پيرامون تحولات موريتاني موضعگيري كشورهاي غربي و خود آفريقاييها در نوع خود جالب توجه است.
تام كيسي سخنگوي وزارت امور خارجه آمريكا ضمن محكوم كردن كودتاي موريتاني خواهان بازگشت « احمد معاويه ولد طايع » بر مسند قدرت شده است.
كوفي عنان هم طبق موضعگيريهاي سنتي در مقابل اينگونه تحولات، از اوضاع موريتاني ابراز نگراني و خاطرنشان ساخت كه موضوع موريتاني بايد از طريق يافتن راه حلي دوستانه و صلح آميز بر طرف شود.
لوييزميشل كميسرتوسعه اتحاديه اروپايي هم با محكوم كردن كودتاي موريتاني خواهان تسريع درپايان يافتن ناآرامي ها ودرگيري هاي اين كشور آفرياقيي شده است. اتحاديه آفريقا نيز عضويت موريتاني را در اين اتحاديه بطور موقت بحالت تعليق در آورده است.
نكته اي كه در مورد اين موضعگيريها قابل تامل است اينكه چرا واكنشها نسبت به كودتاي موريتاني سريع و نگران كننده اعلام شده است. آيا بر حسب رويه معمول اين موضعگيريها صورت مي گيرد و يا اينكه كودتا امري نامعمول در آفريقا است كه تعجب همگان را برانگيخته است.
احمد معاويه ولد طايع ازمعدود رهبران بازمانده ازجنگ سرد درآفريقا بود كه طي يك كودتا در سال 1984 زمام امور را بدست گرفته بود و با انحصار قدرت طي 21 سال بر كشور فقير موريتاني حكومت مي كرد. بديهي است كه با چنين اوصافي رهبران اروپا و آمريكا و حتي كشورهاي آفريقايي كه منادعي مبارزه با قدرتهاي خودكامه هستند نبايد چنين موضعگيري تندي در قبال بركناري رييس جمهوري مخلوع موريتاني داشته باشد.
واقعيت اين است كه درچند سال اخيربا نگاه به موضعگيريهاي غرب نسبت به تحولات حكومتهاي انحصارطلب درمناطق مختلف جهان، علت نگراني كشورهاي غربي را به خوبي مي توان دريافت.
ابراز رضايت از تحولات گرجستان و قرقيزستان و سرنگوني حاكمان وقت و در مقابل ابراز نگراني از وقوع هرگونه تنش در ازبكستان كه از نظر نظام سياسي همگن با حكومتهاي قرقيزستان بود و يا عدم اعمال فشار جدي به مصر براي اصلاحات در قانون اساسي و در مقابل غير دموكراتيك خو اندن انتخابات مردمي ايران، مخالفت با حكومت توتاليتر سودان و در مقابل حمايت ازحكومت توتاليترموريتاني و حتي اجراي سياستهاي تبعيض آميز در الجزاير، ليبي و ساير موارد مشابه همگي حاوي پيام هستند كه از منظر ديدگاهي نظام غرب نسبت به تحولات جهاني قابل بررسي است.
براساس ديدگاه آمريكاييها وكشورهاي ذي نفع اروپايي، برگزاري انتخابات آزاد وايجاد فضاي بازسياسي دركشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا بسترهاي لازم را براي پيروزي اسلامگرايان فراهم مي كند نه براي گروههايي كه با كشورهاي غربي داراي مرام فكري مشترك دارند و از همين رو معتقدند پيگيري اصول نظام ليبرال دموكراسي در كشورهايي چون موريتاني، الجزاير و حتي سودان نتيجه اي معكوس را براي آنها خواهد داشت.
پيروزي جبهه نجات اسلامي در انتخابات 5 دي 1370 (26 دسامبر 1991) الجزاير با 65 درصد آراء مهمترين سند استدلالي آنها است.لذا كشورهاي غربي سياست دوگانه اي را نسبت به حكومتهاي انحصار طلب درمنطقه دنبال مي كنند. اعمال قدرت شخصيت هايي چون احمد معاويه ولد طايع ضامن منافع ملي آمريكا مي باشد برهمين اساس بديهي است كه با هر گونه تغيير قدرت كه هنوز ماهيت بدست گيرندگان آن بطور دقيق مشخص نيست، مخالفت شود.
موضعگيري پيش دستانه غرب در تحولات موريتاني از آن لحاظ صورت مي گيرد كه سران اين كشورها نگران آن هستند كه اگر سياستهاي « شوراي نظامي براي عدالت و توسعه » بر اساس ديدگاههاي تندرو مذهبي بوده باشد زمينه لازم براي مقابله با آن فراهم گردد.
در حالي كه هنوز مواضع كودتاچيان بطور دقيق مشخص نيست قبول اين نكته كه نزديكي رييس جمهور مخلوع موريتاني با رژيم صهيونيستي و يا بروز تفكرات تندروانه مذهبي عامل اصلي كودتا مي باشد، دور از منطق به نظر مي رسد.
بطور يقين ماهيت كودتاچيان از دو حال پيش نخواهد رفت : كودتاچيان يا از جنس رييس جمهور مخلوع بوده و صرفا براي كسب قدرت دست به اين اقدام زده اند و يا اينكه با درك تحولات منطقه وجهان درچند سال اخير خواهان برچيده شدن نظام حكومتي انحصارطلب و جايگزيني نظام دموكراتيك در موريتاني مي باشند.
آنچه كه تحولاتي چون موريتاني براي نظام بين الملل آشكار مي سازند اينكه نظام غرب اكنون در دوراهي گير كرده است كه معلول سياستهايشان در دو دهه گذشته مي باشد.
تقويت اصول منطبق با نظام ليبرال دموكراسي غرب كه پس از فروپاشي نظام دو قطبي رايج گرديده ، در بعضي از جوامع جهاني نتيجه اي معكوس به بار آورده است. يعني شكسته شدن فضاي سياسي حكومتهاي انحصار طلب زمينه را براي به قدرت رسيدن جريانهايي فراهم مي كند كه ديدگاه اين جريانها مغاير با تعاريف دموكراتيك غرب مي باشد. ازهمين روغرب دچار يك دوگانگي در تقويت اصول منطبق با نظام ليبرال دموكراسي شده است.
نظر شما