به گزارش خبرگزاري مهر، روزنامه القدس العربي درشماره اخيرخود به بررسي وتحليل روابط آمريكا با سوريه پرداخته است. درابتداي اين تحليل نويسنده به بررسي موقيت جغرافيايي سوريه اشاراتي داشته و پس ازآن مي نويسد با توجه به موقعيت حساس استراتژيكي سوريه كه 3 قاره آسيا ، آفريقا و اروپا را به يكديگر مرتبط مي سازد و همچنين با توجه به اينكه رابط بين شرق جهان عرب با غرب آن است ، سوريه هيچ زماني ازتيررس جهان بين الملل براي دستيابي به منافع خود دورنخواهد ماند. شايد همين موضوع راز پيدايش و محو شدن بعضي از امپراطوري ها را در سرزمين سوريه تفسير كند و يا شايد اين كشور حلقه ارتباطي بين مراكز آن امپراطوري ها با يكديگر باشد.
درادامه اين تحليل نويسنده به بيان اين مطلب اشاره كرد كه منافع بين المللي درسوريه با عنايت به حساسيت هاي داخلي وخارجي اين كشور هيچ روزي تغيير نخواهد يافت مگر اينكه درابزار و آلات و راه و روش هاي رسيدن به اين منافع تغييراتي پديد آيد كه اين بارمي توان با صراحت تمام از راه و روش هاي جديد اجراي قطعنامه 1559 شوراي امنيت يادكرد.
اين روزنامه در ادامه منافع آمريكا را در منطقه به موارد ذيل خلاصه كرد:
1-تسلط كامل بر منابع نفتي خاورميانه .
2-مسلط شدن رژيم صهيونيستي درمنطقه و به شمار آوردن اين رژيم به عنوان دولت مركزي درطرح خاورميانه بزرگ.
3- برتري وسيادت تفكرليبرالي غرب به منظور مقابله با دين و قوميت گرايي همانطوري كه وليام برستول دراظهاراتي براي توجيه جنگ آمريكا درعراق با بيان اين مطلب كه اين جنگ با هدف تغييرفرهنگ سياسي ، به منظورساخت خاورميانه جديد درگرفت ، به صراحت به اين هدف آمريكا اشاره كرد.
موضوعات مذكور درواقع خواسته هاي آمريكا براي طرح نوين واشنگتن موسوم به طرح قرن آمريكايي جديد كه نومحافظه كاران درسال 1997 آن را طراحي و تنظيم كردند، به شمار مي رود. شايان ذكر است محافظه كاران ازسال 2001 يعني زمان رياست جمهوري بوش پسر، برجزئيات امور دولت آمريكا تسلط يافتند. بر اساس اين طرح قرن 21 قرن آمريكايي خواهد بود و آن هم درحالي كه براي محقق شدن چنين هدفي بايد قدرت نظامي را به كار گرفت.
سوالي كه مطرح مي شود اينكه سوريه در كجاي اين طرح جديد آمريكا قرارگرفته تاجايي كه از ابتداي بروز اين طرح برخورد هاي آمريكايي - سوري مشخص شد.
بر طبق اين طرح دو قاره آفريقا و آسيا با توجه به ثروتها و موقعيت هاي جغرافيايشان ، دوعرصه مناسب براي به اجرا درآوردن اين طرح بشمار مي روند. به اضافه اينكه پيروزي آمريكا يا به نوعي دستيابي به اهدافش دراين دومنطقه درواقع منجر به موفقيت اين دولت دراجراي اهداف خود در ديگر نقاط جهان مي شود.
در ادامه اين تحليل كه با عنوان "آمريكا و پرونده سوريه " نوشته شده است، نويسنده خاطر نشان مي كند خاوميانه حد فاصل بين اين دو قاره ( آسيا و آفريقا ) است و دراين منطقه كشورهايي ازجمله عراق ، سوريه ، مصر، عربستان و ايران واقع شده اند كه از قدرتهاي نظامي قوي برخوردارند وهمين قدرتها منافع آمريكا را درآينده مورد تهديد قرارمي دهد. بنابراين چاره اي براي آمريكا وجود ندارد مگر اينكه اين دولت ها را زير سلطه خود ببرد يا مانع از توليد يا دستيابي آنهابه سلاح هاي هسته اي شود كه دراين راستا اسراييل را مستثني مي سازد تا درمواقع لزوم به نفع آمريكا درمنطقه اقدام كند. به اين دليل است كه دايما شاهدحضور اسراييل دربرخوردهاي آمريكايي - سوري هستيم .
اگرعراق دراين طرح به عنواني پايگاهي براي به اجرا در آوردن برنامه ها درنظر گرفته شده بود ، بالطبع آمريكا به اين هدف خود رسيده است. بنابراين پس ازآن سوريه هدف بعدي و حتمي خواهد بودچراكه همانطوري كه اشاره شد به عنوان حلقه ارتباطي است كه از ايران، عراق و سپس مصر شروع مي شود و از آنجا به ليبي ، الجزاير و موريتاني و سودان وسرانجام به باقي كشورهاي آفريقايي ختم مي شود.
درادامه القدس العربي ضمن اشاره به هدف آمريكا براي تغييردرمنطقه مي نويسد سيماي كلي اين برنامه را پل مايكل كارشناس استراتژيك آمريكا كه درراس هيئتي از سوي جرج بوش رييس جمهوري ، پس از پيروزي وي دور اول انتخابات رياست جمهوري ، به منطقه اعزام شد، ترسيم نمود تا ماموريت هاي آمريكا را درمنطقه افشا نمايد. مايكل در گزارشي كه در سال 2001 با عنوان ديد استراتژي جديد آمريكا به مقامات اين كشور ارائه داد ، خواهان آن شد تا براي ياسرعرفات رهبر سابق تشكيلات خودگردان جانشيني انتخاب كنند و همچنين خواستار آن شد تا فلسطينيان را مجبور به پذيرفتن شرطهاي اسراييل نمايند وي همچنين در اين گزارش برضرورت عقب نشيني سوريه ازلبنان و قطع روابط منطقه با دمشق به دليل ارتباطش با بغداد و درعين حال برتشويق تمامي كشورهاي حاشيه خليج فارس نيز به قطع روابط با دمشق تاكيد داشت .
در پايان اين تحليل نويسنده با برشمردن عوامل تحريك كننده آمريكا براي تشديد در تهديدات خود عليه سوريه درسال هاي اخير اشاره كرده و مي نويسد حوادث 11 سپتامبر ( 20 شهريور) ، سپس حمله به عراق و پيامدهاي ناشي ازآن از قبيل موضع سوريه از جنگ وابرازنارضايتي اش ازمسئولين سابق رژيم صدام و درعين حال موضع اين كشوردرقبال گروههاي مسلح در عراق و درعين حال موضع مقامات سوري در قبال تمديد مدت رييس جمهوري اميل لحود، همه اين موارد درجه اين بحران را بالا برد و موجب آن شد تا بار ديگر پرونده سوريه دردستور كارسران كاخ سفيد قرار گيرد.
نظر شما