مسعود رايگان: مغناطيس كوير انسان را به تحول فرا مي خواند

مسعود رايگان بازيگر فيلم " خيلي دور خيلي نزديك " ضمن بيان اين مطلب درگفت وگو با خبرنگارسينمايي فت : بازي درفيلم " خاموشي دريا " به كارگرداني وحيد موسائيان باعث ايجاد آشنايي بين من ورضاميركريمي شد. اولين نكته اي كه من را براي بازي دراين فيلم ترغيب كرد. فيلم نامه "خيلي دور، خيلي نزديك " بود.

وي تصريح كرد: بعضي مواقع بعد ازخواندن برخي ازفيلم نامه ها حفره هايي درون فيلم نامه وجود دارد، كه باعث تعجب ازايجاد علل واتفاق هاي درون رخدادهاي داستان فيلم نامه مي شود. به طورمثال چرا اين شخصيت اينگونه صحبت مي كند ؟ وچرا اين كنش ها ورفتارها را ازخود بروزمي دهد ؟. ولي درفيلم خيلي دور،خيلي نزديك همه چيزدرسرجاي خودش قرارداشت وهمه  عوامل وفضاها ، سنجيده كارشده بود وحاصل آن شد كه دوستان برپرده نقره اي ديدند .

مسعود رايگان درمورد فيلم هاي كه درپي بيان معنايي هستند گفت: اينگونه فيلم ها با بيان يك معني هدفي مشخص را دنبال مي كنند . به عنوان مثال فيلم "دالان سبز" اثرخوب ومتفاوتي است ، وهمه چيزش واتفاقات درون آن هدفمند است . به دليل آنكه سالها قبل پليس امريكا به علت وحشي گري واعمال خشونت زيرذره بين قرارداشت به خصوص درمورد زندانياني كه دربخش سلول مرگ قرارداشتند . به همين دليل با ساخت " دالان سبز" يك جورهايي اعاده حيثيت ازانسان هايي بود كه درآن شرايط زندگي مي كردند وشغل شان ايجاب مي كرد كه آن گونه باشند ورفتاركنند . با توجه به اين موضوع  فكر مي كنم آنچه  را كه رضا ميركريمي بدان اعتقاد داشت ودلمشغولي ودغدغه ذهنيش بود درفيلم "خيلي دور، خيلي نزديك " مطرح كرده است.

وي درمورد انتخاب كويربراي لوكيشن اصلي گفت : تجربه شخصي كه ازكويربه دست آورده ام تجربه اي بسيارخوب واثربخشي بوده است ؛ يك روز درهنگام فيلمبرداري ، زمان چيدمان صحنه ، طراحي صحنه ، انتخاب زوايا وحركت دوربين وچيدن ريل ها يك مقداري طولاني شد .بنابراين من احساس كردم اگر درازبكشم برروي زمين خيلي بهتراست وكمك كند به مدت 10يا 20دقيقه استراحت وتمديد قوا  كنم زيرا  مغناطيسي كه درخود كويروجود داشت آن چنان به شما آرامش مي دهد كه انگارنيروي شما را به اعماق فرا مي خواند . درآن موقع به يك حس بسيارزيبايي دست پيدا كردم. وازفشارهاي مرسوم وروزمره زندگي شهري دورشدم. اين اتفاقي است كه براي شخصيت اصلي داستان مي افتد . در واقع نوع فضا وقصه فيلم ايجاب مي كرد ، كه حتما قهرمان اصلي فيلم براي خودشناسي ازمحيط شهري وارد محيطي متفاوت شود و دچار دگرگوني گردد .