دکتر حسن فتحی استاد فلسفه دانشگاه تبریز در مورد نسبت میان رشد و توسعه یافتگی علوم انسانی و توسعه یافتگی یک کشور و اینکه آیا مسیر توسعه در کشورهای توسعه یافته از رهگذر توسعه و پیشرفت در علوم طبیعی و فنی و مهندسی حاصل شده یا رشد و توسعه در علوم انسانی به خبرنگار مهر گفت: به نظر می رسد که در خود مفهوم توسعه باید یک مقداری دقیق بشویم. وقتی می گویید توسعه یافتگی این سؤال مطرح می شود که آیا توسعه یافتگی در علوم انسانی جزوی از آن است این قید مسامحه است.
وی افزود: اگر کشوری توسعه یافته تلقی می شود علی القاعده باید همه مظاهر زندگی در آن توسعه یافته باشد و در خصوص زندگی انسانی آنچه که حرف اول را می زند مباحث فرهنگ و نحوه حیات و نحوه زیست انسانی و آنچه که از طریق فرهنگ بدست می آید است. اگر حیات انسانی برای رشد و توسعه در سطح انسانی نداشته باشیم فرقی نمی کند که در دوره پارینه سنگی باشیم و با یک سنگ به جان هم بیفتیم یا در دوره پیشرفت علوم و فنون باشیم با بمب های اتمی به جان هم بیفتیم.
این استاد گروه فلسفه دانشگاه تبریز اظهار داشت: آنچه که حرف اول را در حیات انسانی می زند نحوه زیست انسانی است. بنابراین اصلاً معنی ندارد که کشوری در علوم انسانی در شأن و شئون حیات انسانی در سطح پائینی قرار داشته باشد و آن را توسعه یافته تلقی کنیم. انسان است که از مزایای علم و فن می خواهد به نفع حیات خود استفاده کند. چیزی که در اینجا باید توجه داشت این است که نباید اگر مثلاً توسعه یافتگی را در سطح محدود فن و فناوری اطلاعات و این چیزها تفسیر کنیم شأن و لایه انسانی همدوش به این دستاوردها در یک منطقه و کشور را با شأن و لایه انسانی آن در یک کشور و منطقه دیگر خلط کنیم.
این محقق و نویسنده تصریح کرد: منظورم این است که اگر مثلاً علوم پایه و فنی و امثال آن از یک کشوری که در آنجا زیستن با این دستاوردها تعریف خاص خودش را دارد آن را می خواهیم در کشور خودمان داشته باشیم این نباید به این صورت باشد که نحوه زیست ما هم عیناً نحوه زیست آنها باشد. .وگرنه یا فرهنگ خودمان را از دست می دهیم یا آنچه را که می خواهیم بیاوریم نمی توانیم بیاوریم. مسلم این است که باید تاریخ و فرهنگ و مزایا و معایب فرهنگی خودمان را همیشه پیش رو داشته باشیم و نگاه منتقدانه منصفانه به آنها داشته باشیم. مزایا و معایبش را بسنجیم و آنچه را که از دیگران می گیریم با آنچه که خود داریم یک بومی سازی خردمندانه درباره اش داشته باشیم.
فتحی یادآور شد: هیچ دقت کرده ایم که چرا کشورهایی توسعه یافته شده و کشورهایی نشده اند. اگر یک کمی بیشتر دقت کنیم خواهیم دید که دلایل توسعه نیافتگی بخشی از جهان و دلایل توسعه یافتگی بخشی دیگر از آن تا حدود زیادی در همان مبادی و پایه های انسانی فرهنگی اش باید جسجو کرد و در اینجا به روشنی به جواب سؤال شما می رسیم نه تنها در علوم انسانی به موازات علوم پایه و فن و فناوری اطلاعات باید توسعه یابیم و راه های توسعه را جستجو کنیم بلکه علوم انسانی اساسی برای توسعه یافتگی است منظورم از علوم انسانی نه یک گروه یا رشته خاص بلکه نگاه فرهنگی و انسانی به طور عام و کلی مبنا و علت بوده است.
فتحی در ادامه تصریح کرد: وقتی ما زیست با یکدیگر را به خوبی بلد نیستیم، وقتی تحمل یکدیگر را به خوبی نداریم، وقتی نمی توانیم به حرفهای همدیگر گوش دهیم و ... در اینجا است که امکان اخذ و اقتباس مثبت از دیگران و امکان استفاده از توان جمعی و همه گونه عواملی که برای رشد و توسعه حتی در عصر مادی و علمی(علمی به معنای محدود کلمه)و دنیوی آن را از خودمان سلب می کنیم.
وی اظهارداشت: بنابراین کاملاً مشخص است که ضرورت توجه به بخش های انسانی و فرهنگ باید اخذ بشود و روی آن سرمایه گذاری شود و همین را مبنای توسعه باید قرار دهیم.
نظر شما