نسخه مذكور ، طبق آنچه آقاي نيكنام گفته است ، مربوط به 500 سال پيش يعني اواخر قرن دهم هجري است كه حدود 200 سال با تاريخ فوت حافظ فاصله دارد. قديمي ترين نسخه هاي شناخته شده ديوان حافظ در اوايل قرن نهم هجري (سال 807 ق) كتابت شده كه اغلب آنها مايه و پايه تصحيحات چند باره قرار گرفته اند. نگاهي به كتاب فهرست نسخه هاي خطي فارسي احمد منزوي نشان مي دهد كه در كتابخانه هاي جهان نسخه هاي بيشماري از ديوان حافظ وجود دارد كه هم سن و سال و هم قد و قواره نسخه يافته شده يابنده است.
وي در ادامه آورده است : بر همين اساس ، تصحيح ديوان حافظ بر مبناي نسخه اي كه نظاير فراوان دارد كار بيهوده اي است كه هيچ اجر و مزدي بر آن مترتب نيست. اگر قرار بود اين قبيل نسخه ها مبناي كار تصحيح ديوان حافظ قرار گيرد، چه علتي داشت كه در 50 ـ 60 سال اخير، مصححان و حافظ پژوهان به خود زحمت بدهند و دنبال دستنويس هاي قديمي و نزديك به زمان حيات حافظ بگردند؟ البته گاهي ممكن است يك نسخه جديدتر به دلايلي بر يك نسخه قديمتر ارجحيت يابد؛ مثلاً مادر نسخه آن كهن تر باشد. اما در سخنان آقاي نيكنام بدين موضوع اشاره نشده است و اگر بود ، حتما ايشان از اين فضيلت نسخه چشم پوشي نمي كردند.
ميرافضلي : دانشگاهيان نيزگاه به سوداي نام و نان سري به اين تجارتكده مي زنند تا از قافله نان خوران و مواجب بگيران شهرت حافظ عقب نمانند ... |
سيد علي ميرافضلي در يادداشت خود تصريح كرده است : تمام همت حافظ پژوهان در سده اخير يافتن دستنويس هايي هرچه نزديكتر به زمان زندگاني او بوده است تا اشعاري را فراهم آورند كه هم روايتشان اصيل تر باشد و نزديك به اصل سخن شاعر، و از دخل و تصرفات اهل ذوق و كاتبان بي خيال در امان تر؛ و هم از اشعار ديگران پيراسته باشد و پاكيزه . كشف هشتاد بيت جديد از حافظ در صورتي مي توانست براي اهل فن خبري شگفت انگيز و حادثه اي تازه تلقي شود كه دستنويسي از خود شاعر يا سفينه اي فراهم آمده در دوران حيات حافظ به چنگ ايشان مي افتاد وگرنه كشف ابيات جديد در نسخه هاي جديد كاري است كه از عهده هر كاشفي بر مي آيد و نظاير آن را هر كسي مي تواند در كتابخانه ها بيابد.
به باور اين شاعر ، نسخه هاي جديد ديوان حافظ آن قدر ابيات الحاقي بي پدر و مادر دارد و آن قدر اشعار ديگران در آن جولان مي كند كه كشف آنها فقط باعث شادي كودكانه نااهلان و بي خبران از عالم تحقيق است و حكايت پر زدن مگس در عرصه سيمرغ ؛ بنابراين، پيدا شدن اين چند بيت بي گناه ، هيچ دستاورد تازه اي در عرصه حافظ پژوهي نيست كه بخواهيم پيرامون آن جار و جنجال راه بيندازيم .
از نگاه ديگر، اگر بخواهيم نكته جويانه به سخن گوينده محترم نظر افكنيم كه گفته اند اين هشتاد بيت را در هيچ ديوان منسوب به حافظ نديده اند، بايد گفت اين ادعا ـ به قول علما ـ وقتي مسموع و مقرون به صحت است كه ايشان تمامي دستنويس هاي قديم و جديد ديوان حافظ را در همه كتابخانه هاي ايران و جهان ورق زده و با هم مقابله كرده باشند و آنگاه پاي اين ادعا را وسط كشيده باشند. از اين رو، بعيد نمي دانم كه اين هشتاد بيت مورد ادعا، در دستنويس هاي نامعتبر ديگر هم ـ اگر حال و حوصله و وقت بيكار براي جست وجو باشد ـ موجود باشد.
ميرافضلي در پايان نوشته است : نيت ديگر ايشان كه ذكر امهات اختلاف نسخ موجود ديوانهاي حافظ در پانويس غزلهاست ، كاري است كه تقريبا مسعود فرزاد پنجاه سال پيش در ديوان جامع غزلهاي حافظ و در روزگار ما دكتر سليم نيساري در دفتر ديگر سانيها در غزلهاي حافظ (تهران، 1373) انجام داده اند و تكرار مكررات است . به نظر مي رسد كه « حافظ پژوهي » به دكان دو نبشي تبديل شده است كه مدعيان به نام حافظ و به كام خويش در آن تجارت مي كنند و متأسفانه دانشگاهيان نيز گاه گداري به سوداي نام و نان سري به اين تجارتكده مي زنند تا از قافله نان خوران و مواجب بگيران شهرت حافظ عقب نمانند .
نظر شما