پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۸ شهریور ۱۳۸۴، ۱۵:۰۸

معضلات و مشكلات ايثارگران در آيينه رسانه‌ها (19)

دردنامه جانباز 70 درصد

دردنامه جانباز 70 درصد

اگر بخواهم از تمام مشكلاتم و كارهايي كه مسئولين امر در حقم روا داشته اند بنويسم باور بفرماييد كه خود، مقاله قطوري مي شود. درد دل هايي كه طي اين سال هاي دراز بيش از زخم هايم زجرم دادند، از بي وفايي ها، از حق كشي ها چه در حق شما بزرگواران و چه در مورد ارزش هاي انقلاب، از بي عدالتي ها در حق محرومين بوده اند.

گروه دفاع مقدس خبرگزاري "مهر" : معضلات و مشكلات ايثارگران حرف تازه‌اي نيست . مسئله‌اي است كه بارها و بارها درباره آن شنيده ايم و خوانده ايم . ولي ظاهرا گوش‌هايي كه بشنوند و مديراني كه اگر شنيدند ، عمل كنند ، يافت نمي‌شود . اخبار ، گزارشات و مقالات مختلفي پيرامون اين موضوع ، در گوشه و كنار و رسانه‌هاي مختلف تا كنون منتشر شده است . خبرگزاري مهر در كنار سلسله گزارش‌هاي مربوط به وضعيت اسفبار ايثارگران ، در مجموعه اخباري تحت عنوان « معضلات و مشكلات ايثارگران در آيينه رسانه‌ها » اقدام به انتشار مطالبي كرده است كه تا كنون بصورت جسته و گريخته و گاه مقطعي در رسانه‌هاي مختلف مطرح شده وليكن همچنان بي‌پاسخ مانده است . يا بهتر است بگوييم هنوز معضل مانده است . چرا كه كم نيستند مطالبي كه هميشه از سوي روابط عمومي‌ها پاسخ گرفته‌اند ، اگر نگوييم توجيه شده اند . به هر حال كنار هم قرار گرفتن و تمركز مطالبي كه طي ماه‌ها بصورت پراكنده در مورد يك موضوع خاص منتشر شده‌اند ممكن است بر تأثيرگذاري آنها بيافزايد.

در ادامه مجموعه اخبار «معضلات و مشكلات ايثارگران در آيينه رسانه‌ها» اين‌بار مطلبي از خبرگزاري آفتاب منتشر مي‌شود . اين مطلب كه نوشته يك جانباز 70درصد به نام مسعود كاظمي است با عنوان «دردنامه جانباز 70 درصد»  امروز سه شنبه هشتم شهريور ماه سال جاري منتشر شد. متن اين نامه به شرح ذيل است :

با گذشت بيش از يك دهه از جنگ و حتي سپري شدن دوران سازندگي، هنوز هم خانواده هاي شهدا، جانبازان و آزادگان با مشكلات بسيار دست به گريبان هستند. در اين حال با وجود يكپارچه شدن سازماني كه مسئوليت امور اين گروه را عهده دار است نه تنها باري از دوش آنها برداشته نشده بلكه سردرگمي ها هم چنان ادامه دارد. آنچه در زير مي آيد نامه و يا در حقيقت دردنامه مسعود كاظمي جانباز 70 درصد تبريزي است. 

اگر بخواهم از تمام مشكلاتم و كارهايي كه مسئولين امر در حقم روا داشته اند بنويسم باور بفرماييد كه خود، مقاله قطوري مي شود. درد دل هايي كه طي اين سال هاي دراز بيش از زخم هايم زجرم دادند از بي وفايي ها، از حق كشي ها چه در حق شما بزرگواران و چه در مورد ارزش هاي انقلاب، از بي عدالتي ها در حق محرومين بوده اند.

با عرض ادب و معذرت از حضور شريف و بزرگوار مردم غيور ايران اميدوارم كه هميشه زنده و پاينده بوده باشيد اين بنده حقير مسعود كاظمي از جانبازان 70 درصد مي باشم كه در سال 64 روي مين رفته ام كه موجب از دست دادن دو پايم شده و يك گوشم بر اثر موج گرفتگي شديد ناشنوا مي باشد كه تا به حال بيست و پنج بار عمل شده ام يعني در مدت بيست سال جانبازي لحظه اي را به ياد ندارم كه بدون درد و رنج زخم هايم سپري كرده باشم و به قدري دارو براي درمان عفونت و تسكين دردهايم طي اين سال ها مصرف كرده ام كه دچار امراض ديگري هم شده ام و اگر بخواهم از تمام مشكلاتم و كارهايي كه مسئولين امر در حقم روا داشته اند بنويسم باور بفرماييد كه خود، مقاله قطوري مي شود. درد دل هايي كه طي اين سال هاي دراز بيش از زخم هايم زجرم دادند از بي وفايي ها، از حق كشي ها چه در حق شما بزرگواران و چه در مورد ارزش هاي انقلاب، از بي عدالتي ها در حق محرومين بوده اند.

راستي از عدالت صحبت شد در اين روزها از همه جاي اين كشور نداي اجرا شدن عدالت به گوش مي رسد به راستي عدالت اجرا مي شود؟ مي گويند پديده سونامي رخ داده انگار كه اوايل انقلاب شده. همه اميدوار شده اند كه عدالت در مورد همه اقشار اجرا خواهد شد باور كنيد بسيار خوشحال شدم انگار همه جاي ايران عزيز را با عطر گل محمدي شستشو داده اند چرا كه وقتي عدالت اجرا شود ملائك از سوي خداوند مهربان رحمت و بخشندگي آن نور مقدس را براي تمامي موجودات روي زمين به ارمغان مي آورند.

در اين شور و شعف از همه موارد سخن به ميان آمد؛ از قطع شدن دست هاي ناپاك مسلط بر بيت المال،‌ از احقاق حق ضعفا و جوانان،‌ اما متاسفانه از خاك خورده هاي هشت سال دفاع مقدس، از آن دست و پاهاي قطع شده، از آن وجود هاي مطهر در خاك خفته،‌از آن آزاده هاي غيور اسارت كشيده در بند بعثي ها،‌ سخني به ميان نيامد كه چقدر در حق آنها بي عدالتي شده پس كجايند آن بي كفنان و بي مدعاي پير جماران، كجايند آن فرماند هان بزرگوار لشكرهاي بزرگ محمد رسول الله،‌31 عاشورا، كه با يك فرياد يا زهرا(س) قلب تاريك بعثي هاي كافر را به لرزه در مي آوردند .بيايند و ببينند كه نيروهايشان چگونه به فراموشي سپرده شده اند مگر اينها به كدامين گناه و جرم بايد اينگونه مورد سرزنش و بي مهري قرار گيرند، به نظر من تنها جرم ايشان غيرت، شجاعت و مردانگي بود كه با يك نداي رهبر لبيك گويان از بهترين و با ارزش ترين متاع خود – وجودشان و جوانيشان – براي حفظ كيان اسلامي گذشتند و اجازه ندادند كه كسي به پرچم سه رنگ جمهوري اسلامي و ناموس مردم بزرگوار، ‌توهين و يا تعرض نمايد مگر آنها از جوان هاي امروزي يا از نخبگان عصر حاضر و يا از ورزشكاران چه چيزي كم داشتند؟

چرا به آنها همانند اشياي تاريخ مصرف گذشته نگاه مي كنند و به كنار گذاشته مي شوند و فقط در شعارها و قصه ها به ياد آورده مي شوند و ايشان در اوج سرشكستگي نزد خانواده هايشان همواره شرمنده هستند؟ اي كاش اينها هم آن زمان شهيد مي شدند و اين همه تحقير و سرشكستگي مردم و خودشان را نمي ديدند. چقدر ديگر بايد تحمل زجر زخم هايشان و از آن بدتر زخم زبان ها و مشكلات معيشتي را نمايند؟

در اين زمانه عده اي در ورزش يا المپيادها و يا ديگر موارد مدال مي آورند همه از آنها به عنوان قهرمانان و ناموران ملي ياد مي كنند و حمايت مالي و تقدير مي نمايند و بايد هم اينگونه باشد. ولي سئوال حقير اين است كه مگر آيا جوان هاي آن زمان در المپياد عشق به رهبري و حس وطن پرستي و دفاع از ناموس، مدال آور طلا نبودند؟ و يا اينكه در رشته هاي دست و پا و چشم دادن و يا شيميايي شدن طلايه دار جهان نشدند؟ و يا در رقابت هاي دوي سرعت شهادت از يكديگر گوي سبقت را نمي ربودند؟ و قهرمان شهيد شدن عالم خود نبودند؟ و يا آن پدر و مادران بزرگوار شهداي مطهر كه در دادن جوان هاي مثل كوه خود هميشه سعي در پيشي گرفتن از يكديگر براي فدا نمودن بيشتر تعداد جوان هايشان براي بقاي نظام و آرامش اين مرز و بوم مقام قهرماني را آن خود نمي كردند پس چرا به فراموشي سپرده شده اند؟ پس چرا بعضي ها از اين وجودهاي مطهر و ارزشمند به عنوان نردبان براي بالا رفتن استفاده نمودند و وقتي به هدف خود رسيدند نردبان را به كنار گذاشتند؟

 اينها بايد بدانند كه ريشه هاي تنومند انقلاب هم اينها و مردم بزرگوار هستند چرا ريشه هاي انقلاب را قطع مي كنند اگر همه،‌اينها را به فراموشي مي سپارند فرداي روز قيامت در محضر پاك الهي چگونه جوابگو خواهند بود؟ و چرا به آنها همانند اشياي تاريخ مصرف گذشته نگاه مي كنند و به كنار گذاشته مي شوند و فقط در شعارها و قصه ها به ياد آورده مي شوند و ايشان در اوج سرشكستگي نزد خانواده هايشان همواره شرمنده هستند؟ اي كاش اينها هم آن زمان شهيد مي شدند و اين همه تحقير و سرشكستگي مردم و خودشان را نمي ديدند. چقدر ديگر بايد تحمل زجر زخم هايشان و از آن بدتر زخم زبان ها و مشكلات معيشتي را نمايند؟

 چطور مي شود كه به مدت طولاني حقوق مزايا و حتي درمان يك جانباز با درصد بالا و وضعيت جسمي وخيم را قطع نمايند و هرگز از او نپرسند طي اين سال ها چه كردي و چگونه زندگي را براي معيشت و سرپناه خانواده ات اداره نمودي؟ پيش چه كساني سر تعظيم فرود آوردي؟ چه زود آن رشادت ها و دلاوري ها از يادها رفتند، آنها قطعه قطعه شدند، بي سر و بدن ماندند، ‌بي دست و پا و نابينا شدند تا در عوض عده اي با حضور چندين ساله در مجلس و پست هاي مختلف كليدي، صاحب ويلا، ماشين لوكس، احداث كارخانه و يا اندوخته هاي مالي فراوان در جاهاي مختلف شوند. آيا اين است عدالت مولا علي(ع)؟

بنده در زمان انتخابات با ديدن فيلم زمان استانداري آقاي رئيس جمهوري منتخب در استان اردبيل به ياد زمان شهداي بزرگواري چون شهيد بهشتي و شهيد رجايي و شهيد باهنر افتادم و از خود پرسيدم آيا اين كشور بار ديگر شخصي چون رجايي را به خود خواهد ديد؟ به جرات قسم مي خورم كه تاريخ پرفراز و نشيب اين كشور پنج نفر مانند رجايي را به ياد ندارد. رئيس جمهوري كه با موتور گازي رفت و آمد مي كرد و شخصا و بدون برنامه ريزي قبلي به ديدار مجروحان جنگ مي شتافت. در عكسي ديدم كه چگونه عاشقانه گوش به سخن يك مجروح در بيمارستان سپرده بود و عاشقانه دست بر سينه آن رزمنده اسلام نهاده بود گوئي او را مي بوئيد و از وجودش تبرك مي جوئيد. روي صحبتم با تمامي مدعيان مردم گرايي و رجايي بودن است. كدامتان طي سال ها سري به آسايشگاه مجروحين جنگي ‌زده ايد؟

آقايان مسؤول چقدر از وقت گرانبهايتان را به ديدار آنها كه در آسايشگاه ها و يا در كنج خلوت خانه هايشان كه راه به سوي شهادت تدريجي مي پيمايند اختصاص داده ايد؟ اصلا آيا ديدار آنان را بدون تشريفات و برنامه ريزي هاي موسوم، مهم مي دانيد؟ يا موقعي كه به دفاترتان مراجعه مي كنند بدون اينكه به حضور بپذيريد و دردشان را بپرسيد ردشان مي كنيد چرا؟ حتي از ديدنشان واهمه داريد چرا كه مي دانيد آنان حق هستند و حق را نمي توان كتمان كرد لذا با ديدن آن فيلم اميدوار شدم كه كسي پيدا شده تا به داد بي پناهان و مظلومان برسد از خود پرسيدم كه آيا مي شود ايشان را از نزديك زيارت نمائيم و به دوباره احيا شدن روحيه رجايي وار بودن در دولت اميدوار باشيم و فرياد عدالت خواهي و دادرسي خود را به گوش ايشان برسانيم؟ آقاي احمدي نژاد ما هم در زمان خود جوان بوديم و براي خود آرزوهايي داشتيم كه براي سعادت ديگران فدا نموديم حال بدون دست و پا و بدون چشم و يا بر اثر شيميايي، سوخته و به فراموشي سپرده شده ايم .

چطور مي شود كه به مدت طولاني حقوق مزايا و حتي درمان يك جانباز با درصد بالا و وضعيت جسمي وخيم را قطع نمايند و هرگز از او نپرسند طي اين سال ها چه كردي و چگونه زندگي را براي معيشت و سرپناه خانواده ات اداره نمودي؟ پيش چه كساني سر تعظيم فرود آوردي؟

در يكي از نشريات چاپ شده بود كه براي چند تن از مديران نورچشمي بنياد جانبازان مبلغ 5 ميليارد ريال داده اند تا در بهترين نقطه تهران برايشان خانه خريداري شود ولي اگر جانبازي براي نجات وجودش براي اينكه پايش يا دستش و يا چشمش از بين نرود و يا اينكه از درد عفونت هايش نداند كه كي شب و يا صبح شده و يا جسمش با عمل هاي مكرر اندك اندك آب مي شود و با اين اوضاع به قدري شرمنده خانواده اش مي شود كه خجالت مي كشد به روي آنها نگاه نمايد، برايش از منع قانون صحبت مي شود مگر قانون اين كشور و درخت تنومند انقلاب با خون هاي مطهر شهدا و بدن هاي تكه تكه شده جانبازان و تحمل اسارت اسرا بنا و تدوين نشده؟ چرا مسئولين امر اينقدر بي انصاف شده اند؟ آيا اگر آن انسان هاي پاك كه حال در گوشه اي به فراموشي سپرده شده اند در آن زمان احساس مسئوليت نمي كردند و به نداي معمار بزرگ انقلاب لبيك نمي گفتند و نمي رفتند مثل بقيه، فرصت هاي اقتصادي،‌ سياسي، ‌نخبه بودن و يا قهرمان بودن پيدا نمي كردند؟

پس آنها از همه موقعيت ها گذشتند تا اين امكانات امروزي فراهم شود تا اين آقايان به اين مقام ها برسند و براي آينده خود و خانواده شان ثروت اندوزي نمايند. لااقل اندكي هم به فكر اين مردم بزرگوار باشند. اين آقايان بدانند كه امروز در دادگاه سوم تير در حضور رأي مردم اينگونه مجازات شدند پس بترسند از روزي كه در دادگاه عدل الهي در محضر پاك پروردگار بزرگ با ترازوي عدل الهي كه در يك كفه آن مولا علي(ع) است دادگاهي مي شوند آن وقت چه مي كنند؟

 جواب آن مظلوميت ها، دل هاي سوخته و آن خون هاي ريخته شده را چگونه خواهند داد؟ آن آقاي مسؤولي كه از بيت المال برايش خانه 640 ميليوني خريداري مي شود. تا با خانواده اش آنجا زندگي نمايد و يا آن ديگري با استفاده از موقعيت كاريش براي خودش بيمارستان درست مي كند و براي مسافرت و تفريح به كشورهاي خارجي مي رود در صورتي كه مردم عادي از زندگي ساده هم محروم هستند مي خواهند جواب عدل الهي را چگونه بدهند؟

جانبازي براي نجات وجودش براي اينكه پايش يا دستش و يا چشمش از بين نرود و يا اينكه از درد عفونت هايش نداند كه كي شب و يا صبح شده و يا جسمش با عمل هاي مكرر اندك اندك آب مي شود و با اين اوضاع به قدري شرمنده خانواده اش مي شود كه خجالت مي كشد به روي آنها نگاه نمايد، برايش از منع قانون صحبت مي شود

 اي كاش اينها در سال هاي گذشته سري به نشريات مي زدند و مي ديدند كه جانبازان براي نجات خانواده شان چگونه التماس مي كردند و تقاضاي كمك مي كردند تا جايي كه مردم شريف در يكي از نشريات تقاضاي افتتاح حسابي مي كنند تا كمك هاي ماليشان را براي جانبازان به آن حساب واريز نمايند كه سردبير محترم آن نشريه به دليل روح بزرگ والاي جانبازان و ارزش نهادن به اين عزيزان اين كار را در بي ارزش نمودن ارزش آنها دانسته و از مردم بابت اينهمه بزرگواري تشكر نمودند. اين آقايان بدانند كه بعد از خدا بزرگترين حامي ما حقيران مقام عظماي ولايت و مردم هستند كه همواره پشتيبان و اميد ما هستند و به ما ارزش مي دهند.

مگر نديديد كه فرزند عزيز زهرا(س) چگونه بر بالين آن جانباز بزرگوار كه 18 سال دركما بودند حاضر شدند و بوسه پر از محبت و معنويت بر دستان او زدند و او را براي ديدار حق بدرقه نمودند جناب آقاي احمدي نژاد حتما حضرتعالي احساس نموديد كه آن دست ها،‌ گوياي چه چيز بودند؟ پس به اين آقايان بفرماييد كه صاحب آن دست ها زماني مثل يك شير از وجب به وجب اين مرز بوم دفاع نمودند به اميد اينكه وقتي تكه تكه شد به كنار گذارده نشود و از جسم باقيمانده اش به نيكي ياد كنند و بدادش برسند و عدالت را در حق او و ديگران اجرا نمايند. ما نمي گوييم كه كجاي دولت شما قرار داريم و از شما تقاضاي پست و مقام نداريم و مطمئن باشيد پشتيبان شما هستيم و خواهيم بود فقط اميدواريم كه شما هم ما را از ياد نبريد و روزي فرا برسد تا خدمت شريفتان شرفياب شوم و از ظلم هايي كه بيشتر از زخم هايم،‌ وجودم را مي سوزاند برايتان بازگو نمايم . به اين آقايان بفرماييد خيالشان راحت باشد كه عمر كمي از ما، مانده و اندك اندك به خيل دوستانمان در آن ديار باقي مي شتابيم و ديگر سربار اينها نخواهيم بود و منت كسي را نخواهيم كشيد. اميدوارم كه خداوند همه ما را پاك بپذيرد و توفيقي دهد تا جسم باقيمانده مان را براي آرمان هاي بزرگ رهبرمان فدا نمائيم. انشاءالله...
با احترام
فداي خاك پاي رهبر

کد خبر 224234

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha