برخي تحليلگران و صاحب نظران آمريكايي براين باورند كه اعتراض گسترده نومحافظه كاران آمريكايي عليه انتقاد مخالفان جنگ عراق در واقع چيزي نيست به جز اقدامي مذبوحانه براي منحرف كردن افكار عمومي از رياكاري محض آنان.
آنتي وار مي افزايد : اگر بخواهيم نمونه كوچكي از اين رياكاري را در نطر بگيريم بايد توجه داشته باشيم به آنچه كه نمايندگان جمهوريخواه كنگره چند سال پيش درخصوص اعزام نيروهاي آمريكايي به شبه جزيره بالكان مطرح كردند و سپس به دنبال پيشنهاد بيل كلينتون بود كه برخي از نمايندگان كنگره عليه وي اظهاراتي را مطرح كردند مبني بر اينكه : " اين وظيفه آمريكا نيست كه مشكلات جهان را حل كند و اصلا در قدرت آمريكا نيست كه بخواهد همه مشكلات جهان را حل و فصل كند.
اين نمايندگان مخالف در آن زمان به اين نكته اشاره كردند كه به هيچ وجه قادر نيستند در چشمان پدران ، مادران ، همسران و فرزندان كساني كه جان خود را در بوسني از دست داده بودند، نگاه كرده و به آنان بگويند كه منافع آمريكا در بوسني ارزش قرباني شدن عزيزان آنان را داشته است.
نمايندگان ديگري نظير "پورتر گاس" نماينده جمهوريخواه فلوريدا كه اكنون رئيس سازمان جاسوسي آمريكا "سيا" است نيز به اين نكته اشاره كرده بود كه مردم منطقه وي مشتاقانه خواستار آن هستند تا از سياست دولت آمريكا براي خروج از عراق مطلع شوند.
وي در همين خصوص معتقد بود كه بخشي از وظيفه نمايندگان گرفتن جواب سوالات مردم از دولت است و به همين خاطر آنان موظف هستند تا از دولت بخواهند كه موضع خود را در خصوص ادامه يا عدم ادامه جنگ در عراق براي مردم روشن ساخته و شهروندان آمريكايي را از آن آگاه سازد.
رفته رفته ديگر نمايندگان جمهوريخواه نيز به جرگه معترضان پيوسته و اظهار داشتند كه اعزام نيرو به خاك عراق و يا ادامه حضور نيروهاي نظامي آمريكا در اين كشور بي ترديد نمي تواند به عنوان دستيابي به يك پايان خوشايند و رسيدن به سرمنزل مقصود براي آمريكا محسوب شود.
نويسنده مقاله آنتي وار در ادامه با اشاره به طولاني شدن جنگ عراق و بالا رفتن شمار تلفات و مجروحان جنگ افزود: حدود دو سال و نيم از آغاز تهاجم آمريكا به عراق مي گذرد اما آمريكا به چيزي كه بتواند به آن افتخار كند دست نيافته است چرا كه حدود دو هزار تن از سربازان آمريكايي در عراق جان خود را از دست داده و بيش از چهارده هزارتن ديگر مجروح شده اند و اين درحالي است كه صدها هزار تن از مردم غير نظامي عراق نيز در جريان اين جنگ كشته و هزاران تن ديگر خانه و كاشانه خود را از دست داده و آواره شده اند.
هر چند كه اكنون عراق نسبت به گذشته و پيش از زمان تهاجم آمريكا به اين كشور چندان فرقي نكرده است و روزانه صحنه بمب گذاري هاي تروريستي متعددي در خيابان هاي خود است ولي دولتمردان آمريكايي بر اين باورند كه عراق به واقع همان بهشت دمكراتيكي است كه جرج بوش رئيس جمهوري آمريكا قول آن را داده بود .
اما اگر به خوبي به حقيقت ماجرا بنگريم خواهيم ديد آمريكا اصلا با اين بهانه و پندار واهي كه صدام تسليحات كشتار جمعي در اختيار دارد و خود را آماده مي كند كه از طريق ارتباط با شبكه غير مجازي القاعده آنها را عليه اين كشور استفاده كند ، به عراق حمله كرد.
متاسفانه براي حزب جنگ و طرفداران آن هر دليلي كه از جانب دولت آمريكا به ناحق و به غلط به عنوان حمله پيشگيرانه ارائه مي شد و در واقع حمله اي غير قانوني عليه ملتي مستقل بود، به غلط موجه تلقي مي شد و حتي در حال حاضر نيز اين افراد بدون اينكه توانايي آن را داشته باشند تا به اشباهات خود پي ببرند همچنان مصرانه بر طبل جنگ كوبيده و بر موضع خود استوار هستند.
بوش كه اكنون عذر و بهانه هايش به پايان رسيده است بر اين باور است كه آمريكا بايد به جنگ ادامه دهد حتي اگر دليلي هم دراختيار نداشته باشد و بايد به خاطر گراميداشت و مشروع جلوه دادن هدف تمامي كساني كه تا كنون جان خود را در اين جنگ از دست داده اند، به اين جنگ ادامه دهد حتي وي اخيرا در جمع كثير از كهنه سربازان اظهار داشته است كه بايد راه آنهايي را كه در اين جنگ جان باخته اند ادامه دهيم و با ادامه ماموريت خود در جنگ با ترور به پيروزي دست يابيم.
در ادامه اگر بخواهيم از جنبه ديگري به جنگ عراق و سياست هاي جنگ طلبانه آمريكا بنگريم ، بايد بگوييم كه در تضاد با آنچه كه در ميان افكار عمومي جا افتاده است ، ماداميكه بوش ، رامسفلد و چني مشغول طراحي و نقشه كشي هستند تا مشخص كنند كه ضربه بعدي خود را در كجا و چه موقع وارد آورند ، ديگر مقوله ديكتاتوري فقط به جهان سوم منحصر نمي شود.
نويسنده مقاله آنتي وار در پايان افزود، اما برخلاف باوري كه خيلي از آمريكايي به آن معتقد هستند و مي گويند كه دولت آمريكا و نو محافظه كاران آن بهتر است به جاي ادامه جنگ در عراق به بهانه تامين امنيت مردم آمريكا، مرزهاي داخلي را امن كرده و امنيت را در خانه براي شهروندان آمريكايي به ارمغان آورند، اما بازهم شاهد هستيم كه مقوله اي كه به عنوان يك وجه مشخصه ميان ميهن پرستي و خيانت مطرح مي شود همان مقوله جنگ با ترور است و در اينجا اين سوال پيش مي آيد كه اگر جنگ با ترور به معناي از دست رفتن آزادي مردم است ، پس واقعا ما براي چه هدفي و اصلا براي چه مي جنگيم؟
نظر شما