پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۸ بهمن ۱۳۹۲، ۸:۵۵

نسبت نزديكي ميان زيبا و خوب وجود دارد/زیبایی از دیدگاه فلاسفه

نسبت نزديكي ميان زيبا و خوب وجود دارد/زیبایی از دیدگاه فلاسفه

خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: بشر در مشاهده و مكاشفه زيبايي هر روز بيشتر به رازهاي نهفته خلقت و به عظمت دستگاه آفرينش پي برد، آرمان‌جويي او در مهر بر طبيعت توسعه يافته و بالطبع از سود‌جويي‌هايي كه مطرح و بيهوده و محكوم غريزه‌هاي حيواني است دوري مي‌جويد و اين خود مبناي اخلاق و خوبي‌هاست. از همين روست كه نسبت نزديكي ميان زيبا و خوب قائل شده‌اند.

زيبايي‌شناسي يا استتيك (Esthetique) دانشي است كه راجع به هنر و احساس زيبايي گفتگو مي‌كند. اين رشته، از زمان سقراط تا دو قرن پيش به عناوين مختلف مورد بحث بوده ولي بوم گارتن (Baum garten) شاگرد لايب نيتس (Leibniz) در 1735 واژه استتيك را كه سابقاً به معناي نظري حساسيت بود براي اين رشته اختصاص داد. اين رشته پيش از يونان قديم در فلسفۀ هنديان و چينييان نيز بسيار مورد توجه بوده است.

نزد متفكرين، اختلاف روش براي آموختن هنر و درك زيبايي بسيار است، به طوري كه تحصيل اين رشته اكنون به شعبي تقسيم شده است كه، زيبايي‌شناسي مابعدطبيعي، روحي، اجتماعي، تاريخي، طبيعي و تجربي از آن قبيل‌اند. ميان زيبا و خوب نسبت نزديكي وجود دارد. چنانكه يونانيان باستان براي آدم كامل كلمه‌اي بكار مي‌بردند كه مشتق از دو كلمۀ «زيبا و خوب» بوده است.

بشر در مشاهده و مكاشفه زيبايي هر روز بيشتر به رازهاي نهفته خلقت و به عظمت دستگاه آفرينش پي برد، آرمان‌جويي او در مهر بر طبيعت توسعه يافته و بالطبع از سود‌جويي‌هايي كه مطرح و بيهوده و محكوم غريزه‌هاي حيواني است دوري مي‌جويد و اين خود مبناي اخلاق و خوبي‌هاست. از همين روست كه نسبت نزديكي ميان زيبا و خوب قائل شده‌اند.

ولي با وجود همه اينها زيبا چيزي و خوب چيز ديگري است ... پاره‌اي اعمال خوبند، ولي به هيچ وجه ارزش زيباشناسي ندارد. مثلاً انجام وظايف روزانه، پرداخت دين، راستگويي و خوش‌قولي همه جزو اخلاق خوب و نيكو هستند، اما زيبايي در آنها نمي‌توان يافت.

يكي از بزرگترين زيباشناسان طريقه ما بعد طبيعت، افلاطون‌ حكيم، نابغه يوناني است (347-427ق.م)، براي افلاطون عالم محسوس گذرا و موقتي است و چون موجودات و اشياء آن بسيار مختلف و پيوسته در تغييرند آنرا عالم كثرت و مجاز مي‌داند، بنابراين عالم وحدت و حقيقت به عقيده وي در عالم معقولات (Lemonde intelligible) مي‌ باشد و در آنجاست كه بايد به جستجوي وحدت تغييرناپذير رفت. افلاطون مي‌گويد هر چه در عالم محسوس هست سايه‌ئي از مثال خويش است، وجود ندارد ولي عدم هم نيست، نه بود است نه نبود بلكه نمود است.

فروغي در «سيرحكمت»، ص39 مي‌گويد: "درك  اين عالم و حصول اين معرفت براي انسان به اشراق است (ذوق) كه مرتبه كمال علم مي‌باشد و مرحله سلوك كه انسان را به اين مقام مي‌رساند عشق است." در باب عشق افلاطون بيان مخصوص دارد كه مي‌گويد: "روح انسان در عالم مجردات قبل از ورود به دنيا حقيقت زيبايي و حسن مطلق يعني خير و نيكي را درون پرده و حجا ديده است، پس در اين دنيا چون حسن ظاهري و نسبي و مجازي را مي‌بيند از آن زيبايي مطلق كه سابقاً درك نموده ياد مي‌كند، غم هجران به او دست مي‌دهد و هواي عشق او را برمي‌دارد".

افلاطون نابغه‌اي است كه علم و هنر هر دو را دارا بوده، حكمت او در عين اين كه ورزش عقلي است از سرچشمۀ عشق نيز آب مي‌خورد و با اينكه آموزنده شيوه مشاء (استدلاليان) است سالك طريق اشراق نيز مي‌باشد. ( زيبايي‌شناسي درهنر و طبيعت، علي‌ نقي وزيري، ص19- 22 و 157)  

ارسطو كه اميل بوترو ( Emile Boutrou ) تاريخ‌نويس دقيق فلسفه، او را «باني زيباشناسي» مي‌نامد، مي‌گويد:" فرمهاي اصلي زيبايي عبارتند از نظم و تقارن و تعيّن كه علوم رياضي آنها را در درجات معيني مشخص مي‌كنند" و مي‌گويد آرتيست بايد موافق قوانين طبيعت ساخته‌ اي را كه طبيعت ناقص گذاشته تكميل نمايد و هر چه بهتر به مقصود رسد، ساخته او زيباتر است. البته اين تعريف كلي و جامع است. و در فصل ششم كتاب پوئيتك (Poetique) مي‌گويد:" زيبا در نظم و عظمت است".

ارسطو معتقد است كه حيوانات در مورد لذات [ناشي از دركِ] «هماهنگي يا زيبايي» فاقد حس هستند و علت اين امر آن نيست كه حواس آنها دقت لازم را ندارد، بلكه به خاطر آن است كه از قواي عقلاني بايسته محرومند. ( چيستي هنر، اسوالد هَنفلينگ، ترجمه علي رامين، ص64) بعد از ارسطو، همه موافقت دارند كه در زيبا يقيناً يك نوع نظم و يك نوع آرمني و بالاخره وحدتي در حين تنوع موجود است. اما عظمت به هيچ وجه عنصر لازمي براي زيبايي به نظر نمي‌آيد.  

مشهورترين نظريه‌ها راجع به زيبا از كانت است. دو مكتب زيباشناسي، كه يكي بيش از همه آلماني و ديگري بيش از همه انگليسي است، پيش از طريقۀ كانت موجود بوده است: لايب نيتز و پيروانش مانند بومگارتن و جمعي ديگر معتقدند كه درك زيبايي به شناخت است. منظور يك نوع باطن يا تشخيص مبهم و ندانسته از تكامل است. بورك (Burke) و پيروانش مخصوصاً احساس را موجب درك زيبايي مي‌دانند. كانت از اين دو عقيدۀ متناقض يك تركيب اصيل و عميق به دست آورده است.

كانت، زيبا را از چهار نقطه نظر( كيفيت ـ كميت ـ نسبت و تغيير‌پذيري) تحليل مي‌نمايد: نخست از نظر كيفيت، زيبا موضوع خرسندي بي‌شائبه است. توصيف زيبا ذوق، قدرت قضاوت در چيزي يا در واقعه و نمودي است بوسيلۀ  خرسندي بي‌شائبه كه عاري از هر سودي مي‌باشد، موضوع چنين خرسندي زيبا ناميده مي‌شود.

دوم از نظر كميت، زيبا موضوع خرسندي عمومي است. زيبا آن است كه بدون دخالت مفاهيم كلي مورد پسند عمومي واقع شود. سوم از نظر نسبت، زيبايي به يك آهنگي بي‌مقصود يا بي‌نتيجه و سودي است كه به اصطلاح علمي آن را غائيت بدون غايت گويند. زيبايي شكل غائيت از چيزي است در حاليكه غايتي در آن ديده نمي‌شود. چهارم از نظر تغييرپذيري، زيبا به منظور يك خرسندي واجب است. زيبا، بدون دخالت مفهوم كلي به چيزي اطلاق مي‌شود كه از آن رضايت وجوبي حاصل آيد.

از مجموعه نظريات فوق چنين به دست مي‌آيد كه، كانت براي قضاوت زيبايي صفات ضد و نقيض قائل است: خرسندي بي‌شائبه، جهاني بودن بدون مفهوم كلي، غائيت بدون غايت و وجوب باطني و ذاتي كه هر كدام از اينها مغاير با ديگري است. ( زيبايي‌شناسي درهنر وطبيعت، ص159)  انسان، به عقيدۀ كانت، به طبيعت خارج از خود و به وجود خود در طبيعت، معرفت دارد. انسان در طبيعت خارج از خود، حقيقت را مي‌جويد و در خويشتن، «خوبي» را – مرتبۀ نخست كار عقل مجرد است و مرحلۀ ثاني كار عقل عملي است – كه به «آزادي اراده» نيز تعبير شده است. (هنر چيست؟ ، لئون تولستوي، ترجمۀ كاوه دهگان، ص32)   به طور كلي تصور مي‌شود كه زيبايي حاصل از خرسندي چشم و گوش است. چنانكه دكارت مي‌گويد:" زيبا آن است كه به چشم مطبوع باشد ". (زيبايي‌شناسي درهنر وطبيعت، ص141)
 

ادامه دارد ...

*نویسنده: دکتر پریش کوششی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی

کد خبر 2221744

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha