پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۴ مهر ۱۳۸۲، ۱۵:۱۱

به مناسبت هفته دفاع مقدس

وداع ‌اي ‌كارون‌ دوست ‌داشتني‌ ما!

 وداع ‌اي ‌كارون‌ دوست ‌داشتني‌ ما!

ديوارهاي خرمشهر شاهد خوبي بر جنايات و تجاوزگري بعثي هاست . آنان كه آمده بودند تا شهرهايمان را در عرض سه روز فتح كنند ! و امروز چيزي جز خاطره اي تلخ از وجودشان باقي نمانده .

سر زده‌آمدند، وحشيانه‌و خبيثانه‌، آن‌روزي‌آمدند كه‌ما نوپا بوديم‌.آن‌زمان‌آمدند كه‌در اوج‌قدرت‌بودند. دندانهايشان‌تيز بود و برنده‌وجيبهايشان‌پر بود از سلاح‌. آمدند. هر چه‌را بر سر راه‌خويش‌ديدند،دريدند. زمين‌و زمان‌را در هم‌ريختند. كوچه‌و خيابان‌، خانه‌و ويرانه‌رايكي‌كردند.

عربده‌كشان‌و سرمست‌، بر ديوارهاي‌شهر اشغال‌شده‌، خرمشهري‌كه‌اينك‌خونين‌شده‌بود، نوشتند:

«جئنالنبقي‌»آمده‌ايم‌كه‌بمانيم‌.

آمدند كه‌بمانند، آمدند تا كوچه‌هاي‌شهر غربت‌را از خون‌سنگفرش‌كنند. آمدند تا كودكان‌خردسال‌را در آغوش‌مادران‌بسوزانند. آمدند تاپسران‌را در كنار پدران‌تكه‌تكه‌كنند و كردند!

آمدند كه‌بمانند، با خيالي‌خام‌، با روحي‌ددمنشانه‌و وحشي‌. آمدند تاسقف‌خانه‌ها را بر سر صاحبانش‌آوار كنند. آمدند تا گلهاي‌سرخ‌را زيرگامهاي‌نجسشان‌له‌ و پژمرده‌سازند؛ و آمدند!

آمده‌بودند كه‌بمانند! آمده‌بودند تا ديوارهاي‌شهر را با سنگيني‌تصاوير زمختشان‌بر ديگر شهرها نيز تحميل‌كنند. آمده‌بودند تا انسانيت‌و شرافت‌را در كوچه‌هاي‌خرمشهر ذبح‌كنند. آمده‌بودند تا معصوميت‌ومظلوميت‌را به‌آتش‌بكشند، و كشيدند!

اما شهر را ياراي‌تحمل‌گامهاي‌سنگينشان‌نبود. كوچه‌ها را توان‌گذر تانكهايشان‌نيامدو مردم‌غريب‌اما استوار ما را، صبر و بردباري‌نظارة‌دشمن‌در خانه‌شان‌نشايد.

و اين‌بار آنان‌آمدند. دلير مردان‌، صاحبان‌خانه‌و كاشانه‌، پايمردان‌جوان‌. آمدند تا متجاوز را از خانه‌خارج‌سازند. آمدند تا به‌اشغالگران‌درس‌عبرت‌دهند.آمدند تا كافران‌صدامي‌را به‌خاك‌مذلت‌بكشانند!و كشاندند.

آنان‌كه‌آمده‌بودند تا بمانند، گريختند. در اوج‌ذلت‌و خفت‌، يكي‌از آن‌خبيثان‌كه‌روح‌وحشي‌اش‌از اين‌فرار آزرده‌بود، قلم‌مو در رنگ‌فرو برد و برديوار خانه‌اي‌در كنار رود كارون‌در خرمشهر، اين‌گونه‌نوشت‌:

وداعاً يا كاروننا الحبيب ‌مرحبا بقاطع‌الفلوجه ‌المقاتل‌جمعه‌علي‌.

وداع‌اي‌كارون‌دوست‌داشتني‌ِما خوش‌آمديد به‌محور فلوجه‌

رزمنده‌جمعه‌علي‌

و چه‌بسا او، خود جزو كساني‌بود كه‌براي‌فرار از شهر اشغال‌شده‌، دل‌به‌كارون‌سپردند، و كارون‌، چه‌خوش‌سزاي‌اعمالشان‌را داد. درندگان‌آبزي‌، سيمهاي‌خاردار و... همه‌و همه‌پاسخي‌شد بر جنايتشان‌.

آنان‌كه‌آمده‌بودند تا بمانند، در اوج‌ذلت‌، اجساد باد كرده‌وگنديده‌شان‌، تا روزها در كرانة‌كارون‌دستخوش‌امواج‌بالا و پايين‌مي‌شد.جسد نجسشان‌رفت‌و به‌آنان‌كه‌در آن‌سوي‌اروند، در جزيره‌«ام‌الرصاص‌» نظاره‌گر بودند، فهماند كه‌تجاوز و جنايت‌را سزايي‌جز اين‌نيست‌.

 

 

کد خبر 22053

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha