خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: محمدرضا غفاری متولد 1364 است و در سال 84 با فیلم "رویای خیس" پوران درخشنده به دنیای بازیگری وارد شد. بعد از آن فیلم "ستارههای سوخته" سیروس الوند را بازی کرد و همچنین در مجموعه تلویزیونی "آشپزباشی" در سال 89 ایفاگر نقش یکی از فرزندان خانواده بود. آخرین فیلمی که از غفاری روی پرده سینماها رفت "قاعده تصادف" به کارگردانی بهنام بهزادی بود که پایان سال 91 اکران شد.
حالا به بهانه تمام شدن فیلمبرداری فیلم سینمایی "برف" با او گفتگویی داشتیم تا نظرش را درباره این فیلم و سایر فعالیتهایش جویا شویم. "برف" که سومین فیلم سینمایی مهدی رحمانی به شمار میآید شرح حال یک روز از زندگی خانوادهای شهری است که درگیر مراسم خواستگاری دخترشان هستند.
غفاری در این گفتگو با اشاره به رفتار حرفهای گروه تولید فیلم "برف" این تجربه را یکی از ماندگارترین نقشهای کارنامهاش دانست و از فضای کاری خود در این گروه سخن گفت. اینکه برای یک سکانس که باید از بارش برف فیلمبرداری میکردند چه انتظاری کشیده اند و دوست دارد برای این نقش سیمرغ جشنواره فجر را دریافت کند.
* از نقشی که در "برف" بازی کردهاید بگویید. این کاراکتر چه ویژگی دارد؟
- کاراکتری که در "برف" بازی کردم امید صادقوزیری نام داشت. این کاراکتر همه آنچه که یک نقش جذاب میبایست داشته باشد برای من داشت.
*برای رسیدن به این کاراکتر چه روندی را در نظر گرفتید؟ نقش سختی بود؟
- قبل از کار و زمان فیلمبرداری درباره امید و ویژگیهایش با مهدی رحمانی کارگردان اثر صحبت میکردیم. البته اصولا من سعی می کنم خودم را به نقشی که قرار است بازی کنم، نزدیک کنم و تا نقش اول برای خودم باورپذیر باشد. البته این حرفم بدین معنا نیست که من کاملا "امید" بودم اما امید با حال و هوای من سازگار بود. یک ماه زمان فیلمبرداری "برف" من با امید و گروه دوست داشتنی زندگی کردم. یک زندگی زیبا.
*در "برف" با بازیگران با سابقه ای همبازی بوده اید. این همکاری چطور بود؟
- بسیار لذتبخش بود. وقتی فضای کار صمیمی باشد، وقتی همه حرفه ای هستند ناخودآگاه به این باور می رسید که چقدر کار لذتبخش است. کار کردن با رویا تیموریان بی نهایت خوب بود. مثل مادر خودم دوستشان داشتم و همین کافی بود و البته کمکهایی که به من می کردند را فراموش نمی کنم. گروه بازیگران "برف" همه برای من مثل خانواده بودند و از هیچ کمکی به من دریغ نکردند.
*مهدی رحمانی ویژگی خاصی در کارگردانی "برف" داشت که کاملا متمایز با دیگر کارگردانهایی که با آنها کار کردید باشد؟
- من همه فیلم ها و کارگردانهایی را که تا به حال با آنها کار کردم، دوست داشتم، البته دروغ چرا یکی از آنها را نه (خنده). ولی کار کردن با مهدی رحمانی برای من خیلی لذتبخش بود. فضا کاملا دوستانه بود و او مثل یک لیدر هدایت خوبی داشت. برای من همین کافی بود که روزهای فیلمبرداری "برف" برای من صبح بیدار شدن و سر کار رفتن نبود، کاملا زندگیام بود.
*فکر میکنید بتوانید با "برف" نامزد دریافت سیمرغ شوید؟ نظرتان را درباره به خانه بردن جایزهایی مثل سیمرغ بگویید.
- اگر فیلم به جشنواره فجر برود و من هم نامزد دریافت جایزه شوم که یکی از قشنگترین اتفاقهاست. اصولا همیشه بعد از هر فیلم به این مساله فکر می کنم و این مساله به من امید و هیجان می دهد. اما در مورد این فیلم بیشتر فکر کرده ام. به هر حال "برف" جزو فیلمهایی است که در این سن خیلی دوست داشتم این نوع و سبک را بازی تجربه کنم. برای همین خود "برف" برای من مثل یک جایزه بود. یک یادگاری خوب از 27 سالگیام.
*اگر سالهای بعد خواستید "برف" را یاد کنید، چگونه از آن یاد می کنید؟
- روزهای خوب. گروه خوب. حال خوب و خوش. امید و "برف" را خیلی دوست دارم.
*از حال و هوای خودتان در روزهای تولید "برف" بگویید. گویا گروه خیلی منتظر آمدن برف در تهران شد.
- بله خیلی. ما هوای ابری می خواستیم و برای سکانس آخر هم برف. اما واقعا آفتابیترین زمستان را امسال داشتیم. فیلمبرداری تمام شده بود و همه منتظر برف برای سکانس آخر ماندیم. دو هفته بعد از پایان کار یک شب ساعت حدود یک در خانه بودم که سوز سردی را حس کردم. رفتم دم پنجره دیدم چه برفی دارد می بارد. آقای رحمانی همان موقع زنگ زد. آن شب تا صبح برف سنگینی آمد و ما هم سکانس را گرفتیم.
*حس نمیکنید بازیگران همسن شما برای رسیدن به جایگاه ویژه در بازیگری با هم رقابت دارند؟ این رقابت را چگونه میبینید و فکر میکنید چقدر پیشبرنده است؟
- من هم باید همان جمله معروف را بگویم که رقابت اگر سالم باشد اشکالی ندارد. از شوخی گذشته اما واقعا خیلی وقتها هم اینطور نیست و تعداد آدمهای سالم هم زیاد است. می توانم مثال بزنم از فیلم "قاعده تصادف" که ما 8 بازیگر جوان بودیم که نه تنها رقابت نداشتیم بلکه از کار کردن کنار یکدیگر چند ماه لذت بردیم.
*هر بازیگری به دنبال یک کیفیت ویژه در بازیش است. چیزی که او را از دیگر بازیگران متمایز کند. مثلا حامد بهداد خودش یک کاراکتر ویژه است. نظرتان در این باره چیست؟ تا به حال به کاراکتر خودتان فکر کرده اید؟
- سینما خود زندگی است و چون زندگی را روایت می کند هر کس می تواند یک کاراکتر داشته باشد. من راستش دنبال چیز خاصی نیستم. بیشتر دوست دارم در زندگی خودم و در خلال کارهایم زندگی کنم. یک زندگی خوب. خوب به این معنی که تجربه کنم. معاشرت کنم. آدمهای جدید را بشناسم تا بتوانم سر کار بعدی تجربه زندگی جدیدتر را داشته باشم که همان محمدرضای سال قبل نباشم در غیر این صورت تکراری می شوم.
*تا آنجایی که می دانم به غیر از بازیگری کار گرافیک هم انجام می دهید. چه ارتباطی بین گرافیک و بازیگری میتوان متصور شد؟
- تحصیلاتم گرافیک است اما کار گرافیک را خیلی حرفه ای دنبال نمی کنم. بعضی وقتها نقاشی می کنم، یا حتی کارهای دیگری مثل موسیقی و یا پیاده روی و ... همه اینها می شود تجربه زندگی که برای بازیگری مهم است. حتی شاید یک تجربه تلخ هم بخشی از کار بازیگری باشد.
*از ابتدای شروع بازیگری تا امروز از روند کیفی کارنامه بازیگریتان راضی بودهاید؟
- خدا را شکر از همه کارهایی که تا الان انجام دادهام، راضی هستم. چون همه آنها فیلمهایی بوده که خودم انتخاب کردم. واقعا شاید دو تا را به عنوان فیلم دلخواهم انتخاب نکنم اما حتی از آنها هم ناراضی نیستم چون در آن فیلمها هم نقشهایی بوده که باید تجربهشان میکردم. من با کارگردانهایی کار کردم که دوستشان داشتم و از کار کردن با آنها لذت بردم.
*فیلمی هست که از اینکه آن را بازی کرده اید پشیمان باشید؟
- بله یک فیلم. اما پشیمان نیستم. فقط شاید دلم برایش تنگ نشود. چون آن موقع به آن فیلم و آن نقش نیاز داشتم و میخواستم که تجربهاش کنم.
*فکر می کنید می توانیم بازیگر ستاره در سن شما و هم نسلانتان داشته باشیم؟
- نمیدانم دقیقا چطور این سوال را جواب بدهم. اما اگر از بیرون نگاه کنم به عنوان یک بیننده میگویم بله؛ چراکه نه. در هر سنی میشود اما بستگی به تعریف سوپراستار دارد.
نظر شما