پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۲ شهریور ۱۳۸۴، ۱۳:۱۴

پيشكسوتان جهاد و شهادت ؛ دهه دوم پس از جنگ(34)

خيلي از جانبازان مي‌ترسند اعتراض بكنند

خيلي از جانبازان مي‌ترسند اعتراض بكنند

خيلي ها مي‌ترسند اعتراض بكنند. چون ممكن است بنياد حقوقشان را قطع كند يا آنها را به كميسيون بفرستد و درصدشان را كم كند . اما من از جانب خودم مي‌گويم كه هر كاري كه از دستشان بر مي‌آيد در حق من كوتاهي نكنند. من كه سر جمع 44هزار تومان دريافتي ام هست - آن هم جانباز قطع پا - ديگر چيزي ندارم كه از دست بدهم .

يكي از جانبازان جنگ تحميلي با حضور در خبرگزاري مهر خواستار انعكاس مشكلات ايثارگران از اين رسانه شد. وي در گفتگو با خبرنگار گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر با رد اين مطلب كه خدمات ارائه شده به جانبازان از سوي بنياد شهيد و امور ايثارگران تسهيل شده و در راستاي حل مشكلات آنان بوده است ، گفت: من به شما ثابت مي كنم كه وضعيت ما بهتر كه نشده هيچ بدترهم شده. حتي در زمينه ساده ترين و مهمترين مسئله جانبازان كه درمان است.

خيلي ها مي‌ترسند اعتراض بكنند. چون ممكن است بنياد حقوقشان را قطع كند يا آنها را به كميسيون بفرستد و درصدشان را كم كند . اما من از جانب خودم مي گويم كه هر كاري كه از دستشان بر مي آيد در حق من كوتاهي نكنند. من كه سر جمع 44هزار تومان دريافتي ام هست - آن هم جانباز قطع پا - ديگر چيزي ندارم كه از دست بدهم .

اين جانباز قطع عضو 35% افزود : حدود يكماه پيش براي گرفتن عصا به بنياد مراجعه كردم . معمولا هر شش ماه يكبار طبق فرم آمار به ما يك نامه مي دادند كه با مراجعه به انبار عصا مي گرفتيم. وقتي مراجعه كردم كارمند مي گويد: دستور داده شده كه شما برويد دكتر تأييد كند كه شما احتياج به عصا داريد، بعد اقدام مي شود! پاهايم را نشانش دادم و گفتم من جانباز قطع پا هستم اين هم پاي مصنوعي است شما نمي فهميد كه من احتياج به عصا دارم؟! گفت نه نمي شود. بايد دكتر تأييد كند. با هزار مكافات رفتم دكتر. مي گويم دكتر بنويس. مي گويد ده هزار تومان بده بنويسم. با التماس بهش گفتم تو را به خدا دكتر جون من پنج هزار و خرده‌اي بيشتر ندارم و بايد برگردم شهرستان. كمتر حساب كن. چهار هزار تومان از من گرفت و نسخه نوشت كه فلاني احتياج به عصا دارد و مهر زد.

خلاصه با بدبختي برگشتم بنياد. آنجا هم نامه نوشت براي اكباتان ، فاز يك داروخانه فلان برو بگير!خب حالا رفتم مي بينم يك عصايي به من داده‌اند كه انگار 6-7كيلو وزنه بهش آويزان است. اصلا نمي شد تكانش بدهم. به جان بچه ام رفتم خيابان جمهوري - همانجا كه لوازم پزشكي مي‌فروشند - همان عصا را از من خريدند چهار هزار تومان! چون به دردم نمي خورد. يك عصاي خوب هم كه قبلا داشتم ، چون خانه‌ام منطقه نا امني است و نتوانسته بودم حفاظ مناسبي هم براي آن تهيه كنم ، آمدند با يكسري وسائل ديگر دزديدند.

اين جانباز دوران دفاع مقدس با اشاره به  اينكه جانبازان با بسياري از مشكلات روبرو هستند تصريح كرد: خيلي ها مي‌ترسند اعتراض بكنند. چون ممكن است بنياد حقوقشان را قطع كند يا آنها را به كميسيون بفرستد و درصدشان را كم كند . اما من از جانب خودم مي گويم كه هر كاري كه از دستشان بر مي آيد در حق من كوتاهي نكنند. من كه سر جمع 44هزار تومان دريافتي ام هست - آن هم جانباز قطع پا - ديگر چيزي ندارم كه از دست بدهم .

وي با اظهار اينكه جانباز را در شرايطي قرار مي دهند كه مجبور به داد و فرياد بشود افزود: اگر اين كارها را نكني رسيدگي نمي كنند. يعني اگر بگويي آقاي فلان من كوچيكتم به خدا دردم اينه ،44 هزار تومان مي گيرم 16تا قسط خانه ام عقب افتاده، اصلا به دردت نمي رسند.  

وي با اظهار تأسف از وضعيت اقتصادي جانبازان خاطر نشان كرد: به خداوندي خدا چند شب پيش فرزندم چنان تبي كرد كه نتوانستم ببرمش دكتر . چون حداقل يك دكتر بخواهي بروي 8-7هزار تومان بايد خرج كني، ندارم. حتي پدرم فوت كرد و به دليل اينكه دستم خالي بود به بنياد مراجعه كردم و گفتم من جانباز شما هستم. پدرم مرحوم شده است . همان پدري كه مرا تربيت كرد ، مرا فرستاد براي مملكت جنگيدم. يك وامي به من بدهيد من در مضيقه ام ،آبرويم حفظ شود. گفت نه، خود جانباز اگر چيزي مي شد مي داديم ولي براي پدر و مادر چيزي تعلق نمي گيرد! يا از زماني كه دو بنياد جانبازان و مستضعفان جدا شده بن هايي كه شب عيد به جانبازان مي دادند هم قطع شد. يك هفته تمام رفتم بنياد براي اينكه شب عيد بن بگيرم و براي بچه هايم چيزي بخرم. آخرش هم هيچي به هيچي شد. كارمندان بنياد مي رفتند سوار سرويس مي شدند ما هنوز دم در بنياد بوديم.آن هم سر كاري بود.

پدرم فوت كرد و به دليل اينكه دستم خالي بود به بنياد مراجعه كردم و گفتم من جانباز شما هستم. پدرم مرحوم شده است . همان پدري كه مرا تربيت كرد ، مرا فرستاد براي مملكت جنگيدم. يك وامي به من بدهيد من در مضيقه ام ،آبرويم حفظ شود. گفت نه، خود جانباز اگر چيزي مي شد مي داديم ولي براي پدر و مادر چيزي تعلق نمي گيرد!

مي گويند به جانبازان رسيدگي مي شود اما ما رسيدگي نديديم. اگر ديده بوديم تجزيه و تحليلش هم مي كرديم. رفتم بنياد پيش آقاي . . .  گفتم صاحب خانه دارد اثاثيه ام را مي ريزد تو خيابان، پانصد هزار تومان به من بدهيد، يك جايي را اجاره كنم. گفت وام نداريم. گفتم بابا اثاثم داره مياد تو خيابان به دادم برسيد. گفت: اصلا حرفش را نزن! حالا برو دو سال ديگه بيا! گفتم: مي گويم اثاثم داره مياد تو خيابان. خوب است  اثاثم را بياورم جلوي بنياد بريزم. گفت: بيا بريز دستور مي دهم بريزند تو گاراژ!

هيچي دو روز بعد اثاثم را ريختم جلوي بنياد. منجر به اين شد كه يك هفته آنجا بودم و شبكه پنج هم فيلمبرداري كرد. آنجا 500هزار تومان را دادند آن هم چطوري!300هزار تومان به عنوان وام دادند كه ماهانه از حقوقم كم كردند و 200هزار تومان هم بلاعوض دادند. اما اين كمك نقدي آنها به من بود.

يك بار هم براي پيگيري كارهايم به تهران آمدم . پولم تمام شده بود و نمي‌توانستم برگردم . پيش آقاي . . . در يكي از دفاتر بنياد رفتم . تا ساعت چهار توي دفترش بودم و مي خواستم ايشان را ببينم تا يك مقدار پول براي كرايه ماشين بگيرم. منشي اش گفت چرا نمي روي؟ چه مشكلي داري؟ مشكلم را گفتم. بنده خدا گفت من هم بيش از 500تومان ندارم. بنياد هم فكر نمي كنم اين خبرها باشد كه بدهد. گفتم: من هم نيامدم همين جوري بگيرم. قرض بدهند. اگر مجبور نبودم نمي آمدم اينجا رو بياندازم . رفتم بانك، آخر وقت بود و درها را بسته بودند. آنقدر در زدم تا در را باز كردند . گفتم تو حسابم 1500تومان هست هزار تومان به من بدهيد مي خواهم بروم خانه پول ندارم.هيچي دفترچه ام را گرو نگه داشت و هزار تومان از حسابم داد رفتم شهرستان.

اين جانباز و تأكيد كرد:ملاقات با دكتر دهقان رئيس بنياد شهيد و امور ايثارگران غير ممكن است. آخرين بار ايشان را در فرهنگسراي بهمن براي معارفه ديدم  و به هيچ عنوان اجازه ملاقات نمي دهند. جلوي بنياد هم كي مي‌روي يا جاي ديگر اگر اتفاقا ايشان را ببيني محافظانش چنان با شدت برخورد مي‌كنند كه نمي‌تواني نزديكشان بشوي . اگر هم مشكل داري برو نامه بنويس. معلوم نيست اين نامه كي جوابش مي آيد!

گفتم صاحب خانه دارد اثاثيه ام را مي ريزد تو خيابان، پانصد هزار تومان به من بدهيد، يك جايي را اجاره كنم. گفت وام نداريم. گفتم بابا اثاثم داره مياد تو خيابان به دادم برسيد. گفت: اصلا حرفش را نزن! حالا برو دو سال ديگه بيا! گفتم: مي گويم اثاثم داره مياد تو خيابان. خوب است  اثاثم را بياورم جلوي بنياد بريزم. گفت: بيا بريز دستور مي دهم بريزند تو گاراژ!

وي با بيان اينكه مثلا خانه به ما داده اند اما هرشب كه سرم را روي بالش مي گذارم هزار و يك فكر مي كنم ، افزود: هر شب مي گويم اي خدا تا ديروز مي گفتم يك آلونك به من بده بعد سرم را مي گذارم مي ميرم. دو تا بچه دارم، مستاجري نكشم. حالا بهم دادي مي خواهند بيايند بگيرند. خدايا قسطش را چه كنم! هر ماه دوستم مي آيد مي گويد فلاني عنقريب مي خواهند بيايند خانه‌ات را به فروش بگذارند. مي گويم بابا ندارم كه بدهم . يك خانه است ديگر. چه كار كنم وقتي اين دست مو ندارد، چطور بكنم! به خاطر يخچال و تلويزيون كه نداشتم هم ، قسط از حقوقم كم مي شود. با 44هزار تومان چطور مي توانم قسط خانه را هم بدهم؟ وام كه به اين سادگي ها نمي دهند پدر آدم را جلوي چشمش مي آورند تا بدهند. مي گويند برو دو تا ضامن بيار كه حقوق بگير بنياد هم نباشد و از بيرون كارمند بيار. اگر هم نداشتي هيچي برو بمير. جانبازي كه باش!

وي با صدايي لرزان ادامه داد: شب عيدي آنقدر وضعم خراب بود كه چيزي نمانده بود بروم در خانه مردم تقاضاي كمك كنم تا شب عيدي شرمنده زن و بچه نشوم!

همانطور كه پيش از اين مكرراً گفته شد به دليل برخي برخوردهايي كه از سوي بنياد شهيد و امور ايثارگران با جانبازان به دليل گفتگو با « مهر» و بيان مشكلاتشان صورت گرفت ، از ذكر نام و مشخصات جانبازان عزيز در اخبار و گزارشات اجتناب كرده و متذكر مي‌شود مستندات مصاحبه فوق به همراه نام و مشخصات كامل مصاحبه شونده جهت ارائه به هر مرجع صلاحيت‌داري در خبرگزاري مهر نگهداري مي‌شود. 

کد خبر 210142

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha