پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۹:۵۴

عوامل موثر بر افزایش نزاع 7؛

یک لحظه عصبانیت مرا پای چوبه دار برد

یک لحظه عصبانیت مرا پای چوبه دار برد

یک لحظه عصبانیت و درگیری کافی بود تا قتلی تلخ رخ دهد. جنایتی ناخواسته که در کمتر از یک دقیقه رخ داد و حالا پشیمانی هیچ کمکی به پسر جوان نمی کند.

به گزارش خبرنگار مهر، هیچ وقت فکر نمی کرد به خاطر یک دعوای بچه گانه پای چوبه دار برود. همه چیز خیلی ساده شروع شد اما پایانی تلخ داشت. سه سال از ماجرا گذشته اما همه چیز را  به طور کامل به خاطر دارد. همه چیز با یک تصادف آغاز شد و به حکم قصاص ختم شد. سعید 23 ساله سه سال قبل به اتهام قتل در یک نزاع خیابانی دستگیر و از همان روز آینده ای که برای خود ترسیم کرده بود را بربادرفته دید. در حاشیه دادگاه فرصت کوتاهی پیش آمد تا گفتگویی با او داشته باشیم.

* در مورد شب حادثه توضیح می دهید؟

سعید: آن شب ساعت 11 در حال رفتن به خانه بودم، خیلی عجله داشتم. در خیابان ابوذر ناگهان یک خودروی 206 جلوی من توقف کرد که من نتوانستم ماشین را کنترل کرده و با پژو 206 تصادف کردم. راننده آن پسر جوانی بود و وقتی پیاده شد شروع به فحاشی کرد، من هم عصبانی شده و از داخل ماشین چاقویی برداشته و با آن یک ضربه به سینه راننده زدم بعد هم از آنجا گریختم.

*چگونه دستگیر شدید؟

سعید: راننده یکی از خودروهای عبوری که شاهد این درگیری بود موضوع را به پلیس اطلاع داد، او حتی شماره پلاک ماشین مرا یادداشت کرده بود. وقتی پلیس مرا دستگیر کرد نمی دانستم که راننده پژو 206 به قتل رسیده است.

* فردی نبود که در درگیری شما میانجی گری کند؟

سعید: این اتفاق در کمتر از یک دقیقه رخ داد و من خودم نیز شوکه شدم. هیچگاه فکر نمی کردم که در جریان یک درگیری ساده مرتکب قتل شوم.

* برای جلب رضایت اولیای دم کاری نکردید؟

سعید: خیلی تلاش کردم اما آنها حاضر به رضایت نبودند حالا هم از کار خود پشیمانم اما این پشیمانی هیچ سودی برای من ندارد. به اتهام قتل به قصاص محکوم شدم و اگر اولیای دم راضی به رضایت نشوند چند روز بیشتر از عمرم باقی نمی ماند.کاش می توانستم آن شب خشم خودم را کنترل کنم و ای کاش مقتول به من فحاشی نمی کرد.

*حالا در زندان چه می کنی؟

سعید: در ابتدا همه زندگی ام افسوس شده بود . افسوس آرزوهایی که بر باد رفت.اما حالا سعی می کنم گذشته ام را جبران کنم و هنوز به رضایت اولیای دم امید دارم.

کد خبر 2350475

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha