به گزارش خبرگزاری مهر، زنان در ايران باستان مقام ارجمندي را دارا بودند. زن يكي از اعضاي خانواده محسوب مي شد و در تمام شئون زندگي با مرد برابري مي كرده و براي اثبات اين موضوع، شواهد زيادي در دست است.
در اوستا همه جا نام زن و مرد در يك رديف ذكر شده و در كارهاي ديني كه زنان بايد انجام دهند و دعاهايي كه بايد بخوانند زن را با مرد برابر شمرده و حتي در صورتي كه موبد حاضر نباشد ممكن بود زن به مقام قضا برسد و نيز در ناريخ مي بينيم كه زناني مانند هماي و پور اندخت و آرزميدخت به مقام پادشاهي رسيده اند.
سن بلوغ براي مرد و زن يكسان بوده است. آنچه در اوستا راجع به زن و مرد مي باشد متضمن برابري حقوق است. زنان و مردان پارسا من باب تقديس با هم ذكر شده اند و چون زن موجب احترام و بلندي مقام خانه است، انديشه نيك و گفتار و كردار خوب و فرمانبرداري از شوهر در اوستا براي زن از صفات پسنديده و برجسته شمرده شده است.
اهميت زناشويي
براي بنيان نيك بختي و تشكيل خانواده، زناشويي از مهم ترين وظايف هر ايراني بوده است و چون ايرانيان داراي خوي پاك و بي آلايش بوده اند، براي پيكار با تجرد و زناكاري به موضوع زناشويي اهميت مي داده اند و فرزندان خود را به آن تشويق مي كردند تا حدي كه امر زناشويي را از فرايض ديني خود مي شمردند.
زرتشت، زناشويي و سرپرستي خانواده را سفارش مي كند. زرتشت فرمود به كودكان بايد آموزش هايي برتر از آنچه داده شده بدهند. در آيين زرتشت،درباره زناشويي و خانواده چنين آمده است؛ شوهر به منزله پادشاه و زن ملكه خانواده محسوب مي شود و فريضه شوهر پرستاري از زن و فرزندان و فراهم آوردن سامان لازم خانواده است.
در اجتماع ايراني، نظم و پرهيزگاري و پارسايي حكومت مي كرد زيرا نظم پاسبان عفت و نكاح است و فواحش در نظر اجتماع،منفور بودند و آنان كه دخترجوان را از زناشويي مانع مي شدند مورد نفرت بودند.
ايرانيان باستان به همان اندازه كه به امر زناشويي اهميت مي دادند با زناكاري به شدت مخالفت مي كردند و آن را جزو آثار اهريمني مي دانستند. در اوستا و آثار پهلوي، علاوه بر ديوهاي گوناگون ديوهاي ديگري را ذكر مي كند كه عبارتند از ديوهاي بي شرمي، دروغ، شهوتراني، زنا كاري.
ازدواج جوانان و دختران با رضايت پدر و مادر انجام مي گرفت. حق شوهر دادن دختر به پدر اختصاص داشت و اگر پدر زنده نبود شخص ديگري اجازه شوهر دادن دختر را داشت اين حق نخست به مادر تعلق مي گرفت و اگر مادر مرده بود اين حق متوجه يكي از عموها يا دائي هاي دختر مي شد و دختر خود مستقلا حق اختيار شوي نداشت.
منظور و هدف از زناشويي
امر زناشويي علاوه بر اين كه جزو فرايض ديني هر ايراني محسوب مي شده و آن را موجب و وسيله بنيان خانواده و نيك بختي اجتماع مي دانستند، منظور بزرگ ديگري نيز داشتند و آن، علاقه به حفظ نسل و داشتن فرزند بوده است.
هر پسر و دختر و زن و مرد ايراني هميشه از خداوند آرزو مي كرد كه فرزندي مهربان به او اعطا كند و كسي كه فرزند نداشت، باعث سرشكستگي خانواده خود را فراهم مي نموده است. هرودوت مي گويد كه درنظر ايرانيان بزرگترين افتخار به جز دلاوري در جنگ، داشتن فرزندان متعدد بوده است و نيز استرابون نقل مي كند كه پادشاه، هداياي سالانه براي خانواده هايي مي فرستاد كه فرزندان زياد داشتند و هرگاه رسم تعدد زوجين تا حدي در ميان ايرانيان قديم مرسوم بوده به منظور داشتن فرزندان بسيار بوده است و رسم ازدواج ابدال نيزبه همين منظور بوده است.
ايراني اوستايي هميشه دعا مي كرد كه اهورا مزدا به وي فرزند نيرومند و صحيح بدهد و از همين جاست كه هر دختر آرزو مي كرد با جواني نيرومند همسري كند تا فرزندي قوي بياورد. فرزند از مهمترين نعمت الهي و دلبندترين علاقه هاي زندگي در نظر ايرانيان به شمار مي رفت و شخص بي اولاد در دنيا بي نام بود و بي نامي در ميان ايرانيان آن زمان ننگ به شمار مي آمد.
نظر شما