ایرانیان بار دیگر، حماسه سیاسی آفریدند و این بار شعار اعتدال را برگزیدند تا با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید ، شاید برخی مشکلات کنونی حل شده و شرایط حداقلی یک زندگی مناسب؛ برایشان فراهم گردد. اگرچه رفع مشکلات مربوط به تورم، بیکاری، مسکن و سلامت در صدر موضوعات مورد مطالبه جامعه امروز ایران است، اما می توان گفت دغدغه های مربوط به آموزش و پرورش و مسائل مربوط به آن، نیز در جامعه بازتاب گسترده ای دارد و متخصصان تربیتی، معلمان و والدین نگرانیهای مربوط به خود را در این حیطه دارند. بخش مهمی از انعکاس نقدها و گلایههای مربوط به نظام آموزشی، ریشه در اقدامات دو سال اخیر وزارت خانه آموزش و پرورش تحت عنوان اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش دارد و بخشی دیگر نیز به مسائل جنبی موجود در این زمینه مربوط می شود که به برخی از آنها اشاره می شود:
- اجرای عجولانه و پرشتاب تغییرات نظام آموزشی با عنوان نظام 6-3-3 : گر چه در متن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش پیش بینی شده است که تغییرات دورههای نظام آموزشی دو سال پس از ابلاغ سند و از پایه اول ابتدایی آغاز و سپس سال به سال، به پایه های بعدی گسترش یابد تا به ایجاد پایه ششم ابتدائی منجر شود - که با توجه به رونمایی سند در سال 1390 می توان دریافت که آغاز اجرای آن در سال تحصیلی 1393 ـ 1392 شروع و در سال 1398-1397 به اجرای کامل آن در دوره ابتدایی و ایجاد پایه ششم می انجامد- با این حال با کمال تعجب می توان دید که بدون اجرای تغییرات در پایه های قبلی و حتی بدون اجرای آزمایشی طرح و گرفتن بازخورد لازم برای رفع مشکلات احتمالی، در سال تحصیلی 1392-1391 اجرا نموده و سرنوشت بیش از چهارمیلیون دانش آموز دوره ابتدایی در هاله ابهام و تردید قرار می گیرد.
- بی برنامگی در ساماندهی نیروی انسانی مورد نیاز تغییرات جدید: این امر باعث شده است تا آموزش و پرورش، در توجيه شتابزدگي و بيبرنامگي و بيمعلم ماندن كلاسهاي درس، راننده، نيروهاي خدماتي، سرايدار، دفتردار، سرباز معلم و نيروي شركتي را روانه كلاسهاي درس كند و با اعتماد به نفس اعلام کند، هيچ كلاسي بدون معلم نيست.
- بی توجهی به شایستهسالاری: این مسئله به این دلیل رخ می دهد که یک مقام ارشد در عمل، مديران ارشد و مياني را فقط از حلقه همشهريان و همفكران حزبي و جناحي خود انتخاب كند و تنها آنها را مشاوران و امين خود بداند.
- عدم اطلاعرسانی صحیح: می توان با دقت در عملکرد چند سال اخیر آموزش و پرورش دقت کرد و متوجه شد که دستگاه روابط عمومي و تريبونهاي وزارت و نشريات آن، در خدمت ترويج شخصيت مدیران ارشد و بزرگنمايي كارهاي معمولي قرار گرفته و در يك نشريه معلمي 12 صفحهاي، به جاي مشكلات معلمان بدون رسانه، چندین بار عکس مدیران ارشد وزارتخانه چاپ شده است و یا گفتوگوي خصوصي این مدیران ، پشت جلد مجلهاي تخصصي با تيراژ 360 هزار نسخه چاپ منعکس شده است.
- نقد ناپذیری: متأسفانه جو حاکم بر وزارت آموزش و پرورش، چنان به بیراهه رفته است که مدیر ارشدی، خودش را نظريهپرداز و مجري، ناظر و سخنگوي وزارتخانه قرار داده و منتقدان دلسوز و كارشناسان مستقل را رقيب خود می داند.
- مسئولیت ناپذیری: این مسئله در حادثه اتوبوس اردوي بچهها در مسير راهيان نور يا در راه سواحل زيباي شمال يا مسير بازگشت از تخت جمشيد رخ داد که به جاي پذيرش مسئوليت، فقط به اظهار تأسف و انتشار بيانيه همدردي بسنده شد. همچنین در واقعه آتشسوزی مدرسه شینآباد آذربایجان غربی حتي با ادبيات متعارف عذرخواهي نشده بلکه افكار عمومي به مسخره گرفته شده و تا قيام قيامت براي هر آنچه قرار است در آموزش و پرورش رخ دهد، عذرخواهي شد.
- عدم ارائه برنامه و رعایت ادب اسلامی: در اثبات این موضوع کافی است اشاره شود به جاي پاسخهاي عالمانه و مؤدبانه و ارائه برنامه و كارهاي انجام شده درباره وضعيت معيشتي معلمان به خبرنگاران گفته شد: به كسي ربط ندارد معلم ها چقدر ميگيرند و چرا كم ميگيرند.
- انجام امور غیرضروری: مانند اینکه فرهنگ تملق و روحيه چاپلوسي بر بدنه آموزش و پرورش حاكم شود و مهمترين دستاورد اجلاس ميلياردي رؤساي آموزش و پرورش دست خط مقام ارشد وزارتخانه شود.
- اجرای طرحهای بدون ارزیابی و آینده نگری: طرحي مثل مجتمعهاي روستايي با وجود مخالفتهاي زياد اجرایی شد و از سوی مقام ارشد وزارتخانه، بدون هيچ ارزيابي مستقل و مستندي، انقلابي در آموزش و پرورش نامیده شد.
- نابودی تقریبی تحقیقات و پژوهش در وزارت آموزش و پرورش: این امر به دلیل آن است که نهادهاي تحقيقاتي و پژوهشي و نيمهمستقل مانند پژوهشگاه، مزاحم دانسته شده و كمر به ادغام و حل و نابودي آن بسته شد. (نگارنده که خود در دو سال اخیر، مجری طرح های پژوهشی متعددی در استانهای آذربایجان شرقی، قم ، کهگیلویه و بویراحمد و البرز بوده است از نزدیک با چگونگی عملکرد بودجه ای شورای تحقیقات استانها آشنایی کامل دارد.)
- عدم توجه به عوامل بازدارنده آموزش و پرورش خلاق و پویا: این عوامل بازدارنده كم نیستند، از ایجاد رعب و وحشت بین كودكان در كلاس تا حیاط و دفتر مدرسه، از تهدید و بدزبانی با دانش آموز تا منزوی كردن او؛ از فشار برای تحمیل نظر تا ضرب و شتم كودك، از نصیحت و موعظههای تكراری (كه اثربخشی خود را از دست داده) تا تحقیر دانش آموزان و هتك شخصیت آنها، از مسخره كردن صاحب هر ایده و نظر نو (ولو مضحك به نظر برسد) تا گذاشتن نمره صفر در كارنامه دانشآموز، همه و همه این رفتارها جزو موانع آموزش وپرورش خلاق، كارآمد و پویا است که متأسفانه گام موثری در برخورد با آنها برداشته نشد. همچنین تأكید بر حفظ مطالب بدون درك مفاهیم (به ویژه در دورههای راهنمایی و متوسطه)، تدریس مستمر به روش سنتی سخنرانی بدون مشاركت دادن دانش آموزان در فرآیند یاددهی- یادگیری، عدم ارجاع كار گروهی به دانش آموزان نبودن شادی و نشاط در كلاس درس، ندادن فرصت برای جبران كاستیها، بروز استعدادها و علایق دانشآموزان، عدم ایجاد فرصت برای برقراری ارتباط عاطفی و صمیمی بین دانش آموزان و... و نظایر اینها نیز، همه عوامل بازدارنده برای تأمین آموزش و پرورش خلاق، كارآمد و پویاست.
با این حال می توان گفت که وزیر آموزش و پرورش دولت یازدهم علاوه بر رفع نقاط ضعف فوق، نقاط قوت زیر را هم باید داشته باشد:
الف- توجه به مشکلات بیرونی آموزش و پرورش اعم از:
- متكی بودن هزینه های تعلیم و تربیت به دولت و افزایش سطح توقعات مردم برای مطالبه آن.
- كمبود منابع مالی برای ساخت، تجهیز و اداره مدارس و پیچیدگی روشهای جلب مشاركت مردم در امور تعلیم و تربیت.
- پایین بودن سطح حقوق و دستمزد معلمان و عدم امكان جذب افراد مستعد و با سطح هوش بالا برای این شغل مهم (كه همین امر موجب كم ارزش شدن شغل معلمی شده و حتی هوشمندان شاغل در مدارس را نیز تحت تأثیر قرار داده است.)
- سایه شوم و غول آسای كنكور سراسری بر نظام آموزشی كشور (به ویژه در دوره متوسطه)، كه ناكارآمدی این دوره تحصیلی را به دنبال داشته است.
ب- توجه به مشکلات درونی آموزش و پرورش اعم از:
- روشهای فعلی گزینش، جذب، تربیت و نگهداشتن نیروی انسانی شاغل در آموزش و پرورش.
- ناكارآمدی نظام انتخاب مدیران به ویژه در سطح ادارات آموزش و پرورش (اعم از ستادی، استانی و منطقهای)
- عدم پویایی در مدیریت آموزشگاه ها به ویژه در زمینه جلب مشاركت اولیا و معلمان برای اداره بهتر مدارس
- ناكارآمدی نظام كنترل، نظارت و ارزشیابی علمی از برنامه ها، طرح ها، روش ها و عملكردها
- كم اثربخش بودن برنامههای درسی موجود، به علت مبتنی نبودن بر نتایج تحقیقات علمی و عدم انطباق با دانش و فناوری روز
- پایین بودن سواد علمی معلمان و عدم انگیزه و علاقه آنها برای تدریس فعال در كلاسهای درس
- نبودن عشق به آموختن، محبت و روابط انسانی و صمیمی بین كادر مدیریت مدارس، معلمان و دانش آموزان و در نتیجه كمبود نشاط در مدرسه.
ج- تأکید بر بهسازی نظام تصمیم گیری در نظام آموزش و پرورش از طریق:
- مکانیزم های ارتباطی و اطلاعرسانی مؤثر همچون همایشهای ادواری، جلسات و بحث و بررسیهای علمی و تخصصی، انتشار گزارشها، ماهنامه ها، بولتن ها، طراحی سایتها و شبکه های اطلاعرسانی؛ پیشبینی شده و از این طریق مشکلات و مسائل، چالشها، و اولویتها و نیازهای آموزش و پرورش به طور منظم و مستمر به اطلاع اعضای هیئت علمی و متخصصان آموزشوپرورش رسانده شود.
- مسئولان همه بخشهای آموزش و پرورش از طریق برگزاری جلسات حضوری یا حداقل از طریق نظرسنجی های کتبی نظرات و دیدگاه های کارشناسان آموزش و پرورش در دانشگاهها، مراکز علمی و پژوهشی، حوزه های ستادی و عملیاتی آموزش و پرورش را أخذ کنند و در فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیریها دخالت دهند.
