پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۵:۱۶

«آب، آسمان» آذردخت بهرامی منتشر شد

«آب، آسمان» آذردخت بهرامی منتشر شد

نخستین رمان آذردخت بهرامی با عنوان «آب، آسمان» از سوی نشر چشمه روانه بازار کتاب شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نخستین رمان آذردخت بهرامی با عنوان «آب، آسمان» در حالی از سوی نشر چشمه منتشر شده است که آخرین اثر داستانی این نویسنده 9 سال پیش از این با عنوان «شب‌های چهارشنبه» منتشر شده است.

بهرامی در این رمان شخصیتی با عنوان ناهید را برای روایتگری انتخاب کرده است که به شغل پرستاری در بیمارستان مشغول است و شخصیت به شدت درونگرا دارد. او قادر نیست از کنار هیچ واقعه و خاطره‌ای به سادگی عبور کند و گذشته مدام در ذهنش تکرار می‌شود و او را آزار می‌دهد. او می‌داند که باید بایستد و بر خاطراتی که دارد او را خفه می‌کند و نمی‌‌گذارد به زندگی‌اش ادامه بدهد نقطه‌ی پایانی بگذارد. جدا شدن از این گذشته برای او مثل بریدن عضوی از بدن است که سرمازده و سیاه شده؛ یک جراحی‌‌ دردناک اما ضروری.»

بهرامی همچنین عناوین فصول این رمان را به ترتیب خاک، چوب، آتش، آب و فلز نام گذاری کرده است که به تعبیر او پنج عنصر تشکیل دهنده جهان و تغییردهنده آن هستند.

در بخشی از فصل ابتدایی این رمان می‌خوانیم:

قدم زدن حالم را بهتر می‌کند البته به شرطی که حریمم حفظ شود. این جور وقت‌ها حتا نگاهی حریص، آنقدر دگرگونم می‌کند که دلم می خواهد طرف را بکشم. این جور مواقع حس و حا  جانیان دیوانه را خوب درک می‌کنم. نیروی بسیار قوی به من می‌گوید کسی را که مزاحمت شده بکش.

انگار همین وقت‌هاست که هر کس از کنارم رد می‌شود، چیزی می‌گوید و خراب‌ترم می‌کند.

دنبال داروی نوید می‌گشتم. از همان روزها بود. ناصر خسرو را خیلی راحت اما دفترشان را با پرس‌جوی بسیار یافته بودم. سرتاپایم را برانداز کرده و گفته بود: چند تا می‌خوای؟ جعبه‌ش صد و بیست تاییه، اما برای اینکه دست خالی نری، آدرس می‌دم بیا. شاید بتونم برات جور کنم. آدرس خانه‌اش را داده بود و شماره تلفنش را و کنار ساعت تماس نوشته بود: نه شب به بعد. کجای قیافه‌ام او را به این فکر انداخته بود؟ عشوه که بلد نبودم؛ آرایش که نداشتم؛ صدایم را که نازک نکرده بودیم، وقت حرف زدن نیم لبخندی هم نزده بودیم. چرا باید این فکر را می‌کرد؟

رمان «آب، آسمان» در 345 صفحه و قیمت 16 هزار تومان از سوی نشر چشمه منتشر شده است.

کد خبر 2338677

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha