به گزارش خبرگزاری مهر، رسول خدا (ص) و حضرت(ع) زاهدانه زندگي مي كردند و در زندگي بر خود سخت مي گرفتند. اين عمل را دو دو نحو مي توان تفسير كرد. يكي اينكه بگوييم دستور اسلام به طور مطلق براي بشر اين است كه از نعمت ها و خيرهاي اين جهان محترز باشد. اسلام همان طوري كه به اخلاص در عمل و توحيد در عبادت، و به صدق و امانت و صفا و محبت دستور مي دهد،به احتراز و اعراض از نعمت هاي دنيا هم دستور مي دهد. همان طوري كه آن امور بالذات براي بشر كمالند و در همه زمانها مردم بايد موحد باشند صدق و امانت و صفا و محبت داشته باشند،از دروغ و دغل و زبوني پرهيز داشته باشند،همين طور در همه زمانها و درهر نوع شرايطي لازم است كه از نعمتها و خيرات دنيا احتراز داشته باشند. تفسير ديگر اين كه بگوييم فرق است بين آن امور كه مربوط به عقيده و يا اخلاق و يا رابطه انسان با خداي خودش است و بين اين امر كه مربوط به انتخاب طرز معيشت است.
اينكه رسول خدا (ص) و حضرت علی (ع) بر خود در غذا و لباس و مسكن و غيره سخت مي گرفتند نه از اين جهت است كه توسعه در زندگي بالذات زشت و ناپسند است، بلكه مربوط به چيزهاي ديگر بوده است. يكي مربوط بوده به وضع عصر و زمانشان كه براي عموم مردم وسيله فراهم نبوده است، فقر عمومي زياد بود. در چنان اوضاعي مواسات و همدردي اقتضا مي كرد كه به كم قناعت كنند و مابقي را انفاق كنند. به علاوه آنها در زمان خود زعيم و پيشوا بودند،وظيفه زعيم و پيشوا كه چشم همه به اوست با ديگران فرق مي كند.
وقتي حضرت علي(ع) در بصره بر مردي به نام علاءبن زياد حارثي وارد شد او از برادرش شكايت كرد و گفت برادرم تارك دنيا شده و جامه كهنه پوشيده و زن و فرزند را يكسره ترك كرده است. فرمود حاضرش كنيد وقتي كه حاضر شد، فرمود: چرا بر خود سخت مي گيري و خود را زجرمي دهي؟ چرا بر زن و بچه ات رحم نمي كني؟ آيا خداوند كه نعمت هاي پاكيزه دنيا را آفريده و حلال كرده كراهت دارد كه تو از آنها استفاده كني؟ آيا تواين طور فكر مي كني كه خداوند دوست نمي دارد بنده اش از نعمتش بهره ببرد؟ عرض كرد؛ هذا انت في خشونه ملبسك و جشوبه ما كلك؛ گفت يا امير المومنين! خودت هم كه مثل مني، تو هم كه از جامه خوب و غذاي خوب پرهيز داري. فرمود: من با تو فرق دارم من امام و پيشواي امتم،مسئول زندگي عمومي هستم بايد در توسعه و رفاه زندگي عمومي تا آن حدي كه مقدور است سعي كنم. آن اندازه كه ميسر نشد و مردمي فقير باقي ماندند، بر من از آن جهت كه در اين مقام هستم لازم است در حد ضعيف ترين و فقيرترين مردم زندگي كنم تا فقر و محروميت، فقرا را زياد ناراحت نكند،لا اقل از آلام روحي آنها بكاهم.موجب تسلي خاطر آنها گردم.
اینجاست که باید نتیجه گرفت اگر تفسير اول صحيح بود مي بايست همه در همه زمانها خواه آنكه وسيله براي عموم فراهم باشد خواه نباشد، خواه آنكه مردم در وسعت باشند خواه نباشند آن طور زندگي كنند و البته ساير ائمه هم در درجه اول از آن طرز زندگي پيروي مي كردند. اما اگر تفسير دوم صحيح است، لازم نيست همه از آن پيروي كنند، آن طور زندگي مربوط به اوضاعي نظير اوضاع آن زمان بوده،در زمانهاي غير مشابه با آن زمان، پيروي لازم نيست.
وقتي كه به احوال و زندگي و سخنان امام صادق(ع) رجوع مي كنيم مي بينيم آن حضرت كه ظاهر زندگي اش با پيامبر و علي(ع)فرق دارد به خاطر همين نكته بوده و خود آن حضرت اين نكته را به مردم زمانش درباره فلسفه زهد گوشزد كرده است.
در زمان امام صادق(ع)گروهي پيدا شدند كه سيرت رسول اكرم(ص) را در زهد و اعراض از دنيا به نحو اول تفسير مي كردند، معتقد بودند كه مسلمان هميشه و در هر زماني بايد كوشش كند از نعمت هاي دنيا احتراز كند. به اين مسلك و روش خود نام "زهد"مي دادند و خودشان در آن زمان به نام "متصوفه"خوانده مي شدند. سفيان ثوري يكي از آنهاست. سفيان يكي از فقهاي اهل تسنن به شمار مي رود و در كتب فقهي اقوال و آراء او زياد نقل مي شود.
در جلد 5 کتاب كافي آمده روزي سفيان بر آن حضرت وارد شد، ديد امام جامه سفيد و لطيف و زيبايي به تن كرده اعتراض كرد و گفت؛ يا ابن رسوا الله سزاوار تو نيست كه خود را به دنيا آلوده سازي. امام به او فرمود؛ ممكن است اين گمان براي تو از وضع زندگي رسول خدا و صحابه پيدا شده باشد. آن وضع در نظر تو مجسم شده و گمان كرده اي اين يك وظيفه اي است از طرف خداوند مثل ساير و ظايف، و مسلمانان بايد تا قيامت آن را حفظ كنند و همان طور زندگي كنند. اما بدان كه اين طور نيست. رسول خدا در زماني و جايي زندگي مي كرد كه فقر و تنگدستي مستولي بود، عامه مردم از داشتن و سايل و لوازم اوليه زندگي محروم بودند. اگر در عصري و زماني وسايل و لوازم فراهم شد ديگر دليلي براي آن طرز زندگي نيست، بلكه سزاوارترين مردم براي استفاده از موهبت هاي الهي مسلمانان و صالحانند نه ديگران.
در نتيجه مي توان گفت كه اسلام با رفاه عمومي مخالفتي ندارد بايد زندگي خود را با زندگي عمومي تطبيق داد زهد به معني عزت نفس و مناعت طبع و بلند نظري است كه انسان در همه حال و همه زمانها خوب است نسبت به امور مادي بي اعتنا باشد و دين را به دنيا و فضيلت و اخلاق را به پول و مقام نفروشد و به امور مادي به چشم وسيله نگاه كند نه به چشم هدف و مقصد.
نظر شما