به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب "مهر" ، بالاخره پس از سالها كه تئاتر به عنوان امري جدي و مهم در فرهنگ اين مرزو بوم جا باز كرده و سالن ها پر مي شوند از تماشاگران مشتاق وعده اي پيدا شده اند كه تئاتر ديدن را در زمره برنامه هاي هفتگي خود قرار دهند و به مدد همين اشتياق و صف هاي طولاني كه باعث شده عده اي از پرده نشينان سينما گاه پايين آمده و صحنه نشين شوند .
هر چند جشن و مسابقه برگزار شده تماميت ادبيات نمايشي اين مملكت نبود و بيش از نيمي از نمايشنامه نويسان يا خبردار نشدند يا نخواستند كه باشند و يا جدي نگرفتند چنين حركتي را و چنين جوايزي را كه هستند اعلان هايي كه هر ساله منتشر مي شود و در حد فراخوان باقي مي ماند اما اين بار با همه كش و قوس ها و شايد و اماها و امروز و فرداها در جايي كه همگان در برگزاري آن شك داشتند، مسابقه ادبيات نمايشي ايران به سرانجام رسيد و كارنامه نخستين دور اش بسته شد.
به گزارش "مهر"، با وجود آنكه محدوديت سال نگارش متون وجود نداشت و نويسندگان مي توانستند متون سال هاي گذشته را هم ارايه دهند اما رقمي كمتر از چهار صد متن لايق ادبيات نمايش ما نيست و البته طبيعي است وقتي كه از نسل گذشته كساني چون بهرام بيضايي ، اكبر رادي محمود استاد محمد اسماعيل خلج و از نسل امروز افرادي چون عليرضا نادري، نغمه ثميني محمد چرمشير، حميد امجد، محمد يعقوبي و ديگراني كه از تاثير گذارترين درام نويسان اين سالهاي تئاتر هستند در مسابقه حضور ندارند پس نبايد نتيجه بدست آمده را قطعي دانست ،هرچند سال بعد و سال هاي بعدتر مسابقه ادبيات نمايشي ايران به عنوان يكي از مهمترين جايزه هاي ادبي مطرح خواهد شد و كسان زيادي را به سوي خود جذب خواهد كرد.
اما با همه اين نگاههاي مثبت يكي دو ساله اخير به مقوله نمايشنامه نويسي متاسفانه جريان درام نويسي در ايران هنوز شكل واقعي و در خور به خود نگرفته است. براي رسيدن به چرايي اين مساله بايد به دهه طلايي درام نويسي ايران يعني دهه 1340 نظر افكند، دوره اي كه بيضايي، رادي، فرسي، نعلبندان، مفيد و حتي محمود دولت آبادي نمايشنامه مي نويسند تا آن دهه به عنوان سالهاي ماندگار ادبيات نمايش ثبت شود.
بي شك دهه 40 و آن خيل نمايشنامه نويسان وجود نداشت اگر ميدان براي عرصه نمايشنامه ها نمي بود، در آن دوره نمايشنامه نوشته مي شد تا ابتدا اجرا و سپس چاپ شود و اين راه معمول درام نويسي بود اما امروز ماجرابه گونه اي ديگر است.
امروزه كمتر ناشري ميل به چاپ نمايشنامه دارد، در دوره اي كه داستان ها و رمان هاي معمولي به چاپ دهم و دوازدهم مي رسند ، برترين آثار ادبيات نمايشي اين مملكت فراتر از چاپ اول و دوم نمي روند، در زمانه اي كه در كتابخانه هاي شخصي كتابخوان هاي حرفه اي از كتب تاريخ و جغرفيا و ادبيات و فلسفه و هنر مي توان يافت كمتر كتاب نمايشنامه اي ديده مي شود و براي كمتر نمايشنامه نويسي پيش مي آيد تا ابتدا نمايشنامه اش چاپ شود و بعد به روي صحنه برود گويي اجرا، مجوز اوليه چاپ يك نمايشنامه است.
به گزارش "مهر"، واقعيت اين است كه ما نمايشنامه خوان حرفه اي نداريم، حتي تئاتري ها هم در نمايشنامه خواندن حرفه اي نيستند مثل همان گروهي كه اعتقاد دارند نمايشنامه يك اثر ناقص است كه تنها با اجرا كامل مي شود، در اين كه نمايشنامه براي اجرا نوشته مي شود شك نيست اما در اينكه نمايشنامه براي خواندن نوشته نمي شود جاي ترديد است ، مگر مي توان احساسي كه از خواندن مرگ دستفروش يا خداوندگار براون يا هملت و بسياري ديگر از آثار بزرگ ادبيات نمايش جهان به خواننده دست مي دهد را ناديده گرفت. اما در سيستم تئاتري ما جا افتاده كه نمايشنامه بايد اجرا شود و تازه در يك گروه تئاتري نمايشنامه نويس آخر جدول درجه بندي اولويت قرار بگيرد، نظري كه خلاف نظر تمام دنياست، همين كه در سال 1384 نخستين دوره مسابقه ادبيات نمايشي ايران برگزار مي شود نشان دهنده فراموش شدن نمايشنامه و نمايشنامه نويس است.
هر روز در جاي جاي اين مملكت از تهران گرفته تا دورترين نقطه جنوب و شمال كشور نمايشنامه هايي نوشته مي شود كه نه ديده مي شوند و نه خوانده، اما اين حركت متوقف نخواهد شد چرا كه نمايشنامه نويس ايراني ياد گرفته است كه نبايد همچون داستان نويس و رمان نويس ايراني اميدي به چاپ اثرش داشته باشد كه فاصله ميان نگاه به نمايشنامه و داستان در اين وادي بسيار است.
اما اگر طبق قول قبلي مسوولين جشن ادبيات نمايشي كه گفته بودند 100 متن برتر مسابقه چاپ خواهد شد چنين شود آن وقت جشن واقعي ادبيات نمايشي ايران برگزار خواهد شد.
نظر شما