پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۱ شهریور ۱۳۸۲، ۱۲:۵۷

جايگاه و موقعيت فلسفه اسلامي در دوران حاضر (2)

دكتر صانعي دره بيدي: فلسفه اسلامي در زمان ما دچار دو نوع مظلوميت است

دكتر صانعي دره بيدي: فلسفه اسلامي در زمان ما دچار دو نوع مظلوميت است

دكتر "منوچهر صانعي دره بيدي" استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي در ادامه گفت و گو با گروه "دين و انديشه" خبرگزاري "مهر" بر مظلوميت فلسفه اسلامي در امر آموزش و ترويج آن تاكيد كرد و برخي انتقادات را برروش شناسي فلسفه اسلامي وارد دانست.

                                                          

 
فلسفه در دوره اسلامي، به هر طريق، ميراثي است كه از سنت ما به جاي مانده است . ما پيش از قبول و يا رد آن محتاج فهم آن هستيم ، ولي متاسفانه وضعيت آموزش  و ترويج فلسفه اسلامي به گونه اي است كه بسياري از دانشجويان متفكران درجه سوم و چهارم غربي را مي شناسند و آثارشان را كه به زبان فارسي هم ترجمه شده خوانده اند ولي متفكران درجه اول فلسفه اسلامي را نمي شناسند .  به نظر شما چرا آموزش و ترويج فلسفه اسلامي منشاءاثر واقع نمي شود ؟ 

 

فلسفه اسلامي در زمان ما دچار دو نوع مظلوميت است . از يك سو بسياري از درس خواندگان متجدد ما مدعي سپري شدن دوران اين فلسفه هستند ، بعضي به صراحت و بعضي تلويحا به آن اشاره مي كنند ، مثلا در ترجمه هاي خودبه جاي واژه جوهر از واژه گوهر استفاده مي كنند.

 

آقاي دكتر، به نظر من بهتر است اين گونه افراد را متجدد ماب تلقي كنيم ، چرا كه اينان معمولا اطلاعات درستي از انديشه تجدد ندارند .

فلسفه اسلامي پس از ملاصدرا چيزي جز حاشيه نويسي ارائه نكرده است . البته خوشبختانه در حال حاضر كارهايي براي برون رفتن از اين دو تلقي صورت گرفته است

به هر حال اين افراد كساني هستند كه با فرهنگ جديد غرب به صورت سطحي آشنايي دارند ، و آشنايي شان با فلسفه اسلامي حتي در سطح آشنايي آنها با فلسفه غرب هم نيست . بنده با اين تلقي مخالفم . اما ظلم ديگر را طرفداران دو آتشه فلسفه اسلامي به اين فلسفه مي كنند . اينان تصور مي كنند كه فلسفه اسلامي وحي منزل و حقيقت خارج از گفته هاي ابن سينا، سهروردي، ملاصدرا، و ...  نيست . اين درحالي است كه فلسفه اسلامي پس از ملاصدرا چيزي جز حاشيه نويسي ارائه نكرده است . البته خوشبختانه در حال حاضر كارهايي براي برون رفتن از اين دو تلقي صورت گرفته است .

 



مي دانيد كه امروزه ما در عرصه هاي مختلف دچار مشكلات بزرگي هستيم . به نظر شما آيا با نقد سنت و تفكر فلسفي خود مي توانيم راه حلي براي اين وضعيت به وجود آمده پيدا كنيم ؟

 

وضعيت دنياي جديد به قدري متغير و متحول است كه تا ما بخواهيم درباره برنامه اي فكر كنيم دوران آن برنامه سپري شده است . بنابراين  ما ضمن باز خواني و باز سازي فلسفه اسلامي ، به ويژه فلسفه سهروردي ، بايد توجه داشته باشيم كه عقب افتادگي مان بيش از اين افزايش پيدا نكند .

  

نقدهايي را كه در روزگار ما  به فلسفه اسلامي ، و به ويژه فلسفه ملاصدرا وارد است كدامند ؟ ملاصدرا  را از اين جهت مطرح كردم كه در واقع  امروزه تفكر مسلط بر ذهن و ضمير استادان و دانشجويان و طلاب فلسفه اسلامي است .

 

از نظر من انتقادهايي كه به فلسفه اسلامي وجود دارد به  چند بخش تقسيم مي شود .  انتقاد اول بر روش شناسي اين فلسفه است . يعني، مساله روش تحقيق و بررسي مسائل فلسفه اسلامي آن گونه كه مطرح بوده امروزه جوابگو نيست . حتي بعضي از استادان فلسفه به اين مساله اعتقاد دارند كه فلسفه وظيفه تبيين احكام فقه را به عهده دارد ،  يعني فكر مي كنند ما فلسفه مي خوانيم تا بفهميم كه چرا بايد در شبانه روز هفده ركعت نماز بخوانيم . ما بايد مسائل عرفان و فلسفه راكه به هم آميخته اند  از يكديگر تفكيك كنيم .

 

آيا اين تفكيك از نظر شما شامل علم كلام هم مي شود؟

 

 در د نياي تكنولوژيك امروز،  ما احتياج به لحظات روحاني اي داريم كه من فكر مي كنم اين لحظات را مي شود در فلسفه اسلامي پيدا كرد

با كلام كه آميختگي كليدي و اساسي پيدا كرده است . ما بايد از لحاظ روش شناسي تكليف فلسفه اسلامي را مشخص كنيم و آن را از كلام، وعرفان جدا كنيم . بعد از انجام اين كار ، يك مقدار هم بر سر مفاهيم كليدي فلسفه اسلامي ، كه بحث هاي بسيار پيچيده و فني است، بپردازيم . در فلسفه اسلامي بعضي از مفاهيم وجود دارند كه با توجه به مفاهيم يوناني درست به كار نرفته اند . ابن رشد به برخي از اين اشتباهات اشاره كرده است . از ديگر انتقاداتي كه به نظر من به فلسفه اسلامي وارد است مشخص نبودن موضوع  و مصداق فلسفه اسلامي است . يعني دقيقا مشخص نيست كه فيلسوفان اسلامي درباره چه چيزي سخن مي گويند . ما در قرن چهارم ابوريحان بيروني را داريم كه به نظر من گاليله عصر خود است ، ولي به دليل حاكم نبودن تفكر عقلاني كار وي ادامه پيدا نكرد .  به نظر دكارت اين فيلسوفان هستند كه برنامه ريزي مي كنند ، آنان مي توانند باعث مجد و عظمت و يا انحطاط يك ملت شوند . براي ايجاد تحول در فلسفه اسلامي بايد مبادي آن داراي پايه و اساس باشد ، زواياي آن مورد انتقاد قرار بگيرد ، زوائد آن حذف شود  ، و افكار جديدي به آن تزريق شود .

 

 در دنياي امروز،  فلسفه اسلامي  چه كمكي مي تواند به ما بكند ؟

 

در د نياي تكنولوژيك امروز،  ما احتياج به لحظات روحاني اي داريم كه من فكر مي كنم اين لحظات را مي شود در فلسفه اسلامي پيدا كرد . البته ممكن است شما بگوييد كه اين امر مستقيما به فلسفه ربطي ندارد بلكه به تاثير عرفان در فلسفه اسلامي مربوط است . به هر حال اين جنبه از فلسفه اسلامي در دنياي امروز كارآيي دارد .

 

کد خبر 21189

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha