پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۹:۴۵

چه عواملي به انتقاد جنبه منفي مي دهد

چه عواملي به انتقاد جنبه منفي مي دهد

برخي انتقادها در واقع هيچ هدف سازنده اي را دنبال نمي كنند. پريشان كردن، خجالت دادن و يا تحقير كردن طرف مقابل از هدفهاي تخريبي اين نوع انتقادها به شمار مي روند.

به گزارش خبرگزاری مهر، انتقاد نقش عمده اي در روابط اجتماعي بازي مي كند. ازانتقاد مي توان براي ايجاد تحرك در اشخاص و نفوذ در آنها، آموزش آنها، بيان نيازها و خواسته ها و يا محركي براي اصلاح و پيشرفت خود استفاده كرد.

اگر هدف نهايي انتقاد، تغيير شرايط حاضر به وضع بهتر است نحوه گفتن و آهنگي كه انتقاد كننده در آن آزردگي و نارضايتي خود را ابراز مي دارد نيز مي تواند بر دشواري مساله بيفزايد و به عوض آنكه نتيجه مثبتي عايد شود، رنجش و كدورتي به وجود مي آيد و اصل مطلب هم فراموش مي شود.

متاسفانه بيشتر مردم عقيده دارند براي اينكه انتقادي موثر واقع شود بايد با لحني گزنده ادا شود. ولو اين طرز بيان برخلاف طبيعت ملايم انتقاد كننده باشد. شاهد اين مدعا اشاره هاي عذرگونه و غالبا خودپسندانه اي است كه بيشتر اوقات نظريات انتقادي خود را با آن شروع مي كنيم.

"هيچ دلم نمي خواست اين حرف را بزنم اما...."يا اين كه "مي دانم حرفم را باور نمي كني،اما به خاطر خودت مي گويم."اگر اين حرف را بر زبان هم نياوريم ولي چنين مي انديشيم و در هر يك ازاين جملات اين فرض نهفته است كه هر اندازه هم انتقاد مفيد و سازنده باشد،با اين حال شخص را كوچك كرده و احساسات او را جريحه دار مي كند و يا قابليت و استعداد انتقاد شونده را انكار مي كند. تناقض نهفته در انتقاد همين است؛ از يك طرف فكر مي كنيم به انتقاد شونده كمك مي كند و از طرف ديگر مي ترسيم به احساساتش لطمه بزند.در بيشتر مواقع، انتقاد روي شق دوم دوم تاكيد دارد و بر پيدا كردن خطاها،نشان دادن نقاط ضعف، بي ارزش كردن ايده ها و خوار شمردن كوششها متمركز مي شود.

در حقيقت انتقاد كردن به طرز منفي به صورت يكي از سرگرمي هاي بزرگ عمومي در آمده است. اما اگر انتقاد بتواند به ما كمك كند،چرا از آن بترسيم؟ يك پاسخ، آن است كه ما چنان به جنبه هاي منفي انتقاد چسبيده ايم كه جنبه سازنده آن را از نظر دور مي داريم و ديگر اين است كه به ندرت انتقاد كردن به روش مثبت را بلديم.

بهتر است ابتدا عواملي را كه به انتقاد جنبه منفي و مخرب مي دهند مرور كنيم؛

شرمنده كردن؛ برخي انتقادها در واقع هيچ هدف سازنده اي را دنبال نمي كنند. پريشان كردن، خجالت دادن و يا تحقير كردن طرف مقابل از هدفهاي تخريبي اين نوع انتقادها به شمار مي روند. شرمنده كردن ديگران، صرف نظر از اين كه رفتاري دور از نزاكت است روش تخريبي در انتقاد به شمار مي رود. اين روش، همواره منجر به رد كردن بلادرنگ انتقاد مي شود. انتقاد سازنده مي كوشد بين رفتاري كه مورد انتقاد قرار گرفته و كسي كه رفتار از او سر زده تفاوت قائل شود. شرمنده كردن،عملا آن دو را يكي مي انگارد و انتقاد از يك مورد جزيي و مشخص را به كل رفتارفرد تعميم مي دهد. شرمنده كردن روش منفي است كه مي تواند انتقادي را كه به راحتي قابل تحمل است به انتقادي غير قابل قبول تبديل كند. چنين انتقادي در حكم اهانتي آشكار به عزت نفس فرد است.

سرزنش كردن؛ اگر هنگام انتقاد، كلمات و عباراتي را به كار ببريم كه بيانگر اين باشد كه رفتار مورد انتقاد، عمدي بوده است انتقاد ما جنبه منفي و مخرب پيدا مي كند. سرزنش كردن با اين فرض صورت مي گيرد كه ما نيت شخصي را كه از او انتقاد مي كنيم و هيچ نوع توجيه ديگري مثل سطح تجربه، ميزان توانايي، اشتباهات اتفاقي و.... را از او به حساب نمي آوريم.

در نتيجه سرزنش كنندگان با تهمت زدن و طرح سوالات ايذايي و در تنگنا قرار دهنده و بالاخره تصميم موضوع با به كار بردن كلمات "هميشه" و"هرگز" غالبا در حال "اندرزگويي" هستند. پاسخ به سرزنش مانند پاسخ به شرمنده كردن، واكنش دفاعي است. انتقاد شونده احساس مي كند كه بايد ثابت كند كه حمله انتقادي بر او وارد نيست. اما در حالي كه يكي سرگرم اتهام زدن و ديگري مشغول دفاع كردن است، انتقاد از هدف خود كه سازندگي است فاصله مي گيرد.

انتقاد بدون ارائه طريق؛ وقتي كه موارد انتقاد مشخص نباشد،احتمال كمي وجود دارد كه انتقاد شونده آن را بفهمد و به آن عمل كند.چنين نتيجه اي وقتي پيش مي آيد كه انتقاد كننده دقيقا نمي تواند مشخص كند كه اشتباه در كجاست و يا براي توضيح و ترميم آن چه بايد كرد. از آنجا كه مورد انتقاد واضح نيست ،پاسخ به آن نيز چندان ساده نمي باشد.شخص فكر مي كند، حال كه هر طور عمل كند نتيجه فرقي نخواهد داشت. پس چرا اصلا در اين مورد كاري انجام دهد؟اين روش به جاي آنكه باعث اصلاح شود،معمولا سبب تكرار ناخواسته اشتباه مي شود.

در نتيجه در انتقادي كه از احساس شخصي انتقاد كننده مانند بي حوصلگي و نوميدي خالي نباشد، احساس گمراه كننده دارد كه قطعا اثر تخريبي را به دنبال خواهد داشت.مسلما تفكيك احساسات از محتويات كلام،يا بي غرض صحبت كردن در حالي كه شخص به شدت بر انگيخته شده است، كار دشواري است. با خشم فرياد زدن، با خنده مسخره كردن، یا ابرو در هم كشيدن و يا با ادا و اصول مخالفت خود را نشان دادن از تاثير مثبت انتقاد مي كاهد.و اين نوع انتقاد هيچ اثر مفيدي بر رفتار انتقاد شونده نمي گذارد و بيشتر احتمال دارد كه انتقاد شونده به جاي آن كه به نفس انتقاد توجه كند به لحن ناخوشايند آن واكنش نشان دهد. خشم با ترس و استهزا با رنجش مواجه مي شود.

در اين انتقاد هر اندازه هم حسن نيت وجود داشته باشد، در موجي از احساسات و هيجانات متضاد گم مي شود. وقتي انتقاد كننده و انتقاد شونده هر دو تحت فشار عاطفي باشند،درك و ارزيابي انتقاد غير ممكن مي شود. در نتيجه، در رفتار انتقاد شونده يا تغييري به وجود نمي آيد و يا اگر به وجود آيد احتمالا تغييري ناچيز خواهد بود و تازه اين هم به نوبه خود، طرز فكر منفي انتقاد كننده را توجيه يا دست كم تشديد مي كند.

کد خبر 2073560

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha