نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص)، در موارد متعددی در مورد شیوه پوشش مردم یا بهتر بگوییم میزان برهنگی آنها مطالبی نوشته است، از جمله: صفحه 9 سطرهای 1 تا 5: برهنگی مستمر بسیاری از اندام، پدیدهای کاملاً رایج در سطح اجتماع بود. از آن گذشته، بخش دیگری از اندام که معمولاً پوشیده بود نیز گهگاه نمایان میشد. به طوری که حتی عزم جدی در پوشاندن عورت از سوی زنان و به ویژه مردان وجود نداشت! قبح برهنگی در نزد آنان شکسته بود و به عبارت دقیقتر، قبحی وجود نداشت که بخواهد شکسته شود.
صفحه 9 سطرهای 12 تا 15: «به دلیل همین محدودیتها، پیامبر(ص) فقط میتوانست از آنها بخواهد که برهنه راه نروند! و مراقب استتار شرمگاهشان باشند.» صفحه 23 سطرهای 18 تا 20: «در عصر پیامبر، نه توانایی مالی برای تهیه پوشاک وجود داشت؛ نه از صنعت خیاطی بهره میگرفت؛ نه منزلت اجتماعی را با لباس گره میزد و نه از برهنگی و لختی احساس بدی داشت.» صفحه 49 سطرهای 14 و 15: «آنان پارچههای زیادی نداشتند که بخواهند آنها را به گونههای مختلف طراحی و دوخت و دوز کنند.» و ... .
در خصوص مطالب مطرح شده باید گفت: اول: تحقیق هدفدار و جهتدار سبب شده است که نویسنده تحلیلهای شخصی خود را در تاریخ جستوجو کند و به صرف وجود عبارت یا جمله یا واژهای در یک متن یا روایت، نتیجهگیری کند که برهنگی بیداد میکرده و قبحی در مورد آن در جامعه وجود نداشته است. چنانکه در صفحه 33 سطرهای 15 و 16 نوشته است:«استنباط شیوع برهنگی از کلام پیامبر(ص): وجود برهنگی کامل در آن روزگار از احادیث پیامبر نیز قابل برداشت است.» و برای نمونه چهار حدیث زیر را ذکر کرده است:
* ما [گروه پیامبران] از اینکه عورت و شرمگاهمان دیده شود نهی شدهایم. (صفحه 33)
* رسول خدا از برهنه و عریان بودن در شب و روز نهی کرد. (صفحه 34)
* عمو برهنه راه مرو. (صفحه 34)
* از راه رفتن در حالی که عریان باشم نهی گشتهام. (صفحه 34)
و از آنها این نتایج را گرفته است:
1. عمق برهنگی و واقعی بودن آن.
2. واکنش ارشادی پیامبر(ص) مبنی بر نهی از برهنه بودن.
3. امکان اجابت ارشاد پیامبر، صرفاً با پوشیدن یک لنگ.
آیا واقعاً از این چهار حدیث میتوان عمق برهنگی را درک کرد؟
آیا یک ذهن نقاد و محقق و پژوهشگر از این چهار حدیث این نتایج را درک میکند؟ در کجای این احادیث، گستردگی و فراوانی برهنگی را میتوان مشاهده کرد؟ آیا واقعاً شیوه تحلیل تاریخی و پژوهش منطقی این چنین است؟
آیا مثلاً وجود یک ماشین لامبورگینی در خیابانهای تهران، حکایت از این دارد که همه مردم، چنین خودرویی دارند یا وجود یک یا 10 فقیر در کاشانک بیانگر فقر عمیق و واقعی همه مردم کاشانک است؟
دوم: تعمیمهای ناصحیح و ناروا در این عبارات نیز مشاهده میشود. نویسنده یک تذکر عمومی به افراد را دال بر شیوع و فراوانی آن در جامعه فرض کرده است.
آیا اگر یک مقام مسئول مملکتی حتی در مورد ”رشوهخواری“ که یک بیماری جدی و دارای وسعت در جامعه ایران میباشد، تذکر دهد، واقعاً معنای آن این است که همه جامعه به درجه رشوهخواری کامل رسیدهاند؟ آیا این بیماری در همه افراد جامعه عمق پیدا کرده است؟ یا اینکه این یک بیماری جدّی است و برای آن باید راهحلی یافت و برای ریشهکن کردن آن اقدام کرد.
از سوی دیگر، احادیث پیامبر(ص) بیانگر وجود برهنگی در جامعه نیست و سیره عملی انبیاء(ع) درصدد تبیین پوشیدگی و زشت شمردن برهنگی است نه عمومی بودن برهنگی.
سوم: آیا این تحلیلها، تحمیل نظر و برداشت فردی براحادیث رسول گرامی اسلام(ص) نیست؟
چهارم: از سوی دیگر در نقلهای مستند تاریخی موارد متضاد با تحلیل و جمعبندی نویسنده وجود دارد. برای نمونه، خود نویسنده تا صفحه 262 کتابش از 100 نوع لباس و پوشش یاد کرده است و این مطلب، حکایت از تنوع پوشش و لباس در جامعه آن روز دارد.
نظر شما