پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۶ مرداد ۱۳۸۴، ۷:۴۳

تحليل ادبي / " شاعر " و رفتار پنجگانه با زبان !

تحليل ادبي / " شاعر " و رفتار پنجگانه با زبان !

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : رابطه شاعر و زبان ، رابطه اي متقابل و دو طرفه است . يعني همان طور كه شاعر ، زبان و واژگان را به عنوان مصالح و ابزار اصلي شاعري به خدمت مي گيرد، خود نيز بايد براي رشد و اعتلاي زبان و افزايش قابليت ها و توانمندي هاي آن بكوشد ...

 


" زبان " براي شاعر هميشه ناقص است. غناي زبان، رسايي و كمال آن به دست شاعر است و بايد آن را بسازد ... كسي كه شعر مي گويد به كلمات خدمت مي كند. زيرا كلماتند كه مصالح كار او هستند ... همين كه كلمه معني را رساند، آن كلمه خاص آن معني ست و بين آنان ازدواجي در عالم كلمات پيدا مي شود. شاعر بايد ... به واسطه  معني به طرف كلمه برود ... اما زماني هم هست كه خود شاعر بايد سررشته ي كلمات را به دست بگيرد. شعرايي كه شخصيت فكري داشته اند، شخصيت در انتخاب كلمات را هم داشته اند ... وقتي كه شاعر از هر كجا بهره اي مي برد، وقتي با كلمات تلفيقات تازه مي سازد، توان اين را دارد كه دري از آن عالم مصفاي معنوي به طرف اين دنياي پر از نزول زندگي باز كند.

                                                                                 نيما يوشيج - حرف هاي همسايه - نامه 49

در بحث رفتار با زبان به اين نكته بايد توجه كرد كه رابطه شاعر و زبان ، رابطه اي متقابل و دو طرفه است. يعني همان طور كه شاعر، زبان و واژگان را به عنوان مصالح و ابزار اصلي شاعري به خدمت مي گيرد، خود نيز بايد براي رشد و اعتلاي زبان و افزايش قابليت ها و توانمندي هاي آن بكوشد. برقراري اين رابطه متقابل، عامل اصلي پويايي، بالندگي و مانايي زبن ادبي است و هرگاه اين رابطه منقطع يا سست شود، زبان دچار فرسايش مي گردد. در بحث رفتار شاعر با زبان اين مولفه نقش تعيين كننده اي دارد كه در تبيين رفتار پنج گانه شاعر با زبان به آن خواهيم پرداخت.

با دقت نظر و تامل در آثار شاعران متقدم و معاصر، به طور كلي به پنج شيوه ي رفتاري با زبان توسط شاعران بر مي خوريم :

1- رفتار فروهنجار با زبان

2- رفتار هنجار با زبان

3- رفتار پيش فراهنجار با زبان

4- رفتار فراهنجار با زبان

5- رفتار ناهنجار با زبان

6 - رفتار فروهنجار با زبان

 رفتار فرو هنجار با زبان به رفتاري گفته مي شود كه شاعر از انطباق زبان ادبي خود با معيارهاي مقبول زبان ادبي عصر خويش عاجز است و در نتيجه آثار ادبي او از نظر كيفيت در رديف آثار متوسط و در اكثر موارد ضعيف قرار مي گيرد. آثار شاعران دوره بازگشت مصداق بارز اين گونه رفتار با زبان توسط شاعران است.

در رفتار فروهنجار با زبان، شاعر به خاطر فقر ادبي و ناتواني از برقراري يك رابطه خلاق و پويا با زبان ،  به تقليد كشيده  مي شود و از آثار متقدمين و معاصرين خويش كليشه بر مي دارد. در اين شيوه ي رفتاري، شاعر چون نمي تواند تا سقف زبان هنجار قد بكشد، به ناچار قباي زبان را به قامت كوتاه خويش مي برد و با اين كار ظلمي بزرگ را به زبان روا مي دارد. البته گاهي نيز اين نوع رفتار با زبان، در نوعي از تعصب ادبي كور و بي منطق ريشه دارد.

رضا اسماعيلي :  در رفتار فروهنجار با زبان ،  رابطه  شاعر با زبان ،  رابطه اي يك طرفه است  كه همين امر باعث به خطر افتادن اصالت و موجوديت زبان مي شود .

نكته  آخر اين كه در رفتار فروهنجار با زبان ،  رابطه  شاعر با زبان ،  رابطه اي يك طرفه است  كه همين امر باعث به خطر افتادن اصالت و موجوديت زبان مي شود ، زيرا رابطه  اين شاعران با زبان به علتفقر دانش و بينش ادبي و روي آوردن به تقليد، رابطه اي تهديد كننده است كه در دراز مدت موجب سايش و فرسودگي زبان مي شود. هرچند برقراري اين نوع رابطه با زبان براي خود شاعر نيز به نوعي « انتخار ادبي » مي ماند !  به همين علت اكثر شاعران ترجيح مي دهند اشعار اين دوره از زندگي ادبي خود را معدوم كنند تا مورد قضاوت و نقد ديگران قرار نگيرد. هرچند به زعم من ،  ثبت  و ضبط اين گونه از اشعار در شناخت ابعاد مغفول مانده  شخصيت شاعران بزرگ هر سبك ،  و رمز گشايي و تفسير ابيات آنان، همچنين بررسي سير تكويني ادبيات هر دوره مي تواند مفيد فايده قرار بگيرد .



رفتار هنجار يا معيار

منظور از رفتار هنجار با زبان، رفتاري مطابق با معيارها و هنجارهاي مقبول ادبي است. يعني رفتار شاعر با زبان در فرآيند آفرينش ادبي، رفتاري هموزن و همطراز با عرف رايج ادبي جامعه اي است كه شاعر در آن زندگي مي كند.

اگر براي ارزيابي كيفيت آثار ادبي يك شاعر درجات « عالي، خوب، متوسط و ضعيف » قايل باشيم، رفتار هنجار با زبان، منحصر به آن گروه از شاعراني است كه خالق آثار ادبي « خوب » هستند، يعني در انطباق آثار ادبي خود با هنجارهاي ادبي عصر خويش، موفق بوده اند.

رفتار اين شاعران با زبان، رفتاري معقول و قانونمند است. عاملي كه در اين شيوه ي رفتاري، اصالت و مانايي زبان را تضمين مي كند « رقابت جمعي » است. به عبارت ساده تر، اين گروه از شاعران با زمينه ي مستعدي كه دارند، در فرآيند آفرينش ادبي، بي نياز از تقليد از يكديگرند، ولي از آن جا كه رابطه ي نان با زبان رابطه اي متقابل و دو طرفه است، در مسير يك رقابت سازنده و با بهره گيري از تجربيات گروهي، راه را براي تكامل زبان هموار نموده و در « نوزايش » و تجديد حيات نهاد زبان مشاركت مي كنند. با عنايت به آن چه گفته شد، ويژگي هاي اين نوع رفتار با زبان را مي توان به شرح زير بر شمرد :

1- رفتار هنجار با زبان بر پايه ي حفظ اصول، قواعد و هنجارهاي مقبول زباني استوار است.

2- عامل پويايي، بالندگي و مانايي زبان در اين شيوه ي رفتاري « رقابت جمعي » است.

3- رابطه ي شاعر با زبان، رابطه اي متقابل و سازنده است.

نكته آخر اين كه براي تشخيص رفتار هنجار با زبان در هر عصري، تنها راه، مراجعه به آثار ادبي و شناخت و استخراج مولفه هاي زباني مضبوط در آثار ادبي شاعران آن عصر است كه بسامد بالايي دارد. زيرا آن چه باعث تمايز سبك شاعران عراقي از خراساني مي شود، از جمله ويژگي هاي گويشي متفاوت شاعران اين دو سبك است كه ما از اين ويژگي ها به « هنجارهاي ادبي » تعبير مي كنيم. در عصر حاضر نيز شاعراني كه به يك سبك و سياق و با گويشي واحد شعر مي گويند، در طيف شاعراني قرار مي گيرند كه « رفتار هنجار » با زبان را اختيار كرده اند.

رفتار پيش فراهنجار با زبان

رفتاري است مشابه « رفتار فراهنجار » با زبان، ولي اين رفتار از آنجا كه بر پايه ي يك تئوري مدون ادبي بنا نشده، رفتاري است مقطعي و از انسجام و پيوستگي برخوردار نيست.

براي مثال قبل از نيما كساني همچون هوشنگ ايراني، تقي رفعت، بانو شمس كسمايي  و لاهوتي نيز در مقطعي خاص به رفتار فراهنجار با زبان دست يازيده بودند، ولي چون اين رفتار در منحني رفتاري آنان با زبان بخش ناچيزي را به خود اختصاص داده بود، نمي توانيم آنان را شاعر فراهنجار بناميم.

كار اين گروه از شاعران از آن جهت حائز اهميت است كه بستر لازم را براي رفتار فراهنجار با زبان توسط شاعران بعدي آماده مي كنند. بدون شك اگر پيش از ظهور نيما چنين شاعراني وجود نداشتند كه راه را براي او هموار كنند، كار نيما براي هنجار فرازي در زبان و تثبيت شعر نيمايي بسيار دشوارتر مي شد. چنان كه نيما به خود گفته است: هر كار بعدي در عالم هنر، از يك كار قبلي آب مي خورد. البته اگر اين فرض را بپذيريم كه شاعر فراهنجار كسي است كه از بطن حركتي كه شاعران پيش فراهنجار آغاز كرده اند، بيرون مي آيد، خود نيما را مي توانيم تا قبل از تدوين تئوري شعر نيمايي، شاعري پيش فراهنجار به شمار آوريم. بنابراين مي توان گفت كه شاعر فراهنجار، يكي از اعضاي گروه شاعران پيش فراهنجار است كه از نبوغ، بصيرت، جسارت، دانش و بينش ادبي بيشتري نسبت به سايرين برخوردار است و همين امر باعث مي شود كه جلودار اين حركت شود و آن را به فرجام برساند و نكته آخر اين كه معمولا شاعر فراهنجار امروز، با ظهور شاعر فراهنجاري بعدي، تبديل به شاعري پيش فراهنجار مي شود. براي مثال بعدازظهر شاملو كه شاعر فراهنجار بعدي است، نيما به شاعري پيش فراهنجار تبديل مي شود و همچنين با ظهور شاعراني مانند احمد رضا احمدي و سيد علي صالحي كه از منظري مي توان آنها را شاعران فراهنجار بعد از شاملو به شمار آورد، شاملو به شاعري پيش فراهنجار تبديل مي شود.

رفتار فراهنجار

رفتار فراهنجار با زبان منحصر به آن گروه از شاعران است كه از دانش، بينش، بصيرت و اجتهاد ادبي برخوردارند. رفتار فراهنجار با زبان همچنان كه از نام آن پيداست، به رفتاري اطلاق مي شود كه شاعر به خاطر تسلط و اشرافي كه نسبت به زبان دارد، خود را در چارچوب هنجارهاي رايج ادبي عصر خويش، محدود و محصور نمي كند. در اين شيوه ي رفتاري، شاعر با اتكا به بصيرت و اجتهاد خويش در اين عرصه، زبان را به چالشي جدي با نيازهاي ادبي عصر خويش مي كشاند و براي آن كه زبان بتواند توانايي پاسخگويي به اين نيازها را پيدا كند، به رفع كاستي ها و مرمت و بازسازي بناي زبان مي پردازد. رفتار فراهنجار با زبان بر سه اصل زير استوار است:

1- رابطه متقابل شاعر با زبان

2- خلاقيت و نوآوري

3- هنجار فرازي اصلاحي مبتني بر رسانندگي و زيبايي شناختي

شاعراني كه به رفتار فراهنجاتر با زبان اعتقاد دارند، به خاطر آن كه در يك تعامل متقابل با زبان قرار گرفته اند، ضمن بهره برداري از توانايي هاي زبان، در موارد ضرورت به پيرايش نهاد زبان از طريق اصلاح قواعد دستوري و مرمت و بازسازي قالب هاي ادبي مي پردازند، و در نهايت در نوزايش و تجديد حيات نهاد زبان، نقشي بزرگ را بر عهده مي گيرند. براي مثال حافظ و نيما هر يك در عصر خويش، در زمره ي شاعراني بوده اند كه با زبان رفتاري فراهنجار داشته اند. از همين رو ضمن ارج گذاري به ميراث ادبي و حفظ قابليت ها و اصالت هاي زباني، و با الهام از آثار شاعران متقدم و معاصر خويش، با خلاقيتي شگفت، به آفرينش هنري روي آورده اند و با بياني هنري به آفرينش آثاري دست زده اند كه ديگران از خلق آنها عاجز بوده اند. آثار ادبي اين گروه از شاعران در زمره ي آثار ادبي عالي قرار مي گيرند.

رفتار ناهنجار

رفتار ناهنجار با زبان به رفتاري گفته مي شود كه با هيچ هنجار و معيار ادبي سازگار و قابل انطباق نباشد. اين گونه رفتار با زبان اختصاص به شاعراني دارد كه دچار نوعي توهم « نبوغ ادبي » اند. اين طيف از شاعران با تظاهر به نوآوري و خلاقيت، بر همه ي اصول، قواعد و هنجارهاي ادبي خط بطلان مي كشند تا به اين وسيله خود را پرچمدار انقلاب ادبي معرفي كنند. امروزه از اين شاعران به عنوان شاعران آوانگارد و « پست مدرن » و گاهي نيز « پسانيمايي» ياد مي شود. شاعراني كه با توسل به انواع شيوه هاي غير معقول، و با دامن زدن به موج هاي كاذب ادبي، درصدد دست و پا كردن جايگاهي رفيع براي خويش در عرصه ي ادبياتند.

شاعراني كه به رفتا « ناهنجار » با زبان روي آورده اند، با كشيده شدن به هنجارگريزي افراطي و تخريبي ، در راهي گام بر مي دارند كه به سراب فرماليسم محض افراطي و تخريبي، در راهي گام بر مي دارند كه به سراب فرماليسم محض ختم مي شود. اين گروه از شاعران درصدد هموار ساختن راهي اند كه پيش از اين مدعيان هنر براي هنر در آن گام نهاده و به بن بست رسيده بودند ! براي يافتن تعريفي روشن تر از رفتار ناهنجار با زبان، بهترين توصيه مطالعه آثار ادبي شاعران آوانگارد و پست مدرن معاصر است.

سيد علي صالحي كه يكي از چهره هاي شاخص و تاثيرگذار شعر نو و بنيانگذار جنبش « موجب ناب » و « شعر گفتار » مي باشد، با دلي پردرد در اين خصوص گفته است :


« ... آيا براي عبور از تكرار موسيقي سنتي و شكستن سنت ها و رسيدگي به تازگي و بدعت خلاق - مثلا در موسيقي - حق داريم كه سوهان را برداريم و بر لبه ي تيز شيشه هاي شكسته بكشيم ؟! در وهله ي اول به صورت فريبنده، هم سنت شكني كرده ايم و هم بدعت گذاري، اما دوست من ! قرار نيست كه ما از ترس مرگ، خودكشي كنيم ! شعر اتفاق محال است، عقل و ادراك صوري و منطق موذي و ضمير آگاه روزمره ي ما نمي تواند در تماميت تولد آن دخيل باشد، و دخالت عقلي در شكستن دستور زبان و قتل عام كلمات و همايش هذيان، تجاوز ادراكي به زبان طبيعي و فيزيكي برهنه ي زبان است. در واقع تعريف اين عده زبان پريش از زبان غلط است. زبان همين صورت تجسمي كلمات و روند و فرآيند سخن ورزي معيار و معمولي نيست كه با ويران كردن آن مايه ذات شعر و جادوي غريب و روح روشن معنا برسيم. اين عده ي معدود متاسفانه به جاي رسيدن به نحو نو، به تخريب صرف در زبان مي پردازند و اين لجاجتي خوش باورانه و تيمارستاني است كه نتيجه اي جز نوعي شبه شعر آستيگمات ندارد و مخاطب فعال و هوشمند و حتي خلاق هم نمي تواند به صورت انحصاري تنها با شماره ي عينك طبي چنين واژه بازي به جهان نگاه كند.


شعر از دروني ترين زواياي ضمير ناخودآگاه زاده مي شود ، پس چون مولود شهود است و نمي تواند عليه خود دست به خودكشي بزند .

شعر از دروني ترين زواياي ضمير ناخودآگاه زاده مي شود، پس چون مولود شهود است نمي تواند عليه خود دست به خودكشي بزند، اين شبه شعرهاي بچه گانه، آگاهانه تن به جراحي پوست زده اند، نوعي ليفتينگ صوري در صورت زبان است كه طبيب يا شاعر آن، مي خواهد جهان بيروني را بگيرد و بدون عبور آن در مدينه ي فطرت و نهاد خود، دگرگونش كند، در اين صورت، طبيعي است كه جز به عملي مكانيكي، به هيچ دستاوردي نخواهد رسيد.

من هم در به كارگيري زبان، همواره راديكال بوده ام، چه در دوران موج ناب و چه در روزگار شعر گفتار، اما واقعا كدام زبان؟ منظور دگرگوني در روح زبان است و نه مثله كردن تجسد تركيبات، ناصرها، سطور، جملات و ... ! منظور، راز زبان است و روح زبان و روياي زبان ! يورش به پوسته ي زبان و گريزاندن افعال و قلع و قمع جملات و تركيب ها، جز از طريق بمباران شيميايي و هذيان هاي مسموم، غير ممكن است و ما هموطنان واژگانيم و نه دشمن زبان. دگرگوني درست و سازنده در زبان، از درون رويه بيرون رخ مي دهد و نه بر عكس ! عده ي اندكي هستند كه البته بعدها بهبود مي يابند، مطمئنم، اين عده ي خود آزار، از سر ناتواني سر بر ديوار قلعه ي قديمي زبان مي كوبند، با اين خودزني ها، هيچ دري گشوده نخواهد شد. شعر، زبان عشق و روح شهود است، چرا با فلاخن به كنگره هاي آن سنگ مي زنند، زبان با عشق به آغوش مي آيد و نه با هذيان و يورش كور و دشنام .

                                                                               * رضا اسماعيلي - شاعر

کد خبر 219274

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha