۲۵ آبان ۱۳۹۲، ۸:۴۰

گزارش مهر/

آیین 500 ساله "بنی اسد" سرآغاز حرکت شهدای کفن پوش 15 خرداد 42

آیین 500 ساله "بنی اسد" سرآغاز حرکت شهدای کفن پوش 15 خرداد 42

پیشوا - خبرگزاری مهر: آیین بنی اسد سنت دیرینه ای در پیشوا است که قدمت آن به 500 سال پیش می رسد. این آیین کهن در این شهرستان سرآغاز حركت شهداي كفن پوش در قيام 15 خرداد سال 1342 بود.

به گزارش خبرنگار مهر، همواره روز سوم شهادت امام حسین(ع) در شهرستان پیشوا از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و مردم متدین این خطه با حضور در امامزاده جعفر(ع) پیشوا در سوگ شهادت سید و سالار شهیدان به سر و سینه می زنند و اشک ماتم می ریزند. در این مراسم مردم با پوشیدن لباسهای عربی (طایفه بنی اسد) مراسم تشییع و تدفین را به صورت نمادین انجام داده و بر سر و سینه خود کوبیده و یاد شهدای کربلا را زنده نگه می ‏‏دارند.

بازار شهر پیشوا هر سال در این روز تعطیل است و مردم نیز با دادن نذری یاد شهدای دشت کربلا را زنده نگه می‏ دارند. آیین بنی اسد در پیشوا با حوادث سیاسی گره خورده و گاهی منجر به حوادثی شده که نقش مهمی را در تاریخ انقلاب اسلامی ایفا کرده است.

حرک کفن پوشان ورامین و پیشوا در 15 خرداد 1342 هیچگاه از یادها فراموش نمی شود و کارشناسان مسائل انقلاب، قیام کفن پوشان این خطه را باعث تسریع در روند پیروزی انقلاب اسلامی عنوان کرده اند.

مراسم بني اسد در شهرستان پيشوا سرآغاز حركت شهداي كفن پوش شهرستان پیشوا در قيام 15 خرداد سال 1342 بود، در 15 خرداد 42  که همزمان با روز بنی اسد بود بسیاری از مردم پیشوا طبق رسم و آیین 500 ساله در آستان مقدس امامزاده جعفر(ع) جمع شده بودند و به عزاداری می پرداختند که خبر دستگیری امام خمینی(ره) به گوششان می رسد و این پیروان حقیقی مکتب حسین از شور ایجاد شده در مراسم بنی اسد استفاده کرده و بر ضد حرکت ناجوانمردانه رژیم پهلوی شورش می کنند و با حضور در شهرستان ورامین و پیوستن به مردم این شهرستان که آماده حرکت برای دفاع از ولایت بودند، به سمت تهران حرکت کرده و در پل باقرآباد مورد هجوم دژخیمان رژیم پهلوی قرار می گیرند.

مردم عزادار و کفن پوش پیشوا با همراهی مردم ورامین در پل باقرآباد در برابر نیروهای تا به دندان مسلح رژیم سفاک شاه قرار گرفتند و خون گرمشان در سومین روز از شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفای ایشان ثابت کرد که مردم این دیار استقامت و پایداری را به درستی از سالار شهیدان آموخته اند و هیچگاه از ولایت جدا نخواهند شد.

به روایات کتب و اسناد تاریخی، دشت ورامین (شامل شهرستانهای فعلی ورامین، پیشوا، پاکدشت و قرچک) به رغم قدمت تاریخی و هفت هزار ساله از جایگاه ویژه فرهنگی، مذهبی و آموزشی خاصی برخوردار است که ورامین نیز به خاطر همجواری با “ری” دستخوش تحولات روندهای تاریخی مذهبی بوده است.

بنی اسد چه کسانی هستند؟

این طایفه از ذریه اسد بن خزیمه هستند و به شاخه های متعدد تقسیم شده اند و موطن اصلی اینها یمن بود و از یمن به نجد و ناحیه کرخ آمدند و در حجاز پخش شدند و در سال 19 هجری به عراق آمدند و در کوفه و غاضریه از نواحی کربلا سکونت کردند، این طایفه در جنگ قادسیه شرکت داشتند و از آن زمان هم مهاجرت به عراق را شروع شد. اکثریت بنی اسد در جنگ صفین در کنار علی(ع) بودند و با معاویه می جنگیدند.

در قیام امام حسین(ع) به سه دسته مخالف، موافق و بی طرف تقسیم شدند، از سران موافق بنی اسد حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و قیس بن مسهر صیداوی است و از مشهور ترین سران مخالف حرمله بن کاهل اسدی است که طفل شیرخوار امام را به شهادت رساند و افراد بی طرف در غاضریه کنار نهر علقمه سکونت داشتند و تا آخر بی طرفی خودرا حفظ کردند.

پیکرهای مطهر شهدای کربلا پس از واقعه عاشورا سال 61 هـ.ق سه روز بر روی زمین ماند تا اینکه در پایان روز دوازدهم (شب سیزدهم) محرم، زنان قبیله بنی اسد "نام تیره ای از قبایل عرب، از فرزندان "بنی اسد بن خزیمه بن مدرکه" که در غاضریه در نزدیکی کربلا چادر زده و سکونت داشتند و از کشته شدن امام حسین(ع) و یارانش به دست سپاه حکومتی امویان مطلع شده بودند، موقعی که از میدان جنگ می گذشتند، با دیدن اجساد شهدا تحت تأثیر قرار گرفته، مردان خود را از این موضوع باخبر ساختند و آنها را مورد شماتت قرار داده و آنان را به انجام تدفین این عزیزان ترغیب کردند.

زنان این قبیله، ابتدا بیل و کلنگ به دست گرفته به طرف قتلگاه کربلا روانه شدند ولی پس از مدتی وجدان مردان بنی اسد بیدار گشت و به خود آمدند و به دنبال آن، گروهی از مردان قبیله بنی اسد برای دفن شهدا وارد زمین کربلا شده ولی چون بدنها قطعه قطعه شده، بدنها را نمی شناختند، متحیر و سردر گم شده بودند.

در این هنگام حضرت زین العابدین(ع) به صورت ناشناس، برای تشخیص و تدفین شهدای کربلا، به خصوص دفن پدر معصومش امام حسین(ع) به حکم اینکه "امام را جز امام کسی غسل، کفن و تدفین نمی کند." از راه اعجاز از کوفه و زندان ابن زیاد به کربلا آمد و حضرت سجاد(ع) در جمع پیکرهای مطهر شهدا حضور پیدا کرد و یکی یکی به بنی اسد معرفی کرده و آنها بدنها را دفن می کردند.

قیام 15 خردادر در پیشوا و در روز بنی اسد

‌ سابقه اجرای آئین تعزیه بنی اسد شهرستان پیشوا به بیش از 500 سال قبل در دوران صفویه باز می گردد و تا کنون توانسته معنویت و اصالت خود را حفظ کند. مردم انقلابی ورامین و پیشوا  که اکثر آنها کشاورزانی بودند که با شنیدن خبر دستگیری امام از مزارع خود به همراه عزاداران مراسم دوازدهم محرم (سوم امام حسین (ع) و روز بنی اسد) شهر ورامین پیشوا و روستای محمد آباد ، به سمت تهران برای اعتراض حرکت کردند.

ساواک پس از اطلاع از حرکت مردم به ژاندارمری مستقر در منطقه و گارد شاهنشاهی اعزامی دستور می دهد، در پل باقرآباد راه را بر مردم ببندند و آنها با فجیع ترین وضع ممکن کفن پوشان ورامین را به خاک و خون کشیدند. عصر روز 15خرداد فرا رسید، عده زیادی از مردم در شهرهای قم، تهران و ورامین در این روز به شهادت رسیده بودند تا با خون آنان بذر انقلاب که به دست امام خمینی(ره) کاشته شده بود آبیاری شود و در بهمن 57 به ثمر بنشیند.

قیام 15 خرداد سبب شد تا رژیم ستمشاهی پهلوی، مردم منطقه ورامین را از امکانات خدماتی، رفاهی، بهداشتی و شهری محروم کند.حضرت امام خمینی(ره) درباره نقش و جایگاه مردم ورامین در پیروزی انقلاب اسلامی این چنین فرمودند: آقایان محترم و جوانان معظم ورامین، بر ما حق ویژه ای دارند، آنها در 15 خرداد جوانان خود را از دست دادند و برای اسلام فعالیت کردند.

یکی از شاهدان عینی ابتدا تا انتهای این قیام حماسه وار از پیشوا تا مقتل شهیدان در پل باقرآباد، روایت جالبی از این رویداد تاریخی در صحن امامزاده جعفربن موسی الکاظم(ع) ارائه کرده که می خوانید:

حاج حسن اردستانی جعفری روایت می کند: رسم هر ساله مراسم بنی اسد این گونه بود که هیئتهای عزاداری ابتدا در حسینیه رحیمی ها که در واقع خانه حاج غلامعلی رحیمی بود و در ایام محرم و صفر به حسینیه تبدیل می ‌شد، جمع شده و مقداری عزاداری می ‌کردند و سپس از راه بازار به سمت حرم امامزاده جعفر(ع) حرکت می ‌کردند.

در صحن، جمعیت زیادی بود که هنوز خبر دستگیری آیت الله خمینی(ره) را نشنیده بودند و پس از مقداری عزاداری و نوحه‌خوانی توسط هیئتها و مراسم مخصوص "بنی اسدی" با لباسهای مخصوص، حاج آقا حسن مقدس روی پله منبری که در ایوان بود، ایستاد و میکروفن را در دست گرفت و چنین گفت: ای مردم چرا نشسته‌اید؟ امروز عزاداری ما دو تا شد، یکی عزای امام حسین(ع) و دیگری اینکه دیشب دژخیمان شاه، ریخته ‌اند منزل آیت الله خمینی(ره) و پس از دستگیری، ایشان را به تهران برده‌اند و جمعی از مردم اعتراض کرده و زخمی شده‌اند؛ ای مردم! خاک بر سرمان شد که مرجع تقلید ما دستگیر شده‌است و ... .

با اعلام این خبر، شیون و زاری مردم برخاست و همه یکپارچه شروع به شعار دادن کردند. مردم تصمیم داشتند برای اعتراض به تهران بروند و هیچ چیز جلودارشان نبود و با عجله خود را به گاراژ که میدان امام خمینی(ره) فعلی است، رساندند.

در این موقع، چند نفر از بزرگان با مشورت علمایی چون "حاج آقا ابوالقاسم محی‌ الدین و شیخ فتح الله صانعی رو به مردم گفتند که بروند و نماز بخوانند و پس از خوردن ناهار که بیشتر تکیه ‌ها تدارک آن را دیده بودند، با خانواده‌هایشان خداحافظی کرده و ساعت 2 بعدازظهر در صحن امامزاده جعفر(ع) حضور پیدا کنند.

من هم خودم را رساندم پشت بلندگوی حرم و اعلام کردم: "مردم، در این راهی که خواهیم رفت، بیایید بدیهای یکدیگر را حلال کنیم و به خانه‌هایمان که رفتیم، وصیت کنیم و هر کس که مکه رفته، لباس احرامش را بپوشد و بیاید."در واقع کفن‌پوشان که می ‌گویند، همین لباسهای احرام بود که از مکه آورده و نگه داشته بودیم.