د- توجه به حل مسائل اقتصاد آموزش و پرورش و معضل کمبود بودجه: از آنجا كه آموزش و پرورش بزرگترین دستگاه دولت است و هرگونه افزایش حقوق و دستمزد كاركنانش در فصل اول بودجه با ضریب میلیونی و هرگونه افزایش بودجه برای توسعه كمی و كیفی خدماتش به مدارس در بقیه فصول بودجه با ضریب چند ده هزار مواجه است، لذا دولت تاكنون نتوانسته است مشكلات مالی جاری آموزش و پرورش را پاسخگو باشد و همه ساله بودجه آموزش و پرورش با كسری چندصد میلیارد تومانی تنظیم می شود و مسائل جاری و بحران های مالی آموزش و پرورش همواره مانع بزرگی برای تهیه برنامههای بلندمدت و آیندهنگر در این دستگاه مهم دولت بوده است. بدون شک وزیر آموزش و پرورش دولت یازدهم در این خصوص وظایف حساسی به عهده دارد تا این وزارتخانه مهم را از وضعیت اسفبار کنونی به لخاظ اعتبارات و بودجه خارج سازد.
ه- توجه به اصول مدیریت یک نهاد مهم فرهنگی اعم از:
- زمانشناسی: شناخت زمان حال و آينده از اين حيث مهم است که استعداد و آمادگي را براي مديريت سازمان های فرهنگي به ارمغان مي آورد. امام علي(ع) ميفرمايد: « آن کسي که زمان را مي شناسد، از آمادگي و استعداد لازم براي بهره گيري و مواجهه با آن غافل نمي ماند.» امام صادق(ع) نيز ازجمله فوايد زمان شناسي را اين مي داند که اشتباهات و شبهه ها و لوابس فرد را فرا نمي گيرد و راه خروج از آنها را تدارک مي بيند: « آن کس که زمان خويش را مي شناسد و به مقتضيات آن وقوف دارد، هدف هجوم اشتباهات وقايع نمي شود».
و هم آن حضرت، در پاسخ به اعتراضی مبنی بر تفاوت با نحوه زندگی پیامبر(ص) و ائمه پیش از خود، ميفرمايند: پيامبر(ص) در زمان تنگدستي و فقر مسلمانان زندگي مي کردند و مراعات آن تنگدستيها را مي نمودند؛ در حالي که دنيا بعد از آن درهاي نعمت را گشود و شايسته ترين افراد براي استفاده از نعمات دنيا، نيکوکاران هستند. سپس اين آيه را تلاوت نمود: «بگو چه کسي زينتهاي الهي را که خداوند براي بندگان خود آفريده و روزيهاي پاکيزه را حرام کرده است». (اعراف/ 32) سپس فرمود: «ما شايسته ترين افرادي هستيم که از نعمتهاي الهي استفاده مي کنيم».
- دینمحوری: منظور از این اصل، نقش محوري دين در فرهنگ است و مديريت سازمانهای فرهنگي بايد با اين ضابطه، فعاليتها و برنامههاي خود را تنظيم نمايد. درست است که فرهنگ موجود در يک جامعه ممکن است با معيارها و ضوابط اسلامي همخواني نداشته باشد، اما مديريت سازمانهای فرهنگي هيچ گاه به فرهنگ موجود در يک جامعه به عنوان مبدأ و مقصد نمي نگرد، بلکه سمت و سوي فعاليتها و برنامهها بايد متوجه «فرهنگ ايده آل» باشد. دين محوري، آمادگي لازم را براي مديران سازمانهای فرهنگي در مواجهه منطقي با پديده انتقال و تبادل فرهنگي فراهم مي آورد. با اين معيار، هيچ گاه مدير فرهنگي به نفي يا اثبات فرهنگهاي ديگر برنمي خيزد، بلکه آنها را در اين قالب، مورد ارزيابي قرار مي دهد. از اين رو، پشتکار و دقت عمل، نظم و انضباط، اهتمام به بهداشت و سلامت جسمي، رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي، توجه به کيفيت کالا و... که امروزه در فرهنگهاي ديگر قوت بيشتري نسبت به فرهنگ رايج در جامعه ما دارد، تأييد مي شود و فرهنگي نشدن اين گونه امور در جامعه اسلامي جاي تأسف دارد. ولي از سوي ديگر، نمودها و مظاهر منفي موجود در فرهنگهاي بيگانه، نظير همجنس بازي، بي حيايي و عدم عفاف، لاابالي گري و... نيز مورد تأييد قرار نمي گيرد.علامه محمد تقي جعفري در اين باره معتقد است: «هر پديده و فعاليت فرهنگي که با ارزشهاي متعالي انساني، مانند اخلاقيات و مذهب ناسازگار باشد، فرهنگ اسلامي آنرا نمي پذيرد؛ زيرا هر پديده و فعاليتي که بنام فرهنگ در جامعه بروز کند و مخالف حيثيت و شرافت و شخصيت کمال طلب انساني باشد، اگرچه در جذابترين صورت عرضه شود، فرهنگ اسلامي با آن مخالفت نموده و از عرضه و ترويج آن جلوگيري مي نمايد.»
- انسانمداری: انساني بودن ازجمله ويژگيهاي فرهنگ است. مديريت سازمانهای فرهنگي و تربيتي نيز به همين اعتبار، مديريت انساني است؛ البته مديريتهاي انساني - در انساني بودن خود يعني در ميزان و نوع ارتباط با انسانها و امور انساني- شدت و ضعف دارند. گسترده ترين، عميقترين و شديدترين نوع مديريت انساني، مديريت فرهنگي است؛ زيرا هم گستره آن محدود به يک قشر از انسانها مثلاً نوجوانان و جوانان نمي شود، بلکه ميانسالان و پيران از زن و مرد با هر قوميتي را پوشش مي دهد، و هم به انسان بما هو انسان و با لحاظ همه جوانب و ابعاد آن توجه جدي دارد، نه اينکه وجه خود را تنها به يک بعد و ساحت انساني محدود نمايد.
- انعطاف و پویائی در عین پافشاری بر اصول: محتواي فرهنگ را مي توان به دو دسته ثابت و متغير تقسيم کرد که بخشي از اين به تنوع و تکثر نيازهاي آدمي و شيوه هاي گوناگون پاسخگويي به آنها باز مي گردد و بخش ديگر، ناشي از همجواري يک فرهنگ با فرهنگهاي ديگر و تعامل و تبادل و گاه تزاحم با فرهنگهاي ديگر است. از سوي ديگر فرهنگ اساساً وجه مشخصه و مميزه يک جامعه از جامعه ديگر و عامل هويت دهنده به اعضاي آن جامعه است. با لحاظ همين نکات است که وظايف مديريت فرهنگي، بسيار دشوار مي نمايد؛ زيرا از سويي وظيفه حفظ فرهنگ و هويت فرهنگي يک اجتماع را بر عهده دارد و از سوي ديگر بايد در جهت تکامل و پويايي آن بکوشد. انجام اين مهم، از سويي نيازمند پاي فشاري بر اصول و ثابتات فرهنگ، از سوي ديگر، انعطاف و پويايي در قبال عناصر متغير فرهنگي است.
- مشارکت دادن همه افراد جامعه: ازجمله اصول مهم مديريت سازمانهای فرهنگي استفاده مؤثر از آحاد اجتماع در برنامههاي فرهنگي است. ماهيت برنامه ها و فعاليتهاي فرهنگي اقتضا ميکند که از توان اجتماع براي پيشبرد اهداف فرهنگي استفاده شود. اين امر از سويي ريشه در خود فرهنگ دارد؛ چه، فرهنگ يک امر اجتماعي است و بدون دخالت خود اجتماع هيچ فعاليت فرهنگي، به مقصد و مقصود خود نمي رسد. به بيان ديگر فعاليتها و برنامه هاي فرهنگي هيچ گاه به حالت يک سويه و از جانب تعداد محدودي از افراد - به ويژه در قالب متصديان دولتي- به مقصود و هدف خويش نمي رسد. طراوت، جذابيت، پويايي و نشاط فعاليتهاي فرهنگي، اقتضاي مشارکت مخاطبان، هم در امر برنامه ريزي و هم در اجراي فعاليتها را دارد. از سوي ديگر مشارکت اجتماعي، فعاليتهاي فرهنگي را از حالت کليشه اي و خشک و بي روح خارج ميسازد. افزون بر اين، افراد و آحاد اجتماع، مهم ترين منبع و سرمايه لازم براي فعاليتهاي فرهنگي به شمار مي روند.
- تقویت فرهنگ ملی: ازجمله مسايل مهم در مديريت سازمانهای فرهنگي، توجه و اهتمام به اقتضائات و ويژگيهاي قومي و ملي است. آيا اساساً - و به ويژه با رويکرد ديني- جايي براي مليتگرايي و قوميت محوري وجود دارد؟ برخي اساساً طرح مسائل قومي و مليتي را مغاير با آموزههاي اسلامي مي دانند و معتقدند که آنگاه که فرهنگ، متصف به «اسلامي» مي شود، ديگر اين گونه مسائل جايي ندارد؛ ولي اگر توجه داشته باشيم که فرهنگ، امري هويت ساز است و در زمينه هاي شفاهي، جهان شناختي فلسفي و ارزشي، ضرورتها و اقتضائات خاص هر منطقه، پيشينه، ديرينه و وضعيت محيطي و جغرافيايي خاص خود، ريشه دارد، اين پنداره باطل خواهد شد.
- عقلانیت: پذيرش عقلانيت مداري در مديريت سازمان های فرهنگي نيز نه صرفاً يک شعار، بلکه تن دادن به تمام لوازم آن است. برخي از لوازم عقلانيت مداري بدين قرارند:
- کنار گذاشتن تعصبات قومي، قبيله اي و فرقه اي و داشتن روحيه نقدپذيري
- در پيش گرفتن رويکردي انديشمندانه و عاقلانه در مواجهه با پديده ها و جريانات فرهنگي داخلي و خارجي؛ از اين منظر نه همه آنچه امروز در جوامع اسلامي ديده مي شود قابل دفاع است و نه همه آنچه در فرهنگ غربي مطرح است، قابل رد و نقد.
- در پيش گرفتن روشها و شيوه هاي مدبرانه و حکيمانه در برنامه ريزي، اجرا و ارزشيابي فرهنگي
- جذابیت بخشی: در واقع جذابيت بخشي و کاستن از سختيها و دشواريها، عمل به آموزه هاي فرهنگي و ديني است؛ به گونه اي که مخاطبان، به آموزه هاي فرهنگي، اقبال نشان داده، به صورت آزادانه و از روي رغبت و ميل آنها را پذيرا مي شوند. اين امر به ويژه وقتي با آموزه هاي فرهنگ ديني سر و کار داريم، بسيار کارساز جلوه مي کند؛ زيرا آموزه هاي ديني متضمن تکليف است و در قالب حلال و حرام و وجوب و حرمت و استحباب و کراهت به نوعي فرد را به انجام کاري وا مي دارد يا از انجام کاري نهي ميکنند. اين امر اگر با مکانيزمهاي جذابيت بخشي همراه نباشد، چندان قرين به موفقيت نخواهد بود.
- تأکید بر جذب و پرهیز از دفع: مديريت سازمانهای فرهنگي بايد بکوشند تا هرچه بيشتر بر تعداد علاقه مندان و شيفتگان به فرهنگ اسلامي بيفزايند؛ حتي از منظري وسيع تر بايد کوشيد تا کليّه کساني که به فرهنگ اديان توحيدي، اعتقاد و باور دارند و وجه مشترکشان در اين است که دين آسماني و خداي واحد را مي پرستند، در کنار هم و يار و همکار قرار داد و با هر بهانه که باعث تضاد و رويارويي آنها مي شود، مقابله کرد.*
*نویسنده: محسن موحدی، کارشناس ارشد علوم تربیتی
نظر شما