اين انفجارها درحالي روي داد كه كشورهاي مدعي نجات بشريت چهار سال تمام برطبل مبارزه با تروريسم مي كوبيدند. با اين اوصاف انفجارهاي لندن را مي توان حاوي پيامهايي و اثراتي دانست كه جوامع جهاني ناچار به پذيرش آن است .
نخستين پيام انفجارها اين است كه غرب درمبارزه نظام عقيدتي خود و دربرداشت ابزاري از گروه القاعده براي بدنام كردن جهان اسلام دچارشكست شده است. پس ازفروپاشي نظام دوقطبي، غرب براي دخالت درموارد ريزودرشت دولتها بخصوص كشورهاي خاورميانه كه در اثر سوابق استعماري دولتهاي غربي و تفكرات سكولاريستي نظام ليبرال دموكراسي ، داراي نگاه مثبت نسبت به غرب نبودند ، سعي كرد با پرورش گروه تروريستي القاعده به عنوان نماد تفكر اسلامي ، دامنه فشار خود را بر جهان اسلام افزايش دهد .
دوم اينكه انفجارهاي لندن نشان مي دهد زماني كه القاعده در سياق طالبانيسم به جهانيان معرفي شد ، در حال ورود به مرحله بلوغ خود بوده است و اكنون در حال طي كردن مرحله رشد خود مي باشد و هياهوي مبارزه آمريكا و انگليس در مبارزه با تروريسم ادعايي بيش نيست .
سومين پيام اينكه پرورش دهندگان تروريسم اكنون بايد پاسخگوي موج گسترده اي از انتقادات داخلي و بين المللي باشند. زماني كه انگليسي ها فعاليت اعضاي المهاجرون شاخه اروپايي القاعده را با آغوش باز براي پياده كردن نيات منحوسانه خود پشتيباني مي كردند،بايد متوجه مي شدند كه روزي در دام طرحهاي خود گرفتار خواهند آمد. نتيجه اين تناقض محاسباتي موجب خواهد شد سرويسهاي جاسوسي قدرتهاي بزرگ از شيوه هاي مرسوم خود در گذشته فاصله بگيرند و به ابزارهاي نوين گرايش پيدا كنند .
انفجارهاي لندن دركوتاه مدت اثرات خود را درمسايل مهم نشست اسكاتلند ازقبيل بخشش بدهي كشورهاي فقير، گازهاي گلخانه اي ، افزايش كمك ها به افريقا آشكار ساخت و سران انگليس براي خروج از فضاي غرورشكن انفجارهاي لندن ، خواستار ميزباني دوباره لندن پيرامون مسائل آب و هوايي جهان شدند . ضمن آنكه در مورد ايران نيز بنابر احساس نياز با موضعي متعادل تر صحبت كردند و بر اهميت ايران در مبارزه با تروريسم تاكيد كردند .
اما اثرات انفجارهاي لندن در برهه كنوني، بسيار هولناكتر ازحادثه يازدهم سپتامبرخواهد بود . زماني كه سناريوي سميتيزم در دهه سوم قرن بيستم توسط فاشيسم به اجرا درمي آمد ، كمتر كسي فكر مي كرد قربانيان اين جريان روزگاري خود طراح سميتيزمي باشند كه قربانيان آن برخلاف گذشته، يك ميليارد مسلماني باشند كه به جرم مسلمان بودن بايد تاوان پس بدهند .
پس از جنگ جهاني دوم در فضاي منازعات ايدئولوژيك بين كمونيسم و ليبراليسم ، پيشروان نظام ليبراليسم براي فائق شدن بر موفقيتهاي روز افرون نظام كمونيستي دستهاي خود را از آستين سخاوت بيرون آوردند و به پذيرش سيل عظيم نخبگان جهان سوم از جمله كشورهاي جهان سوم اقدام نمودند و با دادن تسهيلات و كمكهاي ميلياردي موازنه رقابت را به نفع خود تغيير دادند . اما به محض اينكه بلوك كمونيستي به زانو درآمد ، كشورهاي غربي بخصوص اروپاييان خود را ملزم به هيچگونه تعهدي نسبت به عقب ماندگي ساير ملل ندانستند .
در روند صعودي مهاجرت به كشورهاي اروپايي در طول دوران جنگ سرد ، كشورهاي مسلمان سهم عمده اي داشتند . وقوع جنگهاي متعدد ، عقب ماندگي اقتصادي و وجود نظامهاي حكومتي فاسد و همجواري كشورهاي مسلمان با اروپا همگي مزيد بر علت در روند مهاجرت بودند . ضمن آنكه با پيشرفت تكنولوژي و گسترش روزافزون فعاليت شركتهاي چند مليتي يك نوع وابستگي متقابل در عرصه بين الملل بوجود آورد ، اما از آنجا كه افسار روابط متقابل در دست كشورهاي غربي بود ، نوع وابستگي نيز يكطرفه به نفع كشورهاي صاحب تكنولوژي رقم خورد .
همين وابستگي يكطرفه و سيل مهاجرتهاي گسترده به سمت اروپا مشكلات اجتماعي فراواني را نصيب كشورهاي ميزبان كرد . اما دامنه اين مشكلات براي غرب تنها در حضور فيزيكي مسلمانان خلاصه نمي شد. دردوران جنگ سرد سردمداران نظام ليبرال دموكراسي توانايي مبارزه در دو جبهه را نداشتند . لذا شكست نظام كمونيستي فرصتي به آنها داد تا براي گسترش دامنه پيروزيهاي خود ، با استفاده از سناريوهاي ساختگي و با مزموم قراردادن بعضي از تفكرات خشك مذهبي در بطن سرزمينهاي اسلامي ، مسلمانان را در تير رس خود قرار دهند و موج تبليغات رسانه اي را بر عليه مسلمانان آغاز كردند .
با وقوع انفجارهاي لندن تشنج ناشي از محاسبات غلط غرب در گذشته مشخص شد و اكنون سردمداران اروپايي براي معالجه عوارض تصميمات نابخردانه خود در گذشته مجبور خواهند بود با دست زدن به يك سلسله سياستهاي آويشني ، مسلمانان بي گناه را مورد آزار و اذيت قرارداده و از جامعه خود طرد كنند .
نكته اي كه در اين جا مطرح است صهيونيستها با تسلطي كه بر رسانه هاي جمعي اروپا دارند به همران پيشقراولان نظام ليبرال دموكراسي با ارتجاعي معرفي كردن دين مبين اسلام موج فزاينده اي از تبليغات را بر عليه مسلمانان در ربع قرن گذشته آغاز كردند ، بطوري كه اكنون هر شهروند اروپايي با شنيدن نام اسلام خود به خود تروريسم را نيز در كنار آن مجسم مي كند .
اروپاييان طي سالهاي گذشته بخصوص پس ازحادثه يازده سپتامبر مقررات شديدي را براي مهاجرين بخصوص مهاجرين مسلمان وضع كرده بودند و اكنون با وقوع انفجارهاي لندن موج گسترده تعرض به مسلمانان و اماكن مقدس آغاز گشته است . بي شك دامنه اينگونه تحركات در آينده نيز بر عليه مسلمانان ادامه خواهد داشت و تاسف برانگيزتر آنكه در برهه زمان كنوني در دنياي اسلام هيچ صلاح الدين ايوبي وجود ندارد كه با اين طرفندها مقابله كند .
درپايان بايد به اين نكته اشاره داشت كه انفجارهاي لندن كشورهاي پيشگام در مبارزه با تروريسم را جري تر از قبل خواهد كرد و زمينه دخالتهاي آنها را در خاورميانه به بهانه مبارزه با تروريسم افزايش خواهد داد ودرهمين راستا آنان از كليه ابزارهاي اقتصادي و فرهنگي براي تغيير بار اعتقادي مسلمانان استفاده خواهند كرد . ضمن آنكه تلاش خواهند نمود سكان رهبري مبارزه با تروريسم را نيز همگاني سازند .
نظر شما