عده‌ زیادی از مردم، از ناراحتی‌ ناهار نخوردند و افراد زیادی هم در حمام عمومی جمع شدند تا غسل شهادت کنند، چون آن موقع، در خانه‌ها حمام نبود.

من و عده ‌ای کفن ‌پوش، سر ساعت 2 بعدازظهر در صحن امامزاده جعفر(ع) بودیم و جمعیت زیادی هم از زن و مرد گرد آمده بودند.

همگی شروع به شعار دادن کرده و از حرم خارج شدیم و عده‌ ای دروگرهای گندم هم با داسشان همراه ما شدند و از مقابل گاراژ و ژاندارمری گذشتیم و نزدیک "پل حاجی" - میدان چمران فعلی - رسیدیم.

آنجا علما و بزرگان دستور توقّف دادند؛ چند نفر از بزرگان رفتند و از زنان و کودکان که پشت سرمان حرکت کرده و می ‌آمدند با اصرار و سوگند، درخواست کردند که برگردند که بالاخره بعد از اصرار فراوان آنها را راضی کردند و از گروهی از پیرمردها هم که با ما بودند، خواستند که برگردند؛ ولی آنها راضی نشدند و با ما آمدند.

به راه خود ادامه دادیم و از جاده پیشوا – ورامین، به قلعه ‌سین نزدیک شدیم و آنجا یکی از روحانیون به نام "حاج شیخ ابوالقاسم محی ‌الدین" از مردم خواست که بایستند تا چند کلمه صحبت کند.

او گفت: "این راهی که می ‌رویم، کشته شدن دارد، زندان رفتن دارد، اسیر شدن و شکنجه شدن دارد و ... هر کس آمادگی ندارد،‌ از همین جا می ‌تواند برگردد و ..."

در این هنگام، جمعیت، یکپارچه صحبتهای حاج آقا را قطع کردند و فریاد زدند: "یا مرگ، یا خمینی"، "خمینی، خمینی، خدا نگهدار تو/ بمیرد، بمیرد، دشمن خونخوار تو" و چند بار تکرار کردند و هیچ کس برنگشت تا با اراده بیشتری به راه خود ادامه دادیم.

وقتی به قلعه ‌سین رسیدیم، عده‌ای از مردم به استقبالمان آمدند و با ما همراه شدند؛ از آنجا گذشتیم و نرسیده به ورامین، دیدیم عده‌ زیادی از ورامین به استقبال ما می ‌آیند؛ ورامینی ها نزدیک میدان رازی فعلی رسیدند و با آب و شربت از ما پذیرایی کردند، سپس با ما همراه شدند تا به راه خودمان ادامه دهیم.

از خیابان 15 خرداد فعلی و میدان اصلی شهر ورامین گذشتیم و روی پل کارخانه قند رسیدیم؛ من جلوی جمعیت بودم، عقب را نگاه کردم و دیدم که جمعیت تا حوالی میدان راه‌ آهن ادامه دارد؛ البته آن موقع، جاده باریک بود، ولی با توجه به جمعیت آن زمان، تعداد قیام کنندگان بسیار زیاد بود.

مردم روستای "محمدآباد عربها" که مسیر طولانی تری را پیموده بودند، با رسیدن به ورامین، با کامیونی خود را نزدیکی خیرآباد به جمعیت رساندند که "شهید سید مرتضی طباطبایی" و "شهید جعفر عرب مقصودی" – از شهدای همان روز – نیز همراه آنها بودند.

به هرحال روی پل باقرآباد قرچک عده‌ ای شهید و عده ‌ای هم زخمی شدند و بقیه جمعیت به طرف گندمزارهای اطراف جاده و عقب بازگشتند،‌ اما نظامیان به سمت کسانی که در حال فرار بودند، شلیک کردند و از آنهایی که روی جاده به عقب باز می ‌گشتند، بسیاری دیگر زخمی و شهید شدند.

کد خبر 2175560

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha