پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۱ مهر ۱۳۸۴، ۱۶:۳۰

تكرار / در گفتگوي مشروح "مهر" با رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي بررسي شد:

هويت شرعي رويت هلال ماه و طرق احراز آن

هويت شرعي رويت هلال ماه و طرق احراز آن

گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" در گفتگوي مشروحي با حجت الاسلام و المسلمين علي اكبر رشاد رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ، عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي و استاد حوزه و دانشگاه، نظرات ايشان را درباره رويت هلال و احراز طلوع هلال جويا شد. آنچه در پي مي آيد شرح كامل اين گفتگو است و پيشاپيش از بذل محبت صميمانه ايشان براي مصاحبه مجدد بخاطر اشكال فني در ضبط اظهاراتشان سپاسگذاريم.

رويت هلال موضوع است و موضوعاتي كه داراي حكم شرعي اند چند قسم هستند. قسمي از آنها  موضوعات شرعيه ناميده مي شود كه بعضي از موضوعات احكام شرعي را عرفيه مي ناميم و برخي ديگر را موضوعات علميه تعبير مي كنيم. همين جا تذكر بدهم كه اين تقسيم متعارف نيست، تقسيم مشهور تفكيك موضوعات به دو دسته شرعي و عرفي است

 حجت الاسلام والمسلمين رشاد در پاسخ به سوال خبرنگار گروه دين و انديشه  " مهر" مبني بر اين كه رويت هلال ماه از چه مقوله اي است و آيا "موضوع"  است يا " حكم " ؟ گفت :  رويت هلال موضوع است و موضوعاتي كه داراي حكم شرعي اند چند قسم هستند. قسمي از آنها  موضوعات شرعيه ناميده مي شود كه بعضي از موضوعات  احكام شرعي را عرفيه مي ناميم و برخي ديگر را موضوعات علميه تعبير مي كنيم. همين جا تذكر بدهم كه اين تقسيم متعارف نيست، تقسيم مشهور تفكيك موضوعات به دو دسته شرعي و عرفي است.  موضوعات شرعيه آن دسته از موضوعات احكام اند كه شارع  آن را جعل كرده است. اگر شارع اختراع و جعل نكرده بود ديگران نمي توانستند تلقي مورد نظر شارع را از آن موضوعات بفهمند مانند  صلاة يا صوم كه دو اصطلاح اند و از آنها دو موضوع مراد مي شود و احكامي بر آنها بار مي شود. صلاة در لغت به معناي دعاست ، ولي شارع اين كلمه را در معناي مناسك مخصوصي به كار برده كه اگر كاربرد خاص شارع نمي بود و به نحوي از انحاء اين كاربرد احراز نمي شد و معلوم نمي شد شارع از كلمه صلاة چه اراده كرده ، ديگران آن معناي مورد تلقي شارع را از كلمه صلاة نمي توانستند فهم كنند. البته ما بحث هايي در اصول فقه داريم تحت عنوان حقيقت شرعيه يا بحث صحيحي و اعمي كه به اين مبحث ما مربوط مي شود كه در مجال مصاحبه قابل طرح  نيست. شارع به هر حال بعضي موضوعات را جعل و اختراع كرده و تلقي اي از آن دارد و احكامي را نيز بر اين معنا و تلقي حمل كرده است. موضوعات عرفيه هم موضوعاتي هستند كه شارع تصرف در آن نكرده بلكه عرف و عامه آن را جعل كرده اند و شارع نيز احكام را بر موضوع يا همان تلقي عرفي اش بار كرده است . مثلا وقتي از عموم مردم بپرسند كه بيع يعني چه ، اغلب توضيحي مشابه ارائه مي دهند. اگر از مردم بپرسيم كه ربا يعني چه فرض بر اين است كه مردم عصر بعثت مي دانستند ربا يعني چه. شارع هم بيع را با همان تلقي عرف تحليل و ربا را تحريم نموده، پس موضوعات عرفيه، موضوعاتي هستند كه شرع در شكل گيري و تعريف آن نقشي ندارد و موضوعاتي است كه مردم با آن سر و كار دارند و اغلب آن را مي فهمند و فقط شارع حكمي بر آنها حمل كرده است.  موضوعات علميه را ما به آن موضوعاتي كه  براي تشخيص آن خبرويت و تخصص خاصي لازم است و شناخت آن نه شان شارع است و نه كار عرف تعبير مي كنيم . مرجع تشخيص موضوعات شرعيه شرع است و مرجع تشخيص موضوعات عرفيه عرف است.  متخصصين خاص  و مرجع تشخيص موضوعات علميه هم طبعا خبرگان و اهل تخصص آن موضوع هستند.

عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي افزود: موضوعات شرعيه نيز به دو گروه تقسيم مي شوند: 1- موضوعات عاديه واضحه يا مصرحه كه تشخيص آنها نيازمند نظر و اجتهاد نيست، هر كسي به متني ديني مي تواند مراجعه كند بدون اين كه از قدرت اجتهاد برخوردار باشد موضوع را بفهمد؛ 2- موضوعات شرعيه دقيقه و مستنبطه، اين گروه  آن چنان است كه بدون نظر و اجتهاد كسي نمي تواند آن را تشخيص دهد. در نتيجه تشخيص آن گروه از موضوعات شرعيه صرفا بر عهده مجتهد است. موضوعات عرفيه هم مي تواند بر دو گروه تقسيم شود : 1- عرفيه عادي كه همه قادر به تشخيص انند؛ 2- گاه برخي از موضوعات به رغم اين كه عرفيه هستند پيچيده اند و تشخيص آنها نياز به دقت و تامل فني دارد و اين گروه يا در حيطه قدرت و حتي وظيفه فقيه قرار مي گيرد كه او تشخيص دهد و گاه در حيطه تخصص يك متخصص خاص؛ مانند اين كه برخي موضوعات عرفي را جامعه شناسان و مردم شناسان مي توانند تشخيص دهند كه آن موضوع در باور مردم چيست و چه معنايي دارد و در اين صورت  اين گروه دوم از دسته موضوعات عرفيه چه بسا ملحق به موضوعات علميه شود. به جهت اين كه تشخيص آنها نيازمند به يك سلسله دقتهاي علمي است.

 رويت يا احراز حلول هلال حكم نيست اظهار داشت :  احراز طلوع ماه از موضوعات عرفيه است و تشخيص آن از هر كسي بر مي آيد البته در بعضي مواقع  احكام و شرايطي براي  آن ذكر شده اما در مجموع نفس احراز طلوع يا رويت آن چنان نيست كه نيازمند به تخصص باشد . رويت هلال يك موضوع عادي است و نياز به اجتهاد ندارد

وي در ادامه درباره مسئله رويت هلال و احراز طلوع ماه گفت : رويت يا احراز حلول هلال حكم نيست اظهار داشت :  احراز طلوع ماه از موضوعات عرفيه است و تشخيص آن از هر كسي بر مي آيد و الا در زمره موضوعات علميه قرار مي گيرد ،  البته در بعضي مواقع  احكام و شرايطي براي  آن ذكر شده اما در مجموع نفس احراز طلوع يا رويت آن چنان نيست كه نيازمند به تخصص باشد و يك فرد شخصا  نيز مي تواند برود بالاي بام خانه اش و به جستجوي هلال بپردازد و طلوع هلال را رويت كند. پس رويت هلال يك موضوع عادي است و نياز به اجتهاد ندارد. اگر شخصي هلال شوال را رويت كرد براي شخص او اين موضوع ثابت شده و مي تواند و بلكه بايد فردا افطار نمايد و نمي تواند روزه بگيرد . البته شارع علاوه بر راه هاي عرفي و عقلايي راه هاي خاصي را مانند بينه شرعيه براي احراز هلال  اعلام نموده كه بايد مورد توجه قرار داد. 

اين استاد حوزه  درباره راه ها و روشهايي كه براي احراز حلول هلال بايد منظورداشت گفت : اين روشها به دو گروه كلي تقسيم مي شود. راه هاي علم آور و راه هايي شرعي كه شرع  آن را جعل نموده  و ما موظف به تبعيت از آن هستيم. يكي از راه هاي  علم آور رويت شخصي است و رواياتي  كه رويت شخصي را مطرح كرده است در حد متواتر است. مانند : " فاذا رايت الهلال فصم و اذا رايته فاطر" . تعدادي از اين روايات صحيحه نيز هستند در وسايل الشيعه ابواب احكام شهر رمضان اين روايات مذكور است. دوم تواتراست. اين كه آن چنان افراد فراواني  از رويت شدن هلال ماه خبر دهند كه انسان احتمال تباني ندهد. راه ديگر شياع مفيد علم است يعني آن چنان خبر رويت هلال ماه ميان مردم شايع  باشد كه انسان براي  آن علم حاصل شود بر ثبوت رويت  و هر فرد عاقلي از كثرت شياع خبر به حالت يقين دست پيدا  كند. در اين جا چه بسا بتوان گفت كه هر روش و طريق معقولي كه علم آور باشد حجت است و در نتيجه اگر كسي با  اعتماد به قول اهل علم و خبرگان نجوم علم برايش حاصل شود حلول و رويت برايش  اثبات مي شود.  يعني حتي اگر نفس طريق علم را حجت ندانيم  اما از آن جهت كه نظر علماي فن ايجاد علم در انسان كرده موضوع براي فرد ثابت مي شود . "فمن شهد منكم الشهر فليصمه" زيرا مصب و  موسم صيام ، رمضان است . اگر حلول ماه رمضان به طريقي علم آور احراز شود روزه آن واجب است ، كما اين كه بدليل حرمت صوم اول شوال ، اگر به طريقي علم آور ، ولو به روش هاي علمي براي انسان حلول هلال شوال احراز گردد پايان رمضان احراز شده و روزه پس از آن روزه اول شوال محسوب مي شود و جايز نخواهد بود .  تصلب بر لفظ " رويت " چندان قابل دفاع نيست . البته اين پيشنهاد نيازمند كار علمي بيشتري است.  راه چهارم گذشت سي روز از هلال ماه قبل است . وقتي رويت هلال شعبان شده و سي روز از آن گذشته ديگر احتياجي بر رويت هلال رمضان نيست چرا كه ماه قبل رويت شده بود سي روز از آن گذشت يا رويت هلال رمضان شد و اكنون سي روز از آن گذشته ديگر نياز به رويت هلال شوال نيست. زيرا ماه قمري سي و يك روز نمي شود. همچنين اگر دو عادل شهادت دهند كه ما ماه را رويت كرديم و معارض با دو شاهد عادل ديگر نباشد مي تواند رويت هلال ماه را اثبات كند. 

 اگر حاكم شرع كه مصداق اتم آن  امام معصوم و ولي امر مسلمين است  اعلام كرد كه فردا عيد است و مومنين افطار كنند در اين صورت بر همه مسلمين اطاعت از حكم او فرض  است و در اين امر عامي و عالم و مقلد و مجتهد حكم واحد دارند

وي درباره روش حكم حاكم شرع كه از طرق لزوم افطار و عيد است تصريح كرد: اگر حاكم شرع كه مصداق اتم آن  امام معصوم و ولي امر مسلمين است  اعلام كرد كه فردا عيد است و مومنين افطار كنند در اين صورت بر همه مسلمين اطاعت از حكم او فرض  است و در اين امر عامي و عالم و مقلد و مجتهد حكم واحد دارند. مسائل و احكام تقسيمات مختلفي دارد كه يكي از آنها مي تواند به تقسيم حكم به عادي و حكومتي است. بعضي از احكام  هويت وجه سياسي و اجتماعي و حكومتي دارند و با نظر و شان حاكم شرع مرتبط است. هر چند اين امور عبادي است اما امر سياسي و حكومتي نيز محسوب مي شود مانند نماز جمعه و حج. نماز جمعه عبادت است اما به نحوي با حكومت ديني مرتبط است و امام جمعه را حاكم انتخاب و نصب مي كند و مسائلي كه در آن خطبه ها اعلام مي شود لزوما بايد مسائل امت و اجتماع مسلمانان باشد در خطبه امامان و حاكمان ياد مي شود، به همين جهت بين شيعه وسني پذيرفته شده كه اين موضوع به نحوي با امر حكومت مرتبط است. مسئله عيد