پیام‌نما

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ‌اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * * * [مردان و زنان] بی‌همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست‌اند، خدا آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. * * اللّه از فضلش بسازدشان توانمند / دانا و بگشاينده مى‌باشد خداوند

۲۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۳۴

نقش جهاني شدن در انسجام اجتماعي/ تضعیف دولت- ملت در جهانی شدن

نقش جهاني شدن در انسجام اجتماعي/ تضعیف دولت- ملت در جهانی شدن

جهاني شدن پويايي وحدت گرايي تفرقه افكنانه را دامن زده و چون همبستگي هاي بدون قلمرو اغلب متكي بر طرد كردن ديگران است این امر در نهایت منجر به تضعیف انسجام اجتماعی می شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، احساس هويت امن معمولا با احساس تعلق، انتظارهاي مربوط به آن مبني بر اينكه شخص از حمايت يك جمع گسترده تر برخوردار است و در آن مشاركت مي كند، رابطه اي نزديك دارد. بر همین اساس جهاني شدن بدلیل اینکه ارتباط مردم را در سراسر جهان افزایش می دهد از یک منظر به تقويت انسجام اجتماعي كمك می کند. البته اين روند به معنای يك جامعه جهاني واحد تحت لواي يك دولت جهاني نيست. 

سازمان هاي جهاني، ارتباطات جهاني و کم رنگ شدن مرزها منجر به شكل گيري امكانات بي سابقه و تمايل براي برقراري پيوندهاي فرامرزي ميان مردمان مختلف شده است. با وجود اين، درباره يكپارچگي اجتماعي در جوامع محلي چه مي توان گفت؟ روابط فوق قلمرويی اغلب به تضعيف صميميت و حمايت متقابل در همسايگان منجر شده است. كساني كه به صفحه تلويزيون و كامپيوتر چسبيده اند ممكن است در سراسر دنيا روابط مجازي برقرار كنند، اما با اشخاصي كه در مجاورت آنان زندگي مي كنند يا آشنايي نداشته و يا آشنايي اندكي دارند.

به همين ترتيب شركت هايي كه تحرك جهاني دارند با برخي از استثناها معمولا نسبت به محل يا مكاني كه امكانات و تسهيلات خود را در هر زمان در آنجا مستقر كرده اند، تعهدات دراز مدت محدودي را مي پذيرند. كارگران انعطاف پذير نيز اغلب فرصت هاي محدودي براي ماندن و ريشه انداختن در يك محل را دارند زيرا بازار هاي كار آنان را به جاهاي ديگر مي كشاند.

در يك مقياس گسترده تر،جهاني شدن موجب تضعيف اين فرض قلمرو گرايي نوين شده كه مي گويد دولت-ملت و كشور-جامعه انسجام اجتماعي را تضمين مي كنند. نسل گذشته بر اساس اين اصل تصور كرده كه همه مردم وابسته به يك ميهن داراي قلمرو مي توانند و بايد از طريق يك دولت مستقل يكپارچگي اجتماعي را تضمين كنند. با وجود اين، رشد فضاهاي جهاني اين امكان را ازبين برده كه بتوان دنيا را به واحدهاي جغرافيايي متمايز وابسته به قلمرويي تقسيم كرد كه مردماني كاملا مجزا دارند و هر كدام با يك حاكميت مستقل اداره مي شوند.

در همين حال جهاني شدن پويايي هاي وحدت گرايي تفرقه افكنانه گوناگون را نيز دامن زده است. گسترش احياي قومي، هراس از بيگانگان و ساير انواع واكنش ها را در بر دارد. همبستگي هاي بدون قلمرو نيز اغلب متكي بر طرد كردن ديگران يعني يك طبقه ديگر، يك نژاد ديگر و غيره است. گروههای خاص اجتماعی معمولا با تاكيد بر جدايي از گروه غير خودي و تعارض با آنها به انسجام گروه خودي دست يافته اند. به عبارت ديگر، اين جوامع فرامرزي بايد كليت اجتماعي را تكه تكه كنند تا بتوانند سهم خود را از جمعيت دنيا بدست آورند. در نتيجه به طور كلي انسجام اجتماعي هم در داخل كشور و هم در مقياس جهاني آسيب ديده است.

از ديدگاهي مثبت بايد گفت كه دوره جهاني شدن سريع شاهد برخي ابتكارها براي "مشاركت شهروندي" به عنوان راهي براي تحكيم ساختار اجتماعي بوده است. اما در کل اينكه جهاني شدن منجر به نا كارآمدي رويكرد قلمرو گرا و دولت گرا در زمينه انسجام اجتماعي شده و تا كنون جايگزين عملي و مناسبي براي آن طراحي نشده است. از قرار اين خلاء موجب شده تا برخي ساكنان دنيای در حال جهاني شدن چنين نتيجه گيري كنند كه چيزي به نام جامعه وجود ندارد. اين منفي گرايي به احتمال قوي افت كلي در مسئوليت اجتماعي را تقويت كرده و پيامدهاي نامطلوبي براي اقشار آسيب پذير خواهد داشت.

کد خبر 2080140

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha