۲۳ شهریور ۱۳۸۴، ۱۴:۰۱

نگاهي به نمايش "پنجره ها"؛ اثر فرهاد آييش

پنجره ها و سرگشتگي نشانه ها // چيزي شبيه تلويزيون برصحنه تئاتر

پنجره ها و سرگشتگي نشانه ها // چيزي شبيه تلويزيون برصحنه تئاتر

خبرگزاري "مهر" - گروه فرهنگ و هنر : "پنجره ها" با تقطيع نه گانه فضاي صحنه تالاراصلي تئاتر شهركه خود يك صحنه ايتاليايي كلاسيك است و بيش ازديگر انواع بر وجه رئاليستي و واقع نمايانه تئاتراشارت دارد ( ديوارچهارم و...) كوشيده است ، چيزي شبيه " زندگي " كه مرجع اصلي همه رويكردهاي سبك شناختي، هستي شناختي ، فرماليستي و محتوايي - معنايي به تئاتربوده وهست، را برصحنه نمايش جاري سازد.

"پنجره ها" در اين كار تا جايي كه امكانات صحنه و تئاتر وحوصله مخاطب اجازه مي دهد سعي كرده است به منظور بازنمايي وجه متكثرزندگي ، درانتخاب موضوع ، مفاهيم ومضامين ، پرداخت شخصيت ها وطراحي رفتارهاي اجتماعي وفردي اشخاص ، ازحداكثرتنوع واقع پردازانه گيرد تا هم فرصتي براي طراح تعداد بيشتري از دغدغه هاي فرهنگي ، ذهني واجتماعي خود بيابد وهم با خلق فضاهاي رئاليستي رنگارنگ به حداكثري ازارتباط همذات پندارانه با مخاطب دست پيدا كند . فرهاد آئيش ، نويسنده وكارگردان نمايش پنجره ها ازچهره هاي شناخته تئاتركمدي طنزپردازكشورماست . گرايش به طنزوكمدي ، ازويژگي هاي نهادينه شده قلم وعمل صحنه اي آئيش است كه ريشه درساختارهاي ذهني وجهان بيني وشخصيت اودارد . آئيش كه به عنوان نويسنده ، بازيگركارگردان گرايش مشهودي به خلق فضاهاي دوگانه كمدي - ملودراماتيك با ظنزمايه هاي تلخ دارد ، درپنجره ها ، به عوض گشودن يك منظريكپارچه دراماتيك دربرابرديدگان مخاطب وطراحي بي رنگ داستاني يكپارچه وتضادمند آيتم هاي نمايشي غيردراماتيك يا به عبارت سينمايي تربرش هاي امپرسيونيستي كوتاه اززندگي هفت گروه اجتماعي - خانواده را به كمك 2حلقه رابطه زن راوي ( خانم بزرگ ) مرد - پدر(آقا بزرگ ) به يكديگرمتصل مي كند ، برش هايي كه دريك مونتاژ سريال ، يكي پس ازديگري چون فيلم سينمايي ازبرابرديدگان مخاطب مي گذرند وقصد دارند علاوه برمفاهيم فلسفي - عرفاني - اخلاقي !! مفاهيم روزآمد انساني چندي را نيزبه مخاطب منتقل نمايند .

آئيش در پنجره ها ازنورصحنه اي همچون قيچي مونتاژ بهره مي گيرد وپاره هاي آيتم گونه نمايش رابه هم متصل مي نمايد پاره هايي كه درعين استقلال ذاتي شان ازيكسوبه بهانه حضورراوي كه نقش مقدمه چيني ملودراماتيك براي معرفي اشخاص نمايش را برعهده گرفته است به يكديگرمربوط مي شوند ازسوي ديگربرمحورموضوع نه چندان كارسازدركنش نمايش يعني " ارثيه آقا بزرگ " ازپاشيدگي وگسست درامان مي مانند "آقا بزرگ " رامي توان تمثيل پدر- يكي ازدوركن اصلي خرد وهويت جمعي تلقي كرد وخانم بزرگ راوي - زن ،را تمثيل مادر- زمين وسرزمين اجدادي وركن دوم هويت وتشخص جمعي پنداشت " آقابزرگ " درروياي اخلاقي- فرهنگي كهن خويش گرفتاراست وخانم بزرگ ، راوي ومعرفي كننده اشخاص ونفس گيركنش هاي پاره هاي نمايش ، نقش ناظرمنفعل وقايع را برعهده دارد ، نقشي كه درتضاد با جوهرغرابت وتازگي ساختارنمايش قرارمي گيرد كه به دليل نامتعارف بودگي خود ، وضعيت وكيفيتي دراماتيك به كاربخشيده است . نقش خانم بزرگ دراين نمايش ، درحقيقت فروكاستن ازباردراماتيك اثر، انصراف ازپرداخت دراماتيك وتبديل صحنه نمايش به صحنه قصه گويي است كه جايگزين دراماتيك ويكپارچگي اكسيون نمايش شده است . باتوضيحات راوي است كه پنجره ها به روي مخاطب گشوده مي شوند ( بانورپردازي) ودرواقع زاويه نگاه ونوع برداشت مخاطب ازكنش هاي قطعات را پيش يا پس ازانجام عمل (كنش ) مورد تفسيرقرارمي دهد ، اين ويژگي راوي را همچنين درجايگاه دوربين تلويزيون مي نشاند كه جايگزين چشم وذهن مخاطب مي شود وجايي براي انديشدن به  عمق مفاهيم عمل صحنه اي باقي نمي گذارد .

زنان دردنياي پنجره ها ، درجهاني پرازوهم وحسرت ونيازوسوء تفاهم زندگي مي كنند وهمين ويژگي است كه دربهترين حالت چاره اي جزابرازخشونت مردانه درميانسال وسكون درپيري برايشان باقي نمي گذارد .هرچند درمورد مردان پنجره ها نمي توان به صراحت زنانش به تحليل وتفسيردست زد اما بطورعمده آن ها يا درجوان ضعيف النفس وعاشق پيشه وساده دل وخيال پردازند كه درميانسالي كارشان به روان پريشي هاي اسكيزوفرنيك مي كشد ( سيامك ) ويا به بي عاطفگي وفرصت طلبي كاسبكارانه كه درهردوحال هيچ گونه بهره اي ازباورهاي اخلاقي وفلسفي وارزش هاي مورد قبول آقا بزرگ نبرده اند وازتمامي ارثيه پدري ( اجدادي ) به هيچ چيزمال وثروت نمي انديشند واگرهنرعلم يا انديشه اي هم دركارشان باشد ، باسمه اي، تقلبي ، ماهيت باخته ، بي هويت وسرشارازتوهمات جنون آميزغيرعلمي وكاملا تخيلي است .اما آيا " پنجره ها " به واقع به اين نوع نشانه شناسي وتحليل كنش ها تن مي دهد ؟ پاسخ منفي است .درپنجره ها آنچه به وقايع شكل وتحرك مي بخشد به تضادها وتقابل هاي ارزشي دراماتيك است ونه موقعيت يا وضعيتي است كه اراده تحول خواهي اشخاص وقهرمانان را به چالش بكشد، هرچه هست روايتي يكسويه ازجدل هاي شبه دراماتيك افراد است با خود يا ديگري (ديگران ) كه حتي موضوع محوري يعني ارثيه آقا بزرگ نيزتاثيري بردگرديس يا تحول آن به كشمكش دراماتيك ندارد ، به اين ترتيب درنمايش پنجره ها ، هرپنجره يادآورقاب تلويزيون مي شود كه درهريك ازآن ها ، يك قطعه نمايشي با هدف خنداندن ( طنزبه تعبيرتلويزيون فعلي ما) ورضايت خاطرعامه به نمايش درمي آيد نمايش واره هايي كه يك موضوع به ظاهرمشترك (ارثيه آقا بزرگ ) همطرازبا نقشي كه نسبت هاي فاميلي توانسته است ! درنمايش ايفا كند ! آن ها را به هم متصل كرده است ودرنهايت جزخنداندن وسرگرمي عامه مخاطبان ، هدفي را دنبال نمي كند ،هدفي كه بخش قابل اعتنايي ازآن با توجه به حضوربازيگران صاحب نام وتيپ هاي جذاب وشوخي هاي خوش آيند ،برآورده شده وانبوهي ازمخاطبان خود را راضي وخوشنود ساخته است .

نمايش پنجره ها آزمايش موفقي درتيپ سازي هاي رنگارنگ دردام هاي كميك تلقي كرد ، آزموني كه برپايه آنچه كه گفته شد ، به سرانجام درام شناختي خود نرسيده اند ولازم بوده است درموقعيت فرضي موردنظر( نيازبه ارثيه پدري ) بربستربي رنگي منسجم ، پرداخته وگسترش يابند تا ازدل مناسبات ميان آن ها ، نشانه هاي عملا موجود دراثر، ازسرگشتگي نجات يافته وبه سرانجامي روشن نايل آيند .

"صمد چيني فروشان"
مدرس و عضو كانون ملي منتقدان تئاتر ايران

کد خبر 229442

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha