به گزارش خبرگزاری مهر، يكي از عواملي كه در رفتار ارتباطي اشخاص اثر انكارناپذيري دارد نياز آنها به همبستگي يا نياز به ديگران است. نياز به همبستگي در نوشته هاي علوم رفتاري بدين گونه تشريح شده كه عبارت است از خواست و آرزوي استقرار روابط دوستانه با ديگران و ماندن در اين وضعيت تا آنجا كه ممكن است. از بسياري جهات مي توان گفت كه نياز به همبستگي همانند نياز اجتماعي است. بيشترين پاداشي كه بر اساس نياز به همبستگي پديد مي آيد از همراهي و مصاحبت است. از اين رو اشخاص سعي مي كنند كه در ارتباطات ميان فردي بيشتر حالت دوستانه و توافق داشته باشند تا حالت عوم توافق و خصمانه.
اشخاص با نياز بالا از نظر نياز همبستگي، داراي ويژگي هاي زير مي باشند؛
- آرزو و رغبت زيادي براي پذيرش و تاييد از سوي ديگران دارند.
- گرايش به هم سويي و هم نوايي نسبت به خواسته ها و هنجارهاي ديگران دارند، زماني كه دوستي و پيوند با آنها برايشان مهم باشد. اگر اين ديگران اندك فشاري در جهت اعمال خواسته هاي خويش وارد آورند آنان به زودي تسليم شده از خواسته و هنجار خود چشم پوشي مي كنند.
-نسبت به احساسات ديگران علاقه زياد و بي شائبه اي نشان مي دهند.
همان طور كه اشاره شد، رفتارهاي ارتباطي آنها كاملا با كساني كه از نظر اين نياز در سطح پاييني قرار گرفته اند تفاوت دارد. براي مثال، اشخاص با نياز همبستگي بالا نسبت به ديگران نزديك تر مي نشينند، اغلب لبخند بر گونه دارند، به هنگام گفتگو با ديگران نسبت به كسي كه سخن مي گويد بيشتر سر تكان مي دهند، موافقت خود را با او به روشني ابراز مي دارند و در مقابل خود را مشتاق پذيرش موافقت طرف مقابل خويش نشان مي دهند، بيشتر از حركات دست به صورت غير كلامي و با نشانه هاي غير كلامي استفاده مي كنند.
در مجموع اشخاص با نيازبالاي همبستگي بازخورد غير كلامي بيشتري از خود نشان مي دهند و اگر از اعتماد به نفس بالايي برخوردار باشند تمايل بالايي در ارائه بازخوردهاي كلامي نيز داشته و از رفتارهاي عاطفي بيشتري نسبت به ديگران استفاده مي كنند.
اشخاص با نياز به همبستگي بالا در دنياي كار به دنبال فرصتهايي هستند كه بتوانند به نياز خود پاسخ دهند. از اين رو، آنان ترجيح مي دهند در محل كار با ديگران باشند و از كار در محلهاي خلوت و دور از ديگران پرهيز مي كنند. آنان از درجات مشاركت بالايي در كار نسبت به ديگران بر خوردارند و بيشتر درگير امور عمومي مي شوند. اين افراد در حالاتي كه نياز به حمايت شخصي و توافق است بسيار خوب عمل مي كنند.در مقابل افراد با نياز كم همبستگي به آرامش و تنهايي بيشتري نياز دارند و علاقه دارند در محيط هايي كار كنند كه خود به تنهايي از عهده انجام امور بر آيند و كمتر به ديگران وابسته باشند، مديريت با درك اين نكات مي تواند كار مناسب را به افراد مناسب واگذار كند و آنان را در جهت رضايت شغلي سوق دهد.
نياز به موفقيت
دومين عامل انگيزشي كه بر شيوه ارتياطي افراد اثر مي گذارد. نياز آنان به موفقيت است كه عبارت است از نياز به نمايش در آوردن شايستگيهاي خود و به دست آوردن نوعي اعتبار و صلاحيت در پرتو آن. انگيزه نياز به موفقيت به عنوان يك عامل اساسي شكل دهي شخصيت انسانها مطرح است و افراد از نظر نياز به موفقيت با يكديگر متفاوت اند و اين تفاوت به عنوان يكي از مهمترين عناصر اجزا شخصيت مطرح است و الگوهاي رفتاري ثابت آنها را در حالات و شرايط گوناگون شكل مي دهد. نياز به موفقيت هم در سطح فردي و هم در سطح گروهي و جمعي مورد بررسي قرار گرفته است.
در سطح فردي هدف اساسي تحقيقات تشخيص و تبيين صفات افراد با نياز بالاي به موفقيت مي باشد. افراد با نياز بالا به موفقيت، خواهان برتري، رسيدن به معيارهاي بالا، چه در كسب و كار چه در ورزش و چه حيات عملي خود مي باشند. ولي در عين حال آنان علاقه مند و متوجه عكس العمل ها و پاسخ هايي مي باشند كه ديگران به آنها و رفتار آنها مي دهند.
سه ويژگي اساسي افراد با نياز به موفقيت بالا به شرح زير مي باشد؛
- آنان مي خواهند كه شخصا مسئول انجام موفقيت آميز و ظايفي كه به آنان محول شده است باشند.
- آنان به ميزان ملايمي به خطر کردن اعتقاد دارند و به ميزان قابل توجهي واقع بينانه هدفهاي خود را شكل مي دهند.چالش در امور براي آنها مساله اي عادي است و ازآن پرهيز نمي كنند.
-آنان خواهان بازخورد فوري و مشخص انجام امور خود از طرف ديگران مي باشند.آنها مي خواهند بدانند كه كار را چگونه انجام داده اند و به چه ميزان موفق بوده اند. از اين رو آنان اغلب به مشاغلي روي مي آورند كه نتيجه آنان به سرعت نمايان مي شود.
بنابراين از نظر رفتارهاي ارتباطي، ويژگي افراد با نياز بالاي موفقيت بيشتر با تلاش فراوان در جهت شكل دهي اعتماد به نفس بالاي خود نمايان مي شود و اين افراد سعي مي كنند تسلط خود را به طرف مقابل به منصه ظهور برسانند.
نظر شما