شكر خدا گودرزي كارگردان نمايش استخوان هاي طلايي " در گفتگو با خبرنگار تئاتر مهر گفت: در اين نمايش سه تم اصلي وجود دارد يك بحث هويت است؛ آدمهاي نمايش چه كساني هستند و چرا رنگ باخته شده اند، دوم آدمهايي كه چهره دو گانه دارند و دو ساحت هستند . يكي آن ساحت كه مي بينيم و ديگر آن ساحت كه نشان مي دهند. سوم بخش معامله گر بودن اين انسانهاست كه در مورد همه چيز معامله مي كنند زندگي ، مرگ و حتي مرده . در اين فضايي كه اين اشخاص نمايش حركت خود را شروع مي كنند و باهم ارتباط برقرار مي كنند هر لحظه يكي از اين سه عنصر خود نمايي بيشتري مي كند و ديگر عنصر را تحت الشعاع قرار مي دهد . لحظه اين هويت بر معامله غلبه مي كند و لحظه ايي دورويي بر معامله ، همه اين عناصر با قرار گرفتن در كنار هم بدون اينكه شعاري داده شود يك رفتار اجتماعي به نقد كشيده مي شود، رفتاري كه دچار معنا باختگي است و حتي نزديكترين آدمها نسبت به هم ديگر اعمال مي كنند مثل خواهر نسبت به برادر، پسر به پدر و برادر به بردار و در يك مناسبت كلي انسانها نسبت به هم وي در ادامه گفت: بيشترين موضوعي كه در اين نمايش به آن پرداخته شده بخش هويت است ، وقتي انساني هويتش را از دست مي دهد به چيز ديگري تبديل مي شود كه يكي از اين بخشها معامله گري ادمها نسبت به همه چيز است. در اين نمايش آدمها به دنبال يك ميراث مي ردند ولي آيا ميراث آدم زنده نيست؟ آيا ميراث آن خشت و گل است كه از ما مي ماند و يا ميراث آدمها هستند اين سوالي است كه ما در لايه ايي طنز آن را مطرح كرديم تا شايد بازخواني ، بازنگري و بازپرسي شود.
گودرزي در باره نگاه اين نمايش به جامعه امروز كشورمان گفت: در فرهنگ امروز ، رفتارهايي از فرهنگ گذشتگان وارد اين فرهنگ جديد شده كه تحت هيچ بازشناسي و بازخواني قرار نگرفته . همچنين يك سري فرهنگ وارداتي ديگر كه ما هيچ كدام را نديده و نشناخته پذيرفته ايم و در برابر آنها اخلاق را از دست داده ايم ، اين عوامل باعث گرديده كه ما بي هويت و بي شناسنامه باشيم ، يك پوسته ظاهري كه با كوچكتري تلنگر از بين مي رود. اين نمايش بدون اينكه بخواهد شعاري دهد و با شعار دادن مردم را فريب دهد انسانهايي را در فضايي ترسيم مي كند كه هيچ كدامشان ازدواج نكرده اند و به نوعي عقيم هستند، هم از لحاظ انديشه و هم از لحاظ زندگي ، براين عقيده ام كه آنهايي كه مي گويند نگاه مدرن دارند ادعا آن را دارند و آنهايي كه مي گويند سنتي هستند اداي آنرا در مي آورند .
وي در ادامه گفت: از همين روي است كه انتهاي نمايش را بازگذاشته ام در انتهاي اين نمايش درب خانه باز است و همه پشت به درب مي ايستند و مي گويند "در باز است بيايد تو" دقيقا اين اتفاقي است كه براي فرهنگ جامعه امروز ما افتاده است دربي كه باز بوده و همه نوع فرهنگ وارد آن شده و حالا تبديل به يك آشفته بازار گشته است.
شكر خدا گودرزي در مورد شيوه اجرايي كه براي اين نمايش در نظر گرفته است گفت: چون مي خواستم آيينه ايي در مقابل تماشاگران قرار دهم از شيوه كاملا رئاليستي استفاده كردم هم در دكور و هم در ميزانسنها . در اين نمايش از بازيگران خواسته ام تا به جاي گفتن ديالوگ باهم صحبت كنند تا تماشاگر بتواند خودش را نزديكتر به اجرا ببيند . البته در اين اجراي رئاليستي با گونه ايي از نمايش روبرويم كه با ظاهري طنز ، باطني تراژيك دارد، متن اين نمايش يك كمدي تراژيك حساب شده است.
كارگردان نمايش استخوانهاي طلايي درباره وفاداري به متن اين نمايش گفت: به درون مايه و بن مايه متن وفادار بوده ام ولي در جاهايي تغييراتي هم داده ام مثلا جاهايي را كوتاه كردم كه به رتيم نمايش لطمه نخورد يك جاهايي كه تكرار داشت را كم كردم اما همه اين تغييرات با رضايت و نظارت نويسنده اثر بوده است.
وي در ادامه گفت: متن اين نمايش به سمت پوپوليسم گرايش دارد و من سعي نكردم كه نگاه گزنده و نيش دار را از آن بگيرم و تيغ انتقاد آن را كند كنم تا عامه پسند شود و اساسا از اين عامل فرار كردم و آن طنز را در كنار يك تراژدي قرار دادم.
گودرزي در مورد برخورد با بازيگران اين نمايش گفت: من بر اين عقيده ام كه شيوه دور ميز خواني جواب نمي دهد و فقط براي يكي دو جلسه كافي است و تحليل و بررسي اثر براي مرحله آخر است . اول بايد بازيگر را عملي با اثر آشنا كرد وبعد او را از لحاظ ذهني به نقش نزديك كرد. من در اين نمايش به اينگونه عمل كردم ، كمتر آنها را مقيد به دور ميز نشستن كردم و تحليل را براي آخر كار گذاشتم تا بازيگران استنباط شان از نقش بيشتر شود و خوشبختانه همه چيز به سمت يك بازي يكدست پيش رفت.
وي در ادامه گفت: متاسفانه دو بازيگر خانم اين نمايش بدليل قرار داد فيلم كه داشتند نتوانستند دراجراي عمومي ما حضور داشته باشند و تغيير اين دو بازيگر كمي براي ما مشكل ساز شد . اليته با تلاش خانم مقصود لو و خانم ميلاني توانستيم نمايش را آماده اجرا كنيم .
گودرزي در پايان عنوان كرد: خواهشم از جامعه متفكر اين است كه چه خوب و چه بد را به نقد بكشند و با بي را بازكنند براي گفتگو. شرايطي ايجاد كنيم كه اين پرسشها درجايي به نقد كشيده شود . نقاط ضعف و قوت جامعه مان را بشناسيم و امتناع نكنيم از سوال كردن و درب را براي ابراز انديشه باز بگذاريم.
فرهاد ناظرزاده كرماني نويسنده نمايش " استخوانهاي طلايي" درباره اين اثر گفت: اين نمايشنامه در سال 74 - 73 نوشته شده است و نگاهم يك نمايش علمي همچون آثار مولير بوده است كه با نگاهي طنز نمونه هاي منفي را مطرح مي كند تا به نمونه هاي مثبت برسد ولي كارگردان نمايش اجرايي متفاوت را براي اين اثردر نظر گرفته و به يك كمدي مردم پسند روي آورده.
وي درباره اجراي اين نمايش گفت: گودرزي الگوي خودش را داشته و زحمت خودش را كشيده است ولي هر متني بايد چند بارو توسط اشخاص گوناگون اجرا شود تا قابليتهايش مشخص شود ، يك اثر نمايشي وقتي نوشته مي شود مرده است و اين گروه اجرايي است كه بايد آنرا زنده كند.
ناظرزاده كرماني در باره انگيزه نوشتن نمايش استخوانهاي طلايي گفت : هميشه هويت ملي براي من دغدغه بوده است و بيم اين را داشته ام كه اين هويت به خطر بيفتد چون اين سعادت ماست كه به خطر مي افتد.
نظر شما