به گزارش خبرگزاری مهر، بر پايه ديدگاه رايج ميان مسلمانان، زيارت قبور بزرگان و تبرك به آثار منسوب به ايشان، كاري پسنديده بوده است. بركت و مغفرت الهي به واسطه انبياء و اولياء نازل ميگردد. در اين فرايند، واسطههايي از سوي خداوند قرار داده شدهاند كه ريشه آن، بركت خداوند است و امور مقدس كه مسلمانان از آنها بركت ميطلبند، شأني مستقل از خداوند ندارند. از اين رو، تبرك جستن از آنها با شرك ملازم نيست.
بر خلاف اين ديدگاه، به باور وهابيان، تبرك نوعي عبادت است؛ اما عبادت امري توقيفي است. پس تبرك جستن تنها در مواردي مانند نام خدا، قرآن، پيامبر در زمان زندگاني ايشان، و آثار مربوط به هنگام حيات پيامبر كه دليلي بر جواز آنها در قرآن يا سنت پيامبر و صحابه يافت ميشود، جايز است و در موارد ديگر كه نصي بر جواز آن در قرآن و سنت در دست نيست و پيشينهاي ميان سلف صالح وجود ندارد، تبرك غير مشروع و بدعت است و هر بدعتي نيز ضلالت و گمراهي به شمار ميرود. از اين رو، استلام دو ركن پيرامون حجرالاسود، ديوارهاي كعبه، مقام ابراهيم، صخره بيت المقدس، و قبرهاي پيامبران و صالحان بدعت و نادرست است. از اين رو، برخي از صحابه، لمس حجرالاسود را تنها به عنوان پيروي از رفتار پيامبر (ص) مفيد ميدانستند.
اين ديدگاه از چند جهت مردود است:
يكم. عبادت كاري است كه به نيت پرستش خداوند انجام پذيرد؛ اما كسي كه در صدد تبركجويي از آثار بزرگان دين برميآيد، هرگز اين افراد را داراي مقام الوهيت نميداند و در تبركجويي هرگز قصد عبادت ندارد. بنا بر اين، كار او مصداق عبادت نيست تا با توحيد در الوهيت و عبوديت منافات داشته باشد يا غلوآميز قلمداد گردد. شاهد اين سخن، نهي نكردن پيامبر از مواردي است كه در محضر ايشان به دست صحابه انجام ميگرفته، حال آنكه ايشان از برخي الفاظ غلوآميز منع مينمودند.
دوم. با وجود ادله و شواهد گوناگون بر جواز اين كار، نميتوان آنرا بدعتآميز شمرد. از اين گذشته، هرگونه بدعتي ناپسند و حرام نيست؛ بلكه بدعت ناپسند و حرام، امري جديد است كه در دين دروني شود و دليلي بر مشروعيت آن نباشد و با سنت سازگار نگردد. تبرك را كه داراي ادله و شواهد گوناگون از سنت و سيره مسلمانان است، نميتوان بدعت ناپسند دانست؛ بلكه بر پايه نظر شافعي، بدعتي پسنديده است. در مواردي هم كه نصي بر جواز در ميان نيست، بر خلاف نظر وهابيان، اصل عملي مورد استناد، اصل اباحه است كه بر پايه آن، هر كاري كه دليلي استوار بر عدم جواز و حرمتش در دست نباشد، مجاز و مباح است.
از ديدگاه فقيهان شيعي، طلب بركت از چيزهايي كه در شرع از قداست، عظمت و طهارت برخوردارند، جايز و بلكه راجح و مستحب است. از ديدگاه ايشان، تبرك جستن به نام امامان: با نوشتن بر كفن و جريدتين (دو تكه چوب تازه) و نيز به واسطه نامگذاري فرزندان به نام ايشان، قرار دادن تربت در قبر به قصد تبرك، تبرك به قرآن با نوشتن آن بر كفن و مس كلمات و حروف آن مستحب است.
علما و فقيهان اهل سنت، ميان جواز و استحباب و كراهت تبرك به قبر رسول خدا(ص) اختلاف نظر دارند. حكم به كراهت نيز شايد به علت ترس از منافات آن رفتار با ادبورزي در حق پيامبر باشد. احمد بن حنبل تبرك به منبر و قبر پيامبر (ص) و بوسيدن آن را مجاز ميداند. شهاب الدين خفاجي حنفي نيز به كراهت مس و بوسيدن و چسباندن سينه به قبر پيامبر (ص) باور دارد. برخي از فقيهان شافعي همانند رملي شافعي، لمس قبر نبي، وليّ خدا يا عالم و نيز سردرهاي ورودي قبر اوليا و بوسيدن آنرا به قصد تبرك مجاز ميداند.
محب الدين طبري شافعي نيز مس قبر و بوسيدن آن را جايز و موافق با سيره دانشوران و صالحان ميشمرد. زرقاني مالكي نيز باور دارد كه بوسيدن قبر پيامبر (ص) به قصد تبرك ايرادي ندارد. حكم به جواز تبرك، مستند به قرآن، سنت پيامبر (ص) و سيره پيوسته اهل شريعت است. در مواردي كه جواز و صحت بركتجويي مشكوك باشد، اصل اباحه پشتوانه حكم به جواز است.
تبرك در قرآن كريم
قرآن كريم در چند آيه به موضوع تبرك پرداخته است. تبرك يعقوب (ع) به پيراهن يوسف (ع) يكي از اين موارد است. هنگامي كه يوسف به برادرانش گفت كه پيراهنش را بر چشمان پدرشان بيفكنند: «اذْهَبُواْ بِقَمِيصىِ هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلىَ وَجْهِ أَبىِ يَأْتِ بَصِيرًا» (يوسف/ ۹۳) رحمت حق از مجراي پيراهن يوسف بر حضرت يعقوب جاري شد و يعقوب با بركت جستن از آن لباس، بينايي خود را بازيافت.
نمونه ديگر، تبرك بنياسرائيل به تابوت موسي بوده است. اين تابوت، صندوقي بود كه در آن، امور متعلق به خاندان موسي و هارون و الواح مقدس نازل شده بر موسي(ع) قرار داشت و موسي بن عمران (ع) آنرا به يوشع بن نون سپرده بود. بنياسرائيل اين صندوق را كه مايه آرامش آنان بوده است، بسيار مقدس ميدانستند و در نبرد با بتپرستان آنرا با خود حمل مينمودند: «... التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسىَ وَ ءَالُ هَرُونَ تحَمِلُهُ الْمَلَائكَةُ» (بقره/۲۴۸) و به آن تبرك ميجستند. اين عمل ممكن است افزون بر تبرك، به قصد احترام و تعظيم نيز باشد؛ اما اين قصد منافاتي با تبرك ندارد. پيدا است كه حمل اين تابوت به ويژه هنگام جنگ، جز به جهت تبرك و استمداد از آن وجهي نداشته است.
مقام ابراهيم (ع) نيز كه اثر گامهاي حضرت ابراهيم بر آن قرار دارد، به همين سبب محل نماز خواندن مردم گشته است:«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتخَّذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِمَ مُصَلىً...» (بقره/1۲۵) به جهت تماس آن سنگ با پاي حضرت ابراهيم (ع) مردم به آن تبرك ميجويند. از اين روي، ميتوان گفت كه تبرك به محل نشستن و نماز پيامبر اسلام نيز مجاز است. در روايتي، ميان حجرالاسود و مقام ابراهيم مدفن شماري فراوان از پيامبران خوانده شده كه به همين جهت، مبارك است.
نظر شما