به گزارش خبرگزاری مهر، در صد و پنجمین نشست در حلقه رندان که عصر یکشنبه 26 خرداد در حوزه هنری برگزار شد، شاعران و طنزپردازانی همچون عباس احمدی از شهر قم، عباسعلی ذوالفقاری، مهران حسینی از قزوین، مژگان مطهری، ناصر فیض، مجردزاده کرمانی، رضا احسان پور، کاوه جوادی، امید مهدینژاد، فرامرز ریحانصفت، حامد عسگری، بابک احمدی، معصومه پاک روان، سعیده موسویزاده از مشهد، اسماعیل امینی و حامد اسحاقی به شعرخوانی پرداختند.
در این برنامه ناصر فیض، مدیر دفتر طنز حوزه هنری شعری از کتاب تازه خود با عنوان فیض بوک خواند که به شرح زیر است:
در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست» / اما کسی از بنده نپرسیده چرا هست؟!
یک علتش این است که در کوچه پشتی / همسایه فرهیختهای مثل شما هست!
یک علتش آن است که در هیچ مکانی / آن قدر صفا نیست که در خانه ما هست
کمبود نداریم در این خانه که هر قدر / لازم بشود داخل این خانه هوا هست
از حیث ادای صدقه هیچ غمی نیست / از بس که سر راه تو انواع گدا هست
صد شکر خدا را که در این خانه شب و روز / هر چند غذا نیست ولی میل غذا هست
ما بنده اوییم، نه بند شکم خویش / خرما هم اگر نیست، غمی نیست خدا هست
در خانه ما مثل شما ملت ایران / از چاپ یکم تا صد و هشتادم «دا» هست
دنیا به دو قسمت شده تقسیم که هر کس/ خواننده «دا» و «من او» نیست و یا هست
شادیم که در یاد شماییم به هر حال / چون مرغ که در شادی و هنگام عزا هست
هر بار به عذری نرسید از تو پیامی! / تی پاکس چه کاره ست، اگر باد صبا هست؟!
هر چند جزایی نشود شامل حالی / آنقدر مهم نیست قوانین جزا هست!
رضا احسان پور نیز شعری که حاصل چت او و مصطفا حسنزاده بود را خواند که در زیر می آید:
درد و درمان، کلید روحانی
سخت و آسان، کلید روحانی
خضر دوران، جناب روحانی
آب حیوان، کلید روحانی
مرد و زن هر دو عاشقش هستند
حور و غلمان، کلید روحانی
دست رعیت کلید روحانی
دست سلطان کلید روحانی
نرسد ناگهان-زبانم لال-
دست شیطان کلید روحانی
در تمامی عرصهها بیشک
مرد میدان، کلید روحانی
به نبرد ایستاده لشگر قفل
با دو گردان کلید روحانی
از عبایش طلوع کرد شبی
ماه تابان، کلید روحانی
توی دستش گرفت و بالا برد
گفت: هان! هان! کلید روحانی!
بچه از روبروی تلویزیون
گفت: مامان! کلید روحانی!
عارفان حق زنان به هم گفتند:
شاه عرفان کلید روحانی
به عزیزان کسی شنیدم گفت:
ای عزیزان! کلید روحانی!
روز بعدش نوشته بود کسی
پشت نیسان، کلید روحانی
توی سمنان، کلید روحانی
در خراسان، کلید روحانی
هم به گرگان رسیده شهرت او
هم به زنجان، کلید روحانی
میخورد هم به قفل استانها
هم به تهران، کلید روحانی
گشتهام دورِ سرزمینم را
کل ایران، کلید روحانی
ماندهام تا کنون چرا اصلاً
مانده پنهان کلید روحانی؟
به گمانم که بوده تا الان
زیر گلدان، کلید روحانی
ای سخنران سخن که میرانی
بوق و فرمان کلید روحانی
بوق و فرمان که هیچ باید گفت:
میل گاردان کلید روحانی!
میخ آری، ولی نخواهد رفت
توی سیمان کلید روحانی
یک نفر کرد توی سیمان، شد
درب و داغان کلید روحانی
نان ما آجر است گرچه شده است
آجرش نان، کلید روحانی!
ساقیا میدهی به ما پس کی
جامی از آن کلید روحانی؟
یا به باغم مریز دانهی قفل
یا بباران کلید روحانی
هر سه تایش هزار تومان است
مفت و ارزان، کلید روحانی
کمتر از لنگه کفش کهنه که نیست
در بیابان کلید روحانی
مصرعی محض واج آرایی
کشک کاشان کلید روحانی!
طبع ما ته کشیده و رفته است
رو به پایان کلید روحانی
نیتم شعر بود و آخر شد
کش تنبان کلید روحانی!
لاجرم قفل ما و دست شما
آه یاران! کلید روحانی...
کاوه جوادیه شاعر و طنزپرداز نیز شعر خوانی خود را با بیت «به نا امیدی از این در مرو، امید اینجاست / فزون تر از عدد قفلها،کلید اینجاست» آغاز کرد.
حامد عسگری نیز در این برنامه ترانهایی عاشقانه خواند.
همچنین اسماعیل امینی شعر طنزی خواند که به شرح زیر است:
انتخابات است جانم جان! مهم شد کار مردم / عکس کاندیدا چه خندان است بر دیوار مردم
آنکه بر دیدار مردم وقت چندین ماهه میداد/ این زمان بسیار مشتاق است بر دیدار مردم
بحث و نقد و گفتوگو و پرسش و پاسخ، چه جالب / بعد چندین سال حالا شد مهم افکار مردم
این مهم را یادتان باشد مهم است این مهم است / پای هر نطقی فقط جمعیت بسیار مردم
عاشق افسانههای من همه اصناف ملت / حامی برنامههای من همه اقشار مردم
لایق پست ریاست هرکجا باشد منم من / آمدم این بار با پیگیری و اصرار مردم
آمدم با یک سبد برنامه سنگین و پربار/ تا سر وسامان بگیرد کار مردم بار مردم
با همین برنامه در یک هفته کاری میکنم من / که شود رنگینتر از افسانهها بازار مردم
بیمه خواهد بود در دوران من هرچیز و هر کس / کفش مردم، کیف مردم، عینک و شلوار مردم
گشت نسبتیابی و اینها شود تعطیل یعنی / دولت ما را چه کار است آن زمان با یار مردم؟
هست آزادی در آن دوران چنان که در خیابان / هیچ ماموری نباشد خیره در دلدار مردم
آدمی گر چه ادا اطوار هم دارد ولیکن / دولت من نیست پیگیر ادا اطوار مردم
میدهم پول و طلا هرماه یک گونی به هرکس / تا شود لبریز از پول و طلا، انبار مردم
مطمئنم در زمان دولت کارآفرینم / چند شغله میشوند آن عده بیکار مردم
به به از برنامه من، جامع و بینقص و روشن / خیره شد از نور این برنامه چشم و چار مردم
اقتصاد و اجتماع و کار و فرهنگ و سیاست / این من، این برنامهام، شفاف در انظار مردم
سطر سطر آن پر از ظرفیت و تهدید و فرصت / این سخنها گر چه رایج نیست در گفتار مردم
راهبرد و چالش و پیچیدگیهایی از این دست / حد این برنامهها بالاتر از پندار مردم
راهکار و اولویت، بااهمیت، اساسی / میدهد برنامه ام تغییر در رفتار مردم
دولت من دولت پاک است از آلودگیها / میشود حتی مفید و بیضرر سیگار مردم
توپ خواهد شد نه تنها وضع انسانها که حتی / چاق و چله توی گله، بره پروار مردم
نظر شما