پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۷:۰۹

اهمیت فهم قدرت در شناخت سیاست و جامعه

اهمیت فهم قدرت در شناخت سیاست و جامعه

بدون فهم ماهيت قدرت نمي توان به بررسي سياست پرداخت، چرا که ديدگاههاي نادرست درباره قدرت، به ديدگاههاي ناقص درباره سياست و جامعه منجر مي شوند و مانع فهم درست از مسائل سیاسی می شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، "هارولد لاسول" در سال 1936 گفت که سياست عبارت از اين است كه "چه كسي، چه چيز را، كي و چگونه به دست مي آورد". آنچه افراد و گروه ها به دست مي آورند، نتيجه كارهايي است كه خودشان و ديگران انجام مي دهند، ناشي از شيوه سازماندهي جامعه است و قوانين و مقررات پذيرفته شده اي كه برانجام امور حاكم است. براي تبيين آنكه چگونه كسي چيزي را به دست مي آورد، ضروري است كه به بررسي علل و پيامدهاي ناشي از فعاليت اجتماعي بپردازيم. اين برداشت عِليّ همچنين بايد به ما بگويد كه چرا،كي و چگونه آن چيز را به دست مي آورد. بيان اين قبيل برداشت هاي عِليّ دشوار است، زيرا در علوم سياسي،بيشتر به آن دسته از خصوصيات كلي جامعه توجه داريم كه تبيين مي كنند چگونه گروههاي مختلف آن چيزي را كه دارند به دست مي آورند.

به منظور بيان اين تفسير علي، كه چگونه يك فرد يا گروه معين به نتيجه اي مطلوب دست يافته،لازم است ماهيت قوانين و قواعدي را كه مردم بر اساس آنها رفتار مي كنند و نحوه شكل گيري اين قواعد و قوانين را درك كنيم.اين موضوع ما را به تمركزدر امر نهادها هدايت مي كند. علاوه بر آن بايد نحوه ايجاد ساختارهاي جامعه و چگونگي شكل گيري اين ساختارها را نيز بفهميم. اين موضوع باعث مي شود كه توجه خود را بر ساختارها متمركز كنيم. سرانجام لازم است كه جزييات واقعي رفتار كنشگران را توصيف و تبيين كنيم و به اين لحاظ، تاكيد بر جنبه هاي رفتاري نيز ضرورت پيدا مي كند.

بيان چنين روايتي درباره سياست، در واقع بيان داستان قدرت در جامعه است.اين داستان ماهيت ساختار قدرت، و قدرت كنشگران را براي ما بازگو مي كند. قدرت سياسي به اين دليل مهم است كه تار و پود سياست و جامعه را تشكيل مي دهد. پاسخ به پرسش هاي مربوط به قدرت در جامعه، چيزي جز پاسخ به پرسش هاي مربوط به ماهيت سياست و فرآيند سياست گذاري نيست.

بدون فهم ماهيت قدرت نمي توان به بررسي سياست پرداخت. ديدگاههاي نادرست درباره قدرت،به ديدگاههاي ناقص درباره سياست و جامعه منجر مي شوند. به اين دليل موضوع قدرت سياستي،در علوم سياسي تا به اين اندازه بحث انگيز بوده است.

در مباحث پس از جنگ درباره ماهيت قدرت سياسي و به تبع آن ماهيت دولت و جامعه سه ديدگاه مختلف مورد توجه قرار گرفت. نخبه گرايان عموما بر اين نظر بودند كه گروه كوچكي از افراد بر سياست سيطره دارند. آنها قدرتمندند و عمدتا در راستاي حفظ منافع خود حكومت مي كنند. نحله هاي گوناگوني از نخبه گرايي وجود دارد. عده اي بر اين باورند كه نخبگان عمدتا در حول و حوش شخصيت ها، خانواده ها يا طبقات اجتماعي شكل مي گيرند.

عده اي ديگر نخبگان را داراي نقش هاي معين اجتماعي مي دانند. به عنوان مثال، طرفداران خود مختاري دولت، بر اين نظرند كه دولت يا دست كم كنشگران دولتي، منافع خاص خود را دارند، و فقط هنگامي به ديدگاههاي گروههاي ديگر توجه مي كنند كه با ديدگاههاي كنشگران دولتي در تقابل قرار نگيرند.

دسته اي از دانشمندان علوم سياسي كه فقط فرآيند تصميم گيري را مورد توجه قرار مي دادند و به خانواده و سابقه اجتماعي تصميم گيران كليدي چندان اعتنايي نمي كردند، اين ديدگاه نخبه گرايانه از جامعه را مورد ترديد قرار دادند. كثرت گرايان بر اين نظر بودند كه هر چند گروه كوچكي از افراد مواضع اصلي تصميم گيري را در اختيار دارند،اما اين افراد نيز به نوبه خود و به واسطه فرآيند گروهي، تحت تاثير جمع كثيري از افراد ديگر قرار دارند. گروهها با تحميل هزينه بر تصميم گيرندگان اصلي، بر تصميمات سياسي تاثير مي گذارند، و باعث مي شوند كه نخبگان حاكم همواره نتوانند مسير دلخواه خويش را بپيمايند.

اين بحث بسيار داغ بود، زيرا به لحاظ هنجاري و از چشم انداز سلامت دموكراسي بسيار فرق مي كند كه در اجتماعات درون يك كشور،گروه كوچكي از مردم يا شما كثيري از آنها بر تصميمات اساسي تاثير بگذارند. به هر روي،اين بحث بيشتر متوجه توصيف و تبيين ماهيت فرآيند تصميم گيري و ماهيت ساختار هاي قدرت در ايالات متحده و كشورهاي ديگر بود.

طرفين بحث، در بررسي قدرت رويكردهاي متفاوتي داشتند،و شايد مفاهيم مختلفي را به كار مي گرفتند. مجادله ميان اين دو رويكرد رقيب و شعبه هاي فرعي آنها،به يك اندازه مجادله اي روش شناختي و ماهيتي،هنجاري و تجربي بود. گروه سومي نيز بودند كه قدرت را پديده اي مورد منازعه و عمدتا غير تجربي تلقي مي كردند. از ديدگاه اين گروه، چندان فايده اي نداشت كه قدرت را به صورت تجربي بررسي كنيم، و يا ميان ديدگاههاي رقيب درباره ساختار قدرت به داوري بنشينيم.

مي توانيم بفهميم كه چگونه روش هاي متفاوت را در پيوند با يكديگر، به شيوه اي منسجم به كار گيريم و خواهيم ديد كه اين مفهوم از قدرت را، مي توان هم براي فرد و هم براي دولت به كار گرفت. قدرت بر منابع استوار است، اما با منابع تفاوت دارد. به بررسي گروههايي هستند كه ممكن است ثروتمند باشند اما خودشان قدرتي نداشته باشند و يا قدرتمند باشند و از طريق عملكرد ساختار قدرت،منافعي را كسب كنند. بدون آنكه خودشان به اعمال قدرت بپردازند، به حقايق مربوط به برداشت كثرت گرايانه از جامعه پي خواهيم برد. اما خواهيم ديد كه نخبگان و صاحبان كسب و كار نيز سيطره خود را نه فقط از طريق قدرت، بلكه به وسيله بخت نيز اعمال مي كنند.

کد خبر 2169279

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha