به گزارش خبرنگار مهر، دكتر احمدرضا همتي مقدم عضو مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات و پژوهشکده فلسفه تحلیلی، عصر امروز 27 آبان ماه در همایش «فلسفه و شناخت طبیعت» که در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، طی سخنانی درباره هستیشناسی پزشکی: سلامت و بیماری به ارائه سخن پرداخت.
وی با بیان اینکه مهمترين موضوع فلسفه پزشكي بحث سلامت و بيماري است كه در مباحث هستیشناسی (ontology) یا متافيزيكي پزشكي به آن پرداخته ميشود، گفت: عبارت متافيزيك بهداشت ـ درمان عبارت قابل فهم و مأنوسي نيست. در حقيقت هم اينگونه است؛ چون ميان كساني كه از اين حوزه دفاع ميكنند نيز مفهوم سرراستي ندارد. متافيزيك اينجا بدين معنا است كه چه چيزي به واقع وجود دارد و ماهيت واقعي اشيا چيست؛ يعني به بحث هستيشناختي ميپردازد. بهطور معمول فيلسوفاني كه در حوزة فلسفة پزشكي فعاليت دارند، متافيزيك بهداشت ـ درمان را مباحثي درباره كيفيت مفاهيم پايه در پزشكي، پرستاري و ديگر رشتههاي سلامت ميدانند.
وی افزود: تعدادي از اين مفاهيم كم و بيش ويژگي اين رشته هستند؛ اما برخي ديگر بخشي از معناشناسي عمومي فرهنگ رايج به شمار ميآيند؛ مانند مرگ و شخصيت. برخي از پرسشهاي هستيشناختي (متافيزيك) در پزشكي عبارتند از آيا بيماري، ناخوشي (illness) و سلامت اشكالي از طبيعت هستند و ما بايد آنها را كشف و درمان يا بهبود بخشيم يا اين مفاهيم كاركردهايي از ارزشهاي اجتماعي و مصنوع انسان هستند؟ آيا انسان فقط يك ارگانيسم بيولوژيك است يا چيزي بيش از اين است؟ ماهيت مرگ چيست؟ رابطه بين ذهن و جسم و تأثير آن بر سلامت و بيماري چگونه است؟ مفهوم عليّت (البته برخي مباحث مربوطبه عليّت معرفتشناختي است) و انواع طبيعي (Natural kind). قطعاً رئاليست بودن يا ضدرئاليست بودن افراد در طرز تلقي آنها از اين مفاهيم تأثيرگذار است.
این محقق با اشاره به اینکه فردي كه معتقد است مفاهيمي چون بيماري و سلامت مستقل از اذهان ما در عالم خارج وجود دارند با فردي كه اعتقاد دارد اين مفاهيم قراردادهايي بيش نيستند، نگرش درماني كاملاً متفاوتي خواهند داشت، تصریح کرد: ظهور تكنولوژي و پيشرفتهاي تصويربرداري مانند CT اسكن، سونوگرافي و لاپاراسكوپي، به سلامت و بيماري، شيئيت بخشيده است. امروزه به نظر ميرسد كه بيماريها موجوداتی واقعيدر جهان هستند كه ميتوان آنها را مشاهده، پيدا، دستكاري و رفعشان كرد.
پژوهشگر پژوهشکده فلسفه تحلیلی در ادامه سخنانش تصریح کرد: در گذشته پزشكان رئاليست و معتقد به طبايع چهارگانه بودند؛ آنها معتقد بودند كه هر بيماري سازوکار نهفتهاي دارد. به مرور با انقلاب علمي در قرن نوزدهم، رئاليستهاي پزشكي كوشیدند موضع رئاليستي خود را با پژوهشهاي آزمايشگاهي و آناتومي همراه كنند و نكته مهم اين است كه پزشكان در طول زمان در سطح هستيشناسي موضع رئاليستي خود را كماكان حفظ كردهاند؛ اما تفاوت آنها بیشتر در سطح معرفتشناسي است. در موضع معرفتشناختي است كه در حال حاضر ديدگاه تجربهگرايي در پزشكي بر عقلگرايي غلبه كرده؛ اما با ظهور فلسفه پزشكي، سخن از ماهيت سلامت، بيماري و ناخوشي بحث اصلي در اين حوزه شده است.
همتی مقدم بیان کرد: حال پرسش اين است كه رابطه منطقي ميان سلامت و بيماري چگونه است. آيا سلامت و بيماري منطقاً متضاد يا متناقضند؟ آيا سلامت يعني نبود بيماري و برعكس؟ اگر غيرنقادانه به موضوع بنگريم، به نظر ميرسد سلامت چيزي بيش از فقدان بيماري يا ناخوشي نيست؛ اما ادله محكمي براي مورد سؤال قرار دادن درستي اين ديدگاه كه سلامت و بيماري، مفاهيمي متضاد و بيماري و ناخوشي مترادفند، وجود دارد.
وی افزود: حتي اگر هيچ بيماري خاصي وجود نداشته باشد، هنوز ميتوان گفت كه شخص سلامت بيشتري در مقایسه با ديگران دارد؛ برای مثال، ورزشكاران حرفهاي احتمالاً سلامت جسماني بهتري در مقایسه با استادان فلسفه دارند؛ حتي اگر هيچ يك در زمان مقايسه، بيماري خاصي نداشته باشند. به نظر ميرسد نبود بيماري يا ناخوشي شرط لازم سلامتند؛ اما شرط كافي براي تعريف سلامت نيستند. اگر سلامت و بيماري مفاهيم منطقاً متناقض بودند، تعبيرهایي همچون به حداكثر رساندن سلامتيا بهداشت رواني مثبت بيمعنا ميشدند. اين انديشه كه درجات نسبي سلامت ميتوانند حتي در فقدان بيماري يا كسالت وجود داشته باشند، معنادار و منسجم به نظر ميرسد.
این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه سخنانش بیان کرد: اين واقعيت كه فرد ميتواند فعال باشد و احساس سلامت كند در حالي كه به بيماري مبتلا است، در واقع به اين نكته اشاره دارد كه مفاهيم ناخوشي و بيماري به حالات يا شرايط گوناگونی بستگي دارند. احساس ناخوشي عين بيماري نيست. ممكن است كسي كسالت داشته باشد؛ ولي بيمار نباشد و ممكن است كسي ناخوش باشد ولي بيمار نباشد و ممكن است بيمار باشد ولي احساس ناخوشي نكند.
وی افزود: رابطه منطقي ميان سلامت و بيماري رابطه تناقض نيست. نقيض منطقي بيماري، نابيماري و نقيض منطقي سلامت، ناسلامت است. سلامت و بيماري ميتوانند به صورت مفاهيمي موازي وجود داشته باشند نه اين كه بر اساس ديگري تعريف شوند. براي اسناد سلامت به فرد خاصي، افزون بر نبودن بيماري، مقادير يا حالات ديگري هم ممكن است لازم باشند. تعاريف گوناگوني از منظرهاي متفاوت براي سلامت ارائه شده است. برخي چون كريستوفر بورس معتقدند كه سلامت و بيماري را ميتوان بدون ارجاع به ارزشهاي اخلاقي يا هنجارهاي فلسفه اخلاق تعريف كرد.
وی با اشاره به اینکه بورس به مفهوم زيستشناختي سلامت علاقهمند است، گفت: وی بيان ميكند فرد به شرطي سالم است كه بدن او با چنان كفايتي كار كند كه دستکم در سطح كفايت كاركردهايي كه گونه مربوطه او نوعاً دارند، باشد و هنگامي بيمار است كه كاركرد بدن او پايينتر از سطح كاركردي باشد كه آن گونه نوعاً دارند. بدين ترتيب، بيماري، خروج از آن چارچوب طرحي است كه مختص آن گونه است بورس مدعي است كه هر چند افراد يا گروههاي مختلف درباره كاربرد خاص تعريف بيماري اختلاف نظر داشته باشند، امكان يافتن يك تعريف عيني و فارغ از ارزشها براي بيماري منتفي نميشود. بهطور دقيقتر اين ديدگاه نوعي رويكرد تكاملي به پزشكي است.
این سخنران در ادامه سخنانش تصریح کرد: از منظر تكاملي همه موجودات محصول سير طولاني تكامل هستند و چون جسم و روان ما در پاسخ به گذشته تكاملي ما شكل گرفتهاند، سلامت عبارت است از تطابق با طرح طبيعي خويش چنان كه انتخاب طبيعي اقتضا كند. قائلان به اين نظريه معتقدند که توليد مثل و بقا اهداف مهم تكاملند. حال يك ويژگي يا رفتاري خاص اگر براي رسيدن به اين اهداف، مثبت باشد در دسته سلامت قرار ميگيرد و اگر منفي باشد، بيماري است.
وی افزود: بهطور كلي ميتوان گفت: دو ديدگاه در نظريه مربوط به سلامت مورد توجه است: اردوگاه اول هنجار ناگرايان(non normativists) هستند كه مدافعان نگاه تكاملي به سلامت و حاميان نگاه آماري به سلامت در اين دسته هستند. هنجارناگرايان معتقدند بيماري را ميتوان بدون ارجاع به ارزشها و با توجه به ارزيابي تجربي كاركردهاي بدن تعريف كرد. كريستوفر بورس كه هنجارناگرا و از حاميان رويكرد تكاملي است، يكي دانستن سلامت با بهنجاري آماري را چندان خشنود کننده نميداند. او ميگويد: «اين از اصول موضوعه سنتي علم پزشكي بهشمار میرود كه سلامت عبارت است از فقدان بيماري. بيماري چيست؟ هر آنچه كه با سلامت سازگار نباشد. اگر اصل موضوع مضموني داشته باشد، در اين صورت به سؤال پیشین ميتوان پاسخ بهتري داد. من گمان ميكنم اساسيترين مسأله فلسفة پزشكي اين است كه با تحليل مستقل از بيماري يا سلامت اين استدلال دور را باطل كند».
همتی مقدم در ادامه سخنانش گفت: بهطور معمول تعريف سلامت و بيماري كه در متون پزشكي بهكار ميرود، بيشتر رويكرد آماري دارد. از اين ديدگاه، بيماري چيزي است كه غيرطبيعي باشد و سلامت امري طبيعي است. طبيعي و غيرطبيعي بودن نيز به طبيعي آماري اشاره دارند. برخي بر اين ديدگاه اشكال گرفتهاند كه آيا هر چيز نامعمولي بايد بيماري دانسته شود؛ برای مثال، كسي كه بهطور غيرمعمول بلند است يا هوشی بالاتر از افراد عادي دارد، صرفاً به اين دليل كه غيرطبيعياست يا انحراف از هنجار دارد، بيمار است. اين اشكال، اشكال صائبي است. در واقع اين واقعيت وجود دارد كه برخي انحرافهاي معياري امتيازاتي به فرد ميدهد و البته درست است كه غيرطبيعي است؛ اما به نظر نميرسد في نفسه بيماري باشد.
وی بیان کرد: اردوگاه دوم هنجارگرايان(Normativists) هستند. آنها معتقدند که سلامت و بيماري مفاهيمي ذاتاً مسبوق به ارزشاند (value laden)و تصميم درباره حالات بدن يا روان، مستلزم آن است كه چه چيزي مطلوب يا نامطلوب، مفيد يا بيفايده، خوب يا بد است. اگر ارزشها آن چيزهايي كه مستلزم خوبي و بدي، درست و نادرست هستند، نقش تعيينكننده در تبيين مفاهيم (سلامت و بيماري) داشته باشند، آنگاه به نظر ميرسد بيماريها مقولاتي هستند كه انسانها آنها را تعريف کردهاند و امري اعتباري هستند. در اين صورت، سياست و ايدئولوژي هر كشوري نيز در تعيين اين تعاريف دخالت خواهد داشت.
این محقق بیان کرد: از ديدگاه هنجارگرايان گوهر مفهوم بيماري متضمن اين است كه در شخص چه چيزي به خطا رفته است؛ برای مثال فردي كه دچار سكته قلبي شده، بهدليل از دست دادن ظرفيتها،شروع درد و خطر براي حيات است كه بيمار تلقي ميشود، نه انحراف از كاركرد معمول؛ يعني بديهايي كه همراه با سكته قلبي است، آن را بيماري به شمار ميآورد. هنجارگرايان استدلال ميكنند كه هر چقدر هم واقعيات وصفي را در مورد بدن يا كاركردهاي يك سلول يا دستگاه خاصي بدانيم، ممكن نيست تصميم بگيريم كه آيا حالات خاصي نمايانگر سلامت يا بيمارياند، مگر آن كه ارزشهايي مبنا قرار گيرند. بهطور مثال در متون درسي قديم، نامي از بيماري «drapetomania» آمده است كه دال بر تمايل وسواسي برده براي فرار از صاحبش بود؛ اما امروزه اين بيماريمعنا ندارد.
عضو مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات اذعان کرد: هنجارگرايان پيش داوريهاي ارزشي و فرهنگي را در تعيين سلامت و بيماري در پزشكي دخيل ميدانند؛ اما برخي استدلال كردهاند كه رويكرد هنجاري به تحليل بيماري باعث میشود كه بيماري متكي به تمايل اعضاي جامعه باشد كه امور خاصي را بد بهشمارند؛ برای مثال كساني كه فشار خون بالا دارند، ممكن است هيچ از دست دادن ظرفيتي را احساس نكنند و طبق نظر هنجارگرايان بيمار نباشند؛ اما پزشكان ناهنجارگرا به دليل آن كه عملكرد فيزيولوژيك بدن درست كار نميكند ميتوانند بگويند بيماري وجود دارد.
وی تصریح کرد: از سوي ديگر نزاع ميان رئاليستها و ضدرئاليستها در اينجا برجسته است. چون برخي ميگويند پذيرش ديدگاه هنجارگرايان عينيت مفاهيم بيماري و سلامت را مورد سؤال قرار میدهد؛ اما اگر كسي موافق اين امر باشد كه ارزشها قابل استدلال عيني و عقلاني هستند، آنگاه عينيّت مفاهيم سلامت و بيماري مورد سؤال قرار نمیگیرد.
وی تأکید کرد: به طور كلي اگر پزشكي و ديگر شاخههاي بهداشتي و درماني از تعاريف سلامت و بيمارياي استفاده نكنند كه بيابهام باشند، اين خطر جدي وجود دارد كه هم ارائهكنندگان بهداشت و درمان و هم بيماران، درباره اهداف، غايات، انتظارات و اميدواريهايي كه در پزشكي ميبينند، مردد باشند. اهميت اين مباحث به حدي است كه تمام شؤون اقتصادي، سياسي و فرهنگي هر كشوري را دربرميگيرد. هر نوع نگاه به سلامت و بيماري بودجههاي تخصيص داده شده براي بهداشت و درمان را تحت تأثير قرار ميدهد. اين مباحث تأملات صرف فلسفي نيست؛ بلكه پيامدهاي گرانباري در هر جامعه خواهد داشت.
نظر شما