کتاب «بنيادهاي اجتماعي وقوع انقلاب اسلامي در نظريه علامه مرتضي مطهري» در پي انجام دو تلاش نظري بر روي نظريه علامه مطهري در زمينه علل وقوع انقلاب اسلامي است که عبارتند از: اول. ساختاربندي؛ يعني اجزاء و مقولات مختلف نظريه ايشان که پراکنده و آميخته در يکديگر هستند، در درون يک ساختار دقيق و منطقي قرار گيرند؛ دوم. بسط؛ يعني پارههايي از نظرية آيت الله شهيد که موجز يا مبهم بيان شدهاند، با تکيه بر ساير گفتهها و نوشتههاي ايشان، گسترش و تفصيل يابند.
روش پژوهش حاضر «توصيفي» است، زيرا در پي ارائه گزارش و روايتي مبسوط و ساختاريافته از نظريه علامه مطهري درباره تبيين انقلاب اسلامي است. در واقع، نظريه علامه مطهري معطوف به «تبيين يك پديده اجتماعي» (انقلاب اسلامي) ميباشد اما پژوهش حاضر، معطوف به «توصيف يك نظريه» (نظريه مطهري درباره تبيين انقلاب اسلامي) است.
کتاب حاضر از سه فصل به شرح زير تشکيل شده است: فصل اول با عنوان «مباني نظري»، به بررسي مباني نظريه علامه مطهري درباره علل وقوع انقلاب اسلامي پرداخته شده است. اين مباني مشتمل بر دو قلمرو نظري ميباشد: در حوزه مباني معرفتشناختي نويسنده به نتايج ذيل دست يافته است: اول. اين كه از نظر علامه مطهري، امكان دستيابي به معرفت اجتماعي مطابق با واقع وجود دارد، ولي از آنجا كه بخشي از جامعه شناسي دربردارنده معرفتهاي تجربي است و معرفت تجربي نيز ذاتاً، غيريقيني و یا حداكثر ظني است؛ يافته هاي محقق اجتماعي، جنبه احتمالي به خود مي گيرد.
به بیان دیگر، شناخت محقق از جامعه و مناسبات اجتماعی در حوزهای که از روش تجربی بهره می گیرد، فاقد قطعیت و حتمیت است و این به خصوصیت ذاتی روش تجربی باز میگردد. دوم. آیت الله شهید در مقام شناخت علل وقوع انقلاب اسلامي، به تكثرگرايي روششناختي روي آورده و از روشهاي مختلف تجربي، ذهنی ـ عقلي و نقلي بهره برده است. سوم. ایشان يافته هاي خود را از نظر میزان تعميم، میان دامنه مي انگارد.
بخش دوم از فصل اول به هستي شناسي اجتماعي اختصاص دارد و طي آن مكشوف گشت: اول. انسان شناسي علامه مطهري مبتني بر انسان شناسي ديني است و اين نوع انسان شناسي، تأثير عميقي بر تبيين اجتماعي وي نهاده است. سازوکار ارتباط میان انسان شناسی و تبیین اجتماعی به این صورت است که از یک سو، پدیده های اجتماعی محصول کنشهای عاملیتهای انسانی هستند و از سوی دیگر، خصوصیات عاملیتهای انسانی در تکوین ماهیت پدیده های اجتماعی دخالت دارد.
به عنوان مثال، علامه مطهری مدعی است که انقلاب اسلامی یک انقلاب فطری است؛ زیرا ریشه در مطالبات و جهتگیریهای فطری کنشگر مسلمان ایرانی داشته است. دوم. علامه مطهری براي جامعه، وجود حقيقي قائل است اما در عين حال، فرد را مستحيل در جامعه نمي انگارد و براي فرد، استقلال نسبي از ساختارهاي اجتماعي را مي پذيرد. سوم. از نظر ایشان، در جهان اجتماعي، رابطه عليت وجود دارد اما علل، محدود به علل مادي نمي شوند، بلكه علل معنوي و غير مادي نيز مدخليت دارند.
علاوه بر اين، تبيين علي در جامعه شناسي محتاج رجوع از سطح ساختارها به مباني و سطح خُرد است؛ يعني فاعليت حقيقي در جهان اجتماعي به كنشگران اجتماعي بازمي گردد، نه به ساختارها. ساختارهای اجتماعی به مثابه بسترها و زمینه هایی هستند که در برابر وقوع کنش از سوی عاملیت انسانی، خصوصیت بازدارندگی و یا خصوصیت پیش برندگی دارند.
چهارم. آیت الله شهید، دگرگونيهاي اجتماعي را از دو نظر مورد بررسي جامعه شناختي قرار داده است: يكي از نظر محتوا و ديگري از نظر صورت. او بر اين عقيده است كه دگرگونيهاي اجتماعي داراي محتواهاي متكثر و گوناگون هستند. از سوي ديگر، دگرگونيهاي اجتماعي داراي اشكال و صورتهايي از قبيل اصلاح، كودتا و انقلاب هستند. انقلاب اجتماعي، رويدادي است كه در آن، اكثريت مردم بر ضد نظم حاكم موجود براي ايجاد نظم اجتماعي مطلوب، طغيان و عصيان مي كنند و در اثر آن، ساخت جامعه دچار تغيير بنيادي مي شود.
فصل دوم با عنوان «علل معطوف به ساختارهاي اجتماعي» به شناخت و تحليل علل معطوف به ساختارهاي اجتماعي پرداخته شده است. براي اين منظور، درباره سه علت ساختاري بحث شده است: در بخش اول توضيح داده شد كه رژيم پهلوي از آغاز پيدايش، اقدامات دين ستيزانه ای را در راستاي غربيسازي ايران و مبارزه با دين اسلام در دستور كار خود قرار داد كه اين اقدامات بر جامعه دينگرای ايران گران آمده و به شكل گيري نهضت اسلامي قدرتمندي در اوايل دهه چهل انجاميد.
از سوي ديگر، اسلام نيز به عنوان ايدئولوژي انقلاب، تنها به توصيف و تعريف بحران ياد شده نپرداخت و كاركرد اسلام در مرحله معرفي تعارض نظم اجتماعي ديني با نظم اجتماعي سكولار، متوقف نماند، بلكه اسلام علاوه بر اين، دربردارنده آموزههايي انقلاب زا و تحرك بخشي بود كه توانست قدرت عبور از نظم اجتماعي سكولار را ـ كه از سوي حاكميت سياسي، به تدريج در كام جامعه ايراني ريخته مي شد ـ به توده هاي مردم اعطا نمايد و آنها را با هدف ايجاد انقلاب اجتماعي و شوريدن بر ضد رژيم سياسي طاغوتي، به تحرک و عصیان وادارد.
در اين بخش به چند آموزهاي كه علامه مطهري بر آنها تأكيد كرده است، اشاره شده است كه عبارتند از: جهاد، امر به معروف و نهي از منكر و شهادت طلبي. درباره امر به معروف و نهي از منكر گفته شد كه اين اصل مسلم اسلامي، كنشگر مسلمان را به سوي اصلاحجويي و مطالبه تغيير شرايط نامطلوب سوق ميدهد و او را از بي تفاوتي و مسئوليت ناپذيري برحذر مي دارد.
شهادت طلبي نيز آموزهاي است كه كنشگر مسلمان در اثر باورمندي به آن هم در پيوندي عارفانه و عاشقانه با خداوند قرار مي گيرد و رضايت او را به عنوان هدف غايي خود برمي گزيند و هم به حكم خداوند، اوضاع و احوال اجتماعي موجود را که هندسه ای الهی و دینی ندارد، برنمي تابد و با آن مي ستيزد تا در اين مسير، جان خود را از دست مي هد. در بخش سوم به بررسي امدادهاي غيبي پرداختيم.
در آغاز گفته شد كه امدادهاي غيبي عبارتند از ياري رسانيهاي خداي متعال نسبت به بندگان اهل مجاهدت و اخلاص. همچنين اشاره گرديد كه امدادهاي غيبي گاهي نصيب فرد انسان ميشود و گاهي نصيب جامعه. علامه مطهري بر اين باور است كه يكي از اهداف پيامبران، ايجاد ايمان عميق در افراد نسبت به عالم غيب و علاوه بر اين، مرتبط سازي آنها با اين عالم است.
آیت الله شهید تأكيد ميكند كه لازمه برخورداري از امدادهاي غيبي، تحقق دو شرط است: يكي تلاش و كوشش و عمل صالح، ديگري انگيزه الهي و نيت خالص. در صورت برخورداري فرد از اين شرايط، خداوند متعال او را در رسيدن به اهدافش كمك مينمايد و موانع را از پيشروي او برطرف مي سازد.
بنابراين نظام جهان نسبت به حق و باطل، عدل و ظلم و خير و شر بي تفاوت و بي طرف نيست بلكه حق و عدل و خير را تأييد مي كند و براي آنها اصالت قائل است. در پايان نيز به برخي از گونه ها و اقسام امدادهاي غيبي كه در وقوع انقلاب اسلامي مؤثر بودند، اشاره شد.
فصل سوم با عنوان «علل معطوف به عامليتهاي انساني»، به سه علت خرد پرداخته شده است. در بخش اول از مدخليت علّي امام خميني(ره) در وقوع انقلاب اسلامي سخن به ميان آمد و تأكيد گرديد كه ماهيت رهبري وي در انقلاب اسلامي، متفاوت با الگوي رهبري كاريزمايي است؛ چرا كه رابطه او با مردم، عقلاني بود و از سوي ديگر، شخص وي موضوعيت مستقل نداشت بلكه او به دليل انتساب به ايده آل هاي فرهنگي اسلام شیعی و قرابت با آنها، مقبوليت عام يافت و در جايگاه رهبري انقلاب قرار گرفت.
در بخش دوم، به همراهي روحانيت شيعه با نهضت اسلامي اشاره گرديد و كاركردهاي آن به عنوان حلقه واسط ميان امام خميني(ره) و توده هاي مردم بيان شد. همچنين به اين پرسش مهم نيز پاسخ داده شد كه چرا روحانيت شيعه بيشتر از روحانيت سني، متمايل به انقلاب و خيزش اجتماعي بوده است؟
در بخش پاياني نيز، تكوين اراده ايجاد انقلاب در توده هاي مردم به عنوان علت سوم از علل معطوف به عامليتهاي انساني معرفي شد. همچنان كه بيان شد، تكوين ارادة ايجاد انقلاب در تودههاي مردم از دو مقوله مقدماتي ناشي شده است: يكي توليد شدن آگاهي انقلابي در ذهن توده هاي مردم و ديگري منطبق بودن آگاهي انقلابي با فطرت توده هاي مردم. در واقع، حضور اين دو مقوله به شكل گيري اراده ايجاد انقلاب در توده هاي مردم انجاميده است.
کتاب «بنيادهاي اجتماعي وقوع انقلاب اسلامي در نظريه علامه مرتضي مطهري (ره)» تألیف مهدی جمشیدی به همت انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) در سال 1390 منتشر شد.
نظر شما