پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۲۰ شهریور ۱۳۸۲، ۱۱:۴۰

در مركز گفت و گوي تمدن ها عنوان شد

دكتر عباديان : از فلسفه هگل نمي توان تاييد دولت پروس را نتيجه گرفت

دكتر عباديان : از فلسفه هگل نمي توان تاييد دولت پروس را نتيجه گرفت

دكتر محمود عباديان استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي دانش آموخته فلسفه غرب از دانشگاه هامبورگ آلمان روز سه شنبه بيستم شهريور ماه به دعوت گروه فلسفه مركز گفت و گوي تمدن ها در محل گروه فلسفه مركز، به تحليل اصل " آن چه عقلاني است واقعيت دارد ، و آن چه واقعيت دارد عقلاني است " در فلسفه هگل پرداخت .

به گزارش خبرنگار فرهنگي "مهر" دكتر محمود عباديان كه در گستره ايده آليسم آلماني ، به ويژه هگل ، به تحقيق و تدريس مي پردازد تا كنون مقدمه اي بر زيبايي شناسي ، مقدمه اي بر پديدار شناسي روح ،  را از اين فيلسوف آلماني  ترجمه كرده است .

دكتر عباديان درباره انتخاب موضوع سخنراني خود گفت : از طرف گروه فلسفه مركز گفت و گوي تمدن ها پيشنهاد شده بود كه مقاله الكساندر كوژو را به بحث بگذارم ؛ اما من به دلايلي آن را نپذيرفتم . از جمله اين دلايل اين است كه كوژو معتقد است " خدايگان و بنده" كه چيزي در حدود ده صفحه از كتاب" پديدار شناسي روح die phanomenonology des geistes" است ، مباحث اصلي هگل را دربر دارد و اين ده صفحه به اجتماعي شدن فرد " خودآگاه " انجاميده است . از طرف ديگر ، قرائت و تفسير كوژو كمي هگل را ساده و عمومي popular كرده است . لذا تصميم گرفتم يك اصل از متن اصلي فلسفه هگل ، يعني، " اصول فلسفه حق"  grundlinien der philosophie des rechts  را به بحث بگذارم و آن را به اندازه توانايي ام تحليل كنم .

وي با ذكر اين كه درباره " فلسفه حق"  در ايران بسيار كم كار شده است، درباره ظهور اين اصل در فلسفه هگل گفت : اين اصل در سال 1820 در پروس ابراز شده است ، برخي آن را توجيه حكومت پروس دانسته اند ، در روسيه با استقبال رو به رو شده ، و باكونين يكي از آنارشيست هاي بزرگ روسيه از آن طرفداري كرده است . ادوارد گانز ، شاگرد و دستيار هگل كه چند سالي تدريس فلسفه حق را به جاي هگل به عهده داشته است نيز معتقد است : " آن چه به راستي عقلاني است خود را آشكار مي كند تا" بود " خود را آشكار كند " . هگل اولين بار اين اصل را در درسگفتارهاي خود ، در سال 1817 ، به اين شكل بيان كرده است : " آن چه عقلاني است بايد واقعيت پذير شود " . وي در سال 1820 به مناسبت انتشار " اصول فلسفه حق " اين جمله را چنين تصحيح كرد : " آن چه عقلاني است واقعيت دارد ، و آن چه واقعيت دارد عقلاني است " . همچنين ، هگل در كتاب " عقل در تاريخ" ، كه توسط مرحوم دكتر حميد عنايت به زبان فارسي ترجمه شده است ، چنين گفته است : " آن چه عقلاني است متحجر مي شود ".

دكتر عباديان پس از ذكر تاريخچه و آثاري كه هگل اين اصل رادر آن ها بيان كرده گفت : در فلسفه هگل دو مفهوم كليدي وجود دارد كه بايد درباره آن ها توضيحي بدهم . يكي از اين واژه ها عقلاني vernuft  ، به معناي درك كردن است كه شامل وحدت عنصر عيني gegenstand و ذهني subjective  مي شود ؛ و ديگري، مفهوم concept  يا صورت معقول است كه در وحدت با واقعيت  ايده idea را تشكيل مي دهد . ايده مطلق، شناخت به روح مطلقي است كه در پايان كتاب پديدارشناسي روح و كتاب " علم منطق" wissenschaft  تبديل "خود" به "ضد خود" ، يعني طبيعت مي شود . اين تبديل "خود" به "ضد خود" يادآور لوگوس logos  در انجيل يوحنا است . " مفهوم " در فلسفه هگل خلاق است . وقتي هگل از اصل واقعيت پذير بودن عقلاني صحبت مي كند ، در واقع ، واقعيت يافتن " ايده" در صورت عيني را بيان مي كند . بايد توجه داشت كه واقعيت دار بودن در اين جمله معادل واقعيت در زبان فارسي و واقعيت به معناي افلاطوني آن نيست، بلكه معناي " نافذ" بودن را در بر دارد . شايد كلمه " ورز" در زبان فارسي به اصل كلمه آلماني نزديك تر باشد . مفهوم يا ايده به توضيح هگل ورز كننده است .  به نظر هگل " آن چه عقلاني است واقعيت پذير ، و لذا ضروري است " . همه چيز استنتاج و قياس است ، يعني هر چيزي كه به وجود مي آيد مبتني بر مقدماتي است ، و بر اساس اين مقدمات است كه حاصل مي شود . به بيان ديگر مي توان گفت : " هر آن چه عقلاني است استنتاج است " . درباره امر واقعيت دار و امر واقع در فلسفه تاريخ موارد زيادي وجود دارد ، روح geistes  از تمدن و فرهنگ يك قوم به تمدن و فرهنگ قوم ديگر منتقل مي شود .

دكتر عباديان در بخش ديگري از سخنراني خود درباره  ديالكتيك dialectic گفت : هگل در كتاب " علم منطق " آورده است : " نه در آسمان و نه در زمين چيزي نيست كه ضد خود را در بر نداشته باشد " ، و در مقدمه  " اصول فلسفه حق" درك خود را از اين جمله چنين بيان كرده است : " اين عقيده را هر آگاهي فارغ از پيشداوري مي پذيرد و فلسفه هم آن را مي پذيرد و آن را آغازگاه خود در توجه به جهان معنوي و طبيعي قرار مي دهد . اگر تامل ، احساس، يا هر شكل ديگري كه آگاهي ذهني مي تواند به خود بگيرد ، اكنون را بيهوده بداند و با روح معرفت برتر به فراسوي آن بنگرد ، خود را در موقعيتي بيهوده خواهد يافت ؛ و از آن جا كه  تنها در اكنون فعليت دارد ، خود آن ، چيزي جز بيهودگي نخواهد بود " .  مهم آن است كه انسان در آن چه كه در قيد زمان و گذراست  "جوهر" substance را بشناسد كه حتما در واقعيت خود وجود بيروني پيدا مي كند . هسته خود را با پوسته هاي گوناگون مي پوشاند تا آگاهي در تحت آن قرار گيرد .

دكتر عباديان در بخش ديگري از سخنان خود به فلسفه اخلاق و سياست هگل كه از اين اصل نتيجه گرفته مي شود پرداخت و گفت : هگل در " اصول فلسفه حق" مي گويد : " امر عقلاني را اراده افراد در واقعيت تعيين مي كند " . انسان در ابتدا به طور بالقوه از اين تماميت برخوردار است .  هگل در پاسخ به اين پرسش كه انسان چگونه به عقلانيت مي رسد ؟ مي گويد در گذر تاريخي انسان به عقلانيت دست مي يابد . براي تحقق فرايند عقلانيت نوعي اجبار تربيتي وجود دارد . البته تاريخ چيزي را به آدمي تحميل مي كند ، اما به اين تحميل اجبار طبيعي نام مي دهد . به نظر هگل  " اراده نسبت به ايده آزادي قائم به خود في نفسه نوعي اجبار است " . نقش اخلاق در فلسفه هگل به آن جا مي انجامد كه " رفاه من بدون رفاه ديگران تحقق نمي يابد " ، " وجدان مسبوق به رهايي انسان از زندگي جمعي است " ، و"  تاريخ ، رشد انسان در آگاهي از آزادي است " . هگل در كتاب پديدارشناسي روح مي گويد : " آن چه از انقلاب فرانسه بيرون آمد اراده  بر اساس آزادي مطلق است" .  هگل در بخش " روح نسبت به خود بيگانه " از اين كتاب به بحث ادامه داده و  فروپاشي سلطنت مطلقه و پديد آمدن فرد جديد را توضيح مي دهد .  وفتي فرد،  بيگانگي خود را از سر مي گذراند ، در مقامي است كه عهده دار وظايف اجتماعي شود . و وقتي اين فرد ، در خود ، از آگاهي به واقعيت برخوردار شد در مقام روح به عرصه تاريخ پاي مي گذارد  و بر سرير جهان مي نشيند  

به نظر هگل ، اگر فرد كار نكند فاقد گوهر اجتماعي است ، يعني تنها در تعلق فرد به يك جمع اخلاقي است كه زندگي اش معنا دار مي شود . هگل براي دولت مدني موقعيت روحي قائل است ، زيرا ، دولت عقلاني است و در اراده ، اخلاق، و قانون متجلي مي شود . دولت به معناي هگلي كلمه يك واقعيت خدايي است ، روند خدا در جهان چيزي است كه به آن دولت مي گويند .  به نظر هگل فرد اخلاقي با اجبار شكل نمي گيرد ، فرد نمي تواند جدا از اجتماع باشد . به نظر وي  خير همان رفاه و رعايت حقوق ديگران است . دكتر عباديان در پايان سخنان خود گفت : نمي توان از فلسفه هگل تاييد دولت پروس را نتيجه گرفت ، اما بايد گفت كه هگل غايت تاريخ جهان را با دولت پروس مي سنجد .

گفتني است كتاب اصول فلسفه حق هگل با عنوان عناصر فلسفه حق ، توسط مهبد ايراني طلب به زبان فارسي ترجمه شده و انتشارت قطره آن را منتشر كرده است .

کد خبر 23319

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha