به گزارش خبرنگار مهر، اتصال معارف و آموزههای دین مبین اسلام به منابع ناب معرفتی وحی الهی و سنت اهل بیت(ع)، مبین حقانیت آنها و اطمینان خاطر پیروان برای دفاع و عمل در چارچوب آنهاست. تبیین صحیح معارف و آموزههای اسلامی و فهمپذیر ساختن آنها متناسب با نیاز اقشار مختلف جامعه از وظایف اصلی عالمان دین است که با لحاظ دو شرط اساسی (آگاهی از نیاز مخاطب) و (شناخت محیط پیرامون) امکان تحقق مییابد و روحانیت شیعه به عنوان اصلیترین مرزبانان و منادیان اسلام ناب، برای ابلاغ مؤثر پیام دین به مخاطبان خود در سراسر جهان، باید در بستر فهم نیازها و شناخت اقتضائات جامعه مخاطب، به این مهم مبادرت ورزند. در مصاحبه با دکتر غلامرضا جمشیدیها دانشیار گروه جامعه شناسی و رئیس سابق دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به بررسی نقش روحانیت در جامعه پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.
*هویت روحانیت و ضرورت وجودی آن در دین اسلام و جامعه چیست؟
این سؤال پاسخ گستردهای دارد و ای کاش این موضوع را از منظر امام خمینی(ره) و صحیفه نور ایشان کار میکردید. دین مبین اسلام یک متن مقدسی دارد بنام قرآن مجید و این متن، تفسیربردار است و چون تفسیربردار است ممکن است هر فردی از یک دیدگاه آن به لحاظ نظری تفسیر کند و چه بسا ما در این حوزه با تفاسیر متناقض و گوناگون رو به رو شدیم. بنابراین لازم میآید که گروه ویژه، خودش آموزههای دینی را فرا بگیرد و متن درستی از تفسیر ارائه دهد.
همان طور که ما بحث میکنیم خداوند قرآن و عترت را برای هدایت بشر قرار داده، وجود عترت در مقابل قرآن را از منظرهای متفاوتی میتوان دید و همچنین روحانیت یا علمای اسلام را با یک منظر آن این است که متنهای علوم انسانی، تفسیر بردار است واژگان علوم انسانی چند معنایی بوده و معانی متعددی دارد و میشود از آنها تفسیرهای متعددی گرفت، لذا باید گروه دیگری از همان اعضای اجتماعی آن ادبیاتی که پیامبر(ص) و ائمه اطهار (ع) آموزش دیدهاند تحت تاثیر آموزش آنها فهم درستی از دین ارائه دهند.
به نظرم این مسئله نشان میدهد که وجود عالمان اسلامی که بتوانند حافظ و پاسدار تفسیر درستی از این مکتب باشد لازم است اگر تفسیر درستی از این مکتب نشود چیزی از آن بیرون میآید که اکنون مشاهده میکنیم؛ گروهی بنام تکفیری پدید آمدند و آنها تفسیری خشن از اسلام ارائه میدهند. بنابراین اگر عدهای از انسانها مهذب نباشند، عارف به زمان خود نباشند میتوانند متن را به گونهای بر ضد خویش معنا کنند. لذا اینجا روحانیت لازم است که آموزشهای لازم را فرا گرفته باشند و به طور کلی، روحانیت ادامه راه امامان معصوم(ع) است به یک معنا و به لحاظ هویتی هم، این هویت نیز مجموعه آموزهها و اشتراک ذهنی میان همه افراد است بدین معنا که بین تمام علما باید آموزه های دینی، هویت خویش را روی این مسائل قرار دهند البته این بدان معنا نیست که چشم خود را بر شرایط زمانه ببندند.
اینجا هم بحث اجتهاد پیش میآید که مذهب تشیع هست و امکاناتی وجود دارد که عالم دینی، به آموزههای دینی مجهز میشود و در آن فضا آموزشهایی را میبیند میتواند به سؤالات زمانی خود پاسخ دهد بنابراین هویت روحانیت، هویتی است که بخشی از آن آموزش میبیند و بخشی از این آموزهها، اصلی است به طور مثال یک روحانی که در عهد قاجار زندگی میکرده با یک روحانی که اکنون زندگی میکند به لحاظ شرایط زمانی با هم تفاوت دارند ولی وجه مشترک هر دوی اینها آن است که ما آموزههای دینی داریم که بر اساس آن مسائل مستحدثه زمانه را جواب میدهیم.
اگر بخواهیم از منظر دیگری به این موضوع نگاه کنیم جامعههای ساده میتوانست چند عالم را پیشرو داشته باشد اما وقتی جامعهها تخصصی میشود انسانها میتوانند فقط در ۱-۲ رشته صاحبنظر شوند بنابراین اینجا هم لازم میآید یک عدهای خاصی بروند آموزشهای دینی را فرا بگیرند تا بتوانند به مردم کمک کنند بنابراین هم از جهت تخصص و هم از جهت حقوقی، لازم میآید که عالم اسلامی در جامعه وجود داشته باشد حالا میتوان اینجا از کلمه «روحانیت» استفاده کنیم.
*در خصوص نقش و کارکردهای روحانیت پیش و پس از انقلاب اسلامی در رویکردهای توصیفی و تاریخی توضیح دهید.
در بحث انقلاب، روحانیت یک طیف گستردهای را در جامعه ما تشکیل میدهد و قبل از پیروزی انقلاب به شرایط زمانه خو کرده و بخشی هم انقلابی بودند وقتی در عصر جدید درباره انقلاب بحث میکنیم میبینیم اولین کسی که با ظلم و استعمار و استثمار مقابله کرد سیدجمالالدین اسدآبادی بود او فردی بود که در حوزه درس خوانده بود و در محیط دانشگاه نبود، بنابراین علیرغم اینکه حوزه، نواقصی دارد ستون، پایگاه و یک مأمن امنی برای ادامه حیات فرهنگی جامعه ما به شمار میرود، لذا قبل از انقلاب، روحانیت فعال بود و هیچ وقت یاد و خاطره شهید غفاری، آیتالله سعیدی و اندرزگو که در دوران جوانی را از خاطر نمیبرم قطعا عناصر پیشتازی هم در جامعه داشته است. خود شخص مقام معظم رهبری هم در زمره افراد پیشتاز بودند.
بعد از انقلاب، شرایط متفاوت است قبل از انقلاب دوران مبارزه بود و بعد از انقلاب هم جامعه ما دوران پیروزی را میگذراند اما پیروزی یک آفتهایی دارد که همه انقلابها با آن مواجه میشوند اما ادامه بقای جامعه ما به وجود یک عالم دینی است و فکر میکنم رهبری، نقش تعیینکنندهای در آن داشته باشد بقا و استقامت جامعه ما مدیون حوزه های علمیه است.
*آقای دکتر! نقش و جایگاه الگوی مرجع بودن روحانیت چیست؟
در خصوص بحث الگو بودن، بحثهای نظری در جامعه وجود دارد حرفهای بسیاری در دنیا وجود دارد و آدمها حرفهای زیبای زیادی میزنند من ندیدم چند آدمی را که با فلسفه، کتاب خواندن مسلمان شوند و افراد گوناگون در سراسر جهان با رفتاری که ما از خود بروز میدهیم مسلمان میشوند و به این جهت میآیند بنابراین فکر میکنم علمای بزرگ بسیاری در گذشته حضور داشتند که مؤثر بودند و هنوز هم مردم به آنها نگاه میکنند و رفتارهای دینی را از خود بروز میدهند لذا هرچه بیشتر در این مباحث، عامل باشیم تاثیرگذاری بیشتری را شاهد خواهیم بود. به طور کلی روحانیت، یکی از الگوهاست اما یک زمانی روحانیت تنها الگوی جامعه محسوب میشد البته در مقاطع گوناگون، الگوها متفاوت هستند.
*یعنی شما معتقدید که جایگاه روحانیت در جامعه کنونی ما افت کرده است؟!
نمیتوان گفت که افت کرده، اگر امروز بخواهیم مثلا مردم را به انتخابات دعوت کنیم با حرف بنده، شاید ۱۰ نفر در انتخابات شرکت کنند اما با سخن و تاکید مراجع تقلید این حضور بیشتر و پررنگتر خواهد شد. نمیتوان گفت که روحانیت در جامعه ما دچار افت شده باشد چرا که گروههای کوچک دیگری هم به وجود آمدهاند چرا که جامعه کنونی ما یک جامعه ساده ابتدایی یک دست که نیست بلکه منابع معرفتی جامعه متعدد است مذهب،بدنه اصلی جامعه ما را تشکیل میدهد شاید این موضوع افت کرده باشد.
*پس بر این اساس چون جامعه ما رشد کرده و ارتباطات جمعی گسترده شده است روحانیت، جزئی از این جامعه است و این دلیل برتنزل جایگاه روحانیت نیست؟
ببینید گروههای متعددی برای مرجع بودن و الگو بودن در جامعه ما پدید آمدهاند آیا برنامههای صدا و سیمای ما تاکنون یک استاد دانشگاه را معرفی کرده است؟ آنها بیشتر به دنبال پررنگ کردن جایگاه فوتبالیستها، هنرمندان و بازیگران هستند اما به هرحال همچنان روحانیت در جامعه ما بیشترین مشتاق را دارد.
*آیا به نظر شما رسانه ملی، ذائقه مردم را در میزان اقبال به روحانیت تغییر داده است؟
به هرحال تلویزیون صبح تا شب تبلیغ میکند و میگوید پولهایتان را بیاورید نمیگوید قناعت کنید بلکه میگوید بیایید در فلان مسابقه شرکت کنید و مثلا یک گونی پول بگیرید در واقع با زبانمان میگوئیم اقتصاد مقاومتی اما در عمل، بر مصرف بیشتر تاکید میکنیم.
*موانع پیشروی حضور روحانیت در سیاست چیست؟
حضور سیاست، یک حوزه بسیار خطرناکی است که واقعا خداوند متعال باید به انسانها کمک کند وقتی افرادی وارد حوزه سیاست میشوند و تفاوتی هم بین روحانی بودن یا مردم عادی بودن نمیکند اغلب افراد به سوی دنیا و بهرهبری از منافع دنیا میروند و این مشکلساز شده است.
*بحث حضور روحانیت در نقشهای سیاسی به این وابسته است که روحانیت نقشها و مسئولیتهای سیاسی را پذیرا باشند!
اشکالی ندارد ما یک تجربه قبلی و تجربه پیروزی انقلاب را داشتهایم. ربودن روحانیون در عرصههای سیاسی خوب است چرا که هم کمکشان میکند و هم اینکه آنها در جریان مسائل روز جامعه هستند چون وقتی انسان در بطن امور نباشد چیزی یاد نمیگیرد و فقط یک سری محفوظات دارد او وقتی حضور فعال در عرصه اجتماع داشته باشد دانستههایش را عملی میکند و بسیاری از امور میتواند روحانی را یاری رساند. اما به طور کلی ما دوست داریم در مواردی که روحانیون حضور دارند به دانستههایشان عمل کنند متاسفانه برخی هستند که اهل عمل کردن نیستند.
*پس با این اوصاف چرا امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری فرزندان خود را از ورود در عرصههای سیاسی منع میکنند؟
این موضوع برای یک دوره زمانی خاصی بود و یک تجربه تاریخی است و حضرت امام(ره) فرزند شغلیاش را از ورود به عرصههای سیاسی منع میکردند نه فرزندان معنوی خویش را وگرنه اصلا این مسئله با اهداف روحانیت مطابقت ندارد و بنده صحیفه نور را خواندهام یک تجربهای در دوران مشروطیت بود ابتدا این کار را کردند و بعد دیدند که ممکن است انقلاب از بین برود در حال حاضر حضور روحانیت در جامعه خوب است. قبلا روحانیون اطلاعات اندکی از جامعه داشتند و در حاشیه قرار داشتند اما در حال حاضر کارکرد روحانیت بهتر شده است.
*اما یک عده در خصوص پذیرش مسئولیتها به ویژه مسئولیتهای سیاسی توسط روحانیون به آنها خرده میگیرند؟
این تفکر و این نوع تلقی اشتباه است افراد عادی، ریشه انقلاب را به باد خواهند داد باید حتما افرادی مانند مقام معظم رهبری در جامعه حضور داشته باشند. البته هرچند در حال حاضر روحانیون زیادی متصدی امور نیستند مگر چند تا از نمایندگان مجلس، روحانی هستند؟ یک بخشی از مسئولیتها و نقشها بر عهده روحانیون است. نکته دوم اینکه اسلام یک دین جامع است و یکی از اصول دین ما امامت است امامت یعنی رهبری. اصلا دعوای ما با جهان بر سر امامت جامعه است اگر ما هم مانند بسیاری از جوامع دیگر بودیم اینقدر مجادله نمیکردیم.
شیعه یعنی امامت و عدالت وگرنه توحید، نبوت و معاد را نیز اهل تسنن، مسیح و یهود هم به آن قائل دارند لذا ویژگی بارز شیعه، امامت است امامت هم یعنی سیاست، یعنی اداره جامعه. لذا اگر امامت نباشد احکام بسیاری از بین خواهد رفت. از این رو دین اسلام هم میتوانست مانند سایر ادیان دیگر چند تکلیف ساده بیان کند و دیگر این همه تکلیف و فقه نیاز نبود. بنابراین بحث اصلی شیعه اداره جامعه است حال اینکه حضرت امام(ره) فرزندان خویش را از تصدی مسئولیتها و سمتهای جامعه منع میکردند به یک دوره اختصاص دارد.
تکیهگاه اصلی جامعه،رهبری جامعه است. مشاهده میکنید که مسلمانان تا چه اندازه امکانات دارند که در صورت نداشتن رهبری واحد، تمام آنها به هدر میرود و توصیه بنده این است همانطور که ائمه اطهار (ع) زندگی میکردند زندگی کنیم نه اینکه وارد دنیا نشویم ما باید در معرکه دنیا باشیم اما دنیایی نشویم نه اینکه گوشه عزلت بگیریم. باید در صحنه باشیم اما دنیا طلب نباشیم.
*اما درد عامه جامعه و سیاست خیلی بد معنا میشود، یعنی سیاستی است که همراه با دروغ است؟
نه! اینطور نیست ما تلقی درستی از سیاست نداریم و آن را بد فهمیدهایم.
*اینکه ما بد فهمیدهایم یک موضوع است اما عملکرد آن دسته از روحانیونی که تاثیر منفی داشته و شاهد عملکرد مثبتی از آنها نیستیم ناخودآگاه در ذهن من این جای میگیرد کسانی که در عرصه سیاست حضور دارند حتما باید دروغ بگویند، حتما منافع شخصیخودشان را مدنظر دارند؟
این مسائل جزو آفتها به شمار میرود. اغلب حوزههای مسئولیتی تا این حد، درون انسان را آشکار نمیکند دنیای سیاست مانند یک خیابان لغزندهای است که درون انسان را آشکار میکند و انسان را زود از بین میبرد. من مواردی را که شما برشمردید را آشکار نمیکند اما انسانهای عادی هم به این موارد دچار میشوند اما از روحانیون انتظار بیشتری میرود.
*چه چیزهایی به جایگاه اجتماعی و تقدس روحانیت در جامعه ضربه میزند چیست؟
مهمترین نکته بحث دنیاطلبی است باید روحانیون ما با سواد بوده و سادهزیست باشند و همانند مردم زندگی کنند، به آنچه که میگوید عمل کند. رفتارهای اجتماعی هم در جای خودش تاثیر بسزایی دارد نه فقط سخنرانی کردن. لذا عمل ما بهترین راهنما و معرف خواهد بود.
نظر شما