مسعود هنربخش در گفتگو با خبرنگار مهر اظهارکرد: با توجه به تغييرات جديد اجتماعي و فنآوري، بلوغ زودرس جسمي در بين جوانان بسيار زياد شده، در حالي كه بلوغ فكري كه لازمه ازدواج صحيح است، خيلي ديرتر از بلوغ جسمي فرا ميرسد.
وی افزود: اين اختلاف زياد بين بلوغ جسمي و فكري، باعث ميشود كه جوانان تحت تأثير تغييرات زندگي جديد، فكر ميكنند آمادگي ازدواج را دارند، اما واقعيت اين است كه بسياري از آنها هنوز پختگي لازم براي انتخاب همسر را پيدا نكردهاند و این خانه از پای بست ویران است.
وي تأكيد كرد: مشاوران آموزش و پرورش بايد به جوانان يادآور شوند كه آنچه در سالهاي تحصيل در مدارس متوسطه به آن ميرسند بلوغ جسمي است كه آنها را شيفته ازدواج و داشتن رابطه ميكند اما آمادگي فكري براي ازدواج، در سالهاي بعد و تقريبا پس از فارغالتحصيل شدن از دانشگاه اتفاق ميافتد بنا بر اين نبايد در ازدواج شتاب كنند.
وي همچنين گفت: ازدواج در سنين پايين در خانوادههاي متوسط شهري، در پي يك انتخاب ناآگاهانه اتفاق ميافتد و معمولا پس از اينكه رابطه، بعد از عقد قطعي شد، اختلافات آغاز و تنشهاي ناشي از اين انتخاب نادرست آغاز ميشود.
نیازها و پاسخ ها ترازویی که میزان نیست
اين كارشناس بیان کرد: سطح اول آشنايي، سطح تناسبهاست كه به طور طبيعي وجود دارد، مثلا اينكه طرفين از نظر اقتصادي، فرهنگي، تحصيلي يا خانوادگي، مشابهتهايي با همديگر داشته باشند، اما سطح دو، كه سطح توافقهاست به طور طبيعي وجود ندارد بلكه بايد بين طرفين ايجاد شود، يعني دو طرف بايد مقداري از خواستههاي خود را به نفع ديگري از دست بدهند و خود را آنقدر تعديل كنند كه به يك نقطه فهم مشترك با طرف ديگر دست يابند به طوری که دو کفه ترازوی نیازها یک طرف و پاسخ های طرف دیگر با هم میزان شوند.
هنر بخش همچنين گفت: در سطح سوم آشنايي، بحث مكمل بودن ناخودآگاه طرفين نسبت به يكديگر مطرح ميشود؛ به عبارت ديگر، وظيفه مشاور مدرسه اين است كه ضمير ناخودآگاه طرفين را بجويد و اهداف ناخودآگاه آنان را از ازدواج دريابد.
واقعیتهای پنهان پشت دیوار آرزوها
وي توضيح داد: منظور اين است كه هر يك از ما وقتي تصميم به ازدواج ميگيريم، در ناخودآگاه خود، انتظاراتي از طرف داريم و طرف مقابل هم انتظارات ديگري از ما دارد، به صورت طبيعي، هيچ قطعيتي وجود ندارد كه اين انتظارات بتوانند برآورده شوند چون هيچيك از دو طرف از انتظارات ديگري خبر ندارد، مشاور، با گفتگوي طرفيني، ميتواند اين انتظارات را بشناسد و پس از شناخت شخصيت و ويژگيهاي پسر و دختر، به طرف مقابل بگويد كه آيا اين انتظارات در ازدواج آنها برآورده ميشود يا خير.
اين كارشناس ارشد مشاوره افزود: عشقهاي برقآسا در جامعه شتابزده ما زياد است كه معمولا سرشار از آرزو و رؤياست اما پس از قطعي شدن رابطه، اين آرزوها فرو ميريزند و واقعيتها خود را نشان ميدهند.
انتظاری به نام"تسلیم محض باش"
وي گفت: بر اساس آرزوها، من چه پسر باشم چه دختر، انتظار دارم با طرف مقابلم، حالت ظرف و مظروف را داشته باشم، يعني هر چه من ميخواهم طرف، بدون حرف بپذيرد و تسليم محض من باشد، در حالي كه طرف مقابل هم همين انتظار را دارد و اين آرزو، در همان روزها و هفتههاي نخست زندگي مشترك، در قالب يك واقعيت خلاف انتظار، خود را نمايان ميسازد.
بقای ازدواج درگرو رابطه برنده برنده
وي تأكيد كرد: در نگاه ظرف و مظروف، هميشه يك طرف بازنده است در حالي كه ازدواج، يك رابطه برنده برنده است و هر دو طرف بايد برنده باشند يعني با يكديگر تعامل و بده بستان داشته باشند.
وی فرهنگ خودبيني و خودنگري را ناشي از فرهنگ جامعه مصرفي، اولويت داشتن منفعت شخصي به جاي فايده اجتماعي، وشوق استفاده از چيزهاي جديد، دانست و گفت: اين فرهنگ باعث ميشود كه در ازدواج هم، به طرف مقابل مثل يك كالاي مصرفي نگاه ميكنيم وقتي شما يك كالا ميخريد، اهميت داشتن آن، بسته به نفعي است كه به شما ميرساند و آنچه شما را به خريد و مصرف سوق ميدهد، شوق استفاده از چيزهاي جديد است نه نياز.
نیازهای واقعی در سایه تبلیغات فرهنگ مصرفی
هنر بخش تصريح كرد: نيازهاي واقعي ما تحت تأثير تبليغات فرهنگ مصرفي، جاي خود را به نيازهاي صوري و مجازي ميدهند و اين ما را فريب ميدهد.
وي اضافه كرد: در ازدواج نيز متأسفانه، نگاه بعضي زوجهاي جوان بر همين خصايص فرهنگ مصرفي تكيه دارد؛ يعني اهميت همسرم، بستگي به اين دارد كه او تا چه اندازه به نفع من است، يا اينكه چقدر و تا كجا ميتواند جديد باشد و جذابيت مصرف داشته باشد.
هنر بخش اظهار داشت: اين نگاه در ازدواج، زودتر از آنچه فكر كنيم، سامان رابطه و پيوند را از بين ميبرد و به جدايي ميانجامد.
وي گفت: طرفين ازدواج، انسان هستند و خصوصيات متفاوتي دارند، بايد اهميت آنها در نزد يكديگر، بر اساس جايگاه، شخصيت، منش و ويژگيهاي خودشان و عملكردشان در خانواده و جامعه ارزيابي شود.
وي اضافه كرد: هر طرف بايد بگويد همسر من ممكن است هميشه به نفع من كار نكند يا چيزهايي را كه من ميخواهم نداشته باشد، ولي اين نبايد از اهميت او در نظر من بكاهد، چون من هم براي او همين حكم را دارم من هم نميتوانم فقط آن چيزي باشم كه او ميخواهد يا فقط كارهايي را كه او ميخواهد بكنم من عروسك و طوطي نيستم كه حركات او را تقليد كنم يا هر جور خواست مرا شكل بدهد.
قلبهایی که پیوند نمیخورند
وي با بيان اينكه طلاقها به دو دسته ضروري و غير ضروري تقسيم ميشوند گفت: در طلاق ضروري، عامل جدايي، اعتياد، بيماري رواني، وجود رابطه يك طرف خارج از خانواده و امثال اينهاست كه طلاق را اجتنابناپذير ميكند اما در طلاق غير ضروري، دلايل ديگري مطرح است که در آن ها قلب ها به خاطر عواملی مثل ناسازگاري و عدم تفاهم و عدم توافق به هم پیوند نمی خورد.
طلاق میان بری به جای حل مسئله در زندگی
وی افزود: چون رفع اين دلايل و حل مشكلاتي از اين دست، زمانبر است و به درايت و تدبير طرفين نياز دارد، معمولا جوانترها به راههاي كوتاهتر مثل طلاق متوسل ميشوند در صورتي كه اگر اين مشكلات حل نشوند، در ازدواجهاي بعدي نيز، همين مشكلات، سربرميآورند و باز هم جدايي رخ ميدهد يا به يك ناسازگاري آزاردهنده منجر ميشود.
وي از والدين خواست مسئله ازدواج جوانان و رابطههاي عاطفي آنها را جدي بگيرند و سعي كنند فرزندانشان را از همان سنين نوجواني عادت دهند كه در هر حركت و فعاليتي از جمله، مسائل عاطفي، با مشاور گفتگو كنند تا راه صحيح به آنها نشان داده شود.
نظر شما