، زيرا توسعه مشاركتي مرتبط با خود اتكايي مردم و تحقق قدرت مردم است كه در قالب نظام مشاركتي از گروههاي تحت ستم و منابع آنها دفاع مي نمايد و مشاركت موثر را نوعي كسب قدرت تلقي نموده كه سازو كار اصلي آن فرآيند توانمندسازي مي باشد. ترديدي نيست تحقق مشاركتي كه هدف آن توانمند سازي و كسب قدرت است مواجه با چالش هايي خواهد شد.

آنچنان كه بوركي عنوان مي نمايد ما نمي توانيم اين واقعيت را پنهان كنيم كه عمل توانمند سازي با منافع گروهي تثبيت شده چالش دارد و در پي مواجه با نيروهايي است كه مخالف دسترسي فقرا به ابزارهاي توسعه هستند. ديوان سالاري تثبيت شده روي خوشي با مشاركت ندارد. چنين چالشي موجب شده كه به لحاظ نظري پيوند بين قدرت و مشاركت مورد عنايت بيشتري قرار گيرد.

با طرح پرسش هايي چون آيا قدرت محدود است و در اختيار افراد يا گروههاي خاصي است و يا اينكه منبعي نا محدود و براي همه گروهها است. آيا توانمند سازي متضمن گرفتن قدرت از ديگران و يا افزايش قدرت در دسترس و موجود است؟ عنوان مي نمايند كه به نظر كروفت و بريس فورد (1992 )توانمند سازي بازي مجموع صفر نيست و قدرت را مي توان بدست آورد بدون اينكه قدرت ديگران تقليل پيدا كند.

هلمز(1992)نيز معتقد است كه توانمند سازي تجربه اي در مجموع مثبت است و توانمند سازي به اين معنا است كه مردم توانايي مبادرت به كنش را كسب نمايند. چنين تفسيري از قدرت قابل مقايسه با مفهوم نظري موقعيت مورد نظر فوكو (1980 )است كه عنوان مي نمود موقعيت بر روي همگان باز است. هر كنشگر از طريق ورود به گفتمان بر مبناي آنچه مي تواند انجام دهد و آنچه نمي تواند انجام دهد قدرت را به دست مي آورد .

در اين معنا تقريبا هر نوع عملي كه به افراد فاقد قدرت اجازه ورود به مذاكره بر حسب روابط سياسي و اجتماعي در بين اجتماع و اقتدار(حكومت) را مي دهد به عنوان توانمند سازي ديده شده است. نظر ديگران اين است كه قدرت بيش ازچيزي است كه به عنوان يك منبع فهميده مي شود.با اين ديدگاه برخي معتقدند كه توانمند سازي به معناي ناتوانمندي براي ديگران و رقيق سازي ساختارهاي قدرت موجود است.

در اين تحليل توانمند سازي دلالت بر انتقال قدرت از حكومت به اجتماع دارد. علاوه بر اين قدرت سازماني و شيوه توزيع قدرت در درون نهادهاي بزرگ كه مطابق با هنجارهاي رسمي و اداري صورت گرفته و قدرت را در دست هاي محدودي متمركز نموده اند نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. نهايت اينكه بحث توانمند سازي نيازمند شناسايي موانعي است كه افراد را از مبادرت و دخالت در هر نوع حيات اجتماعي باز مي دارد.

کد خبر 2067203

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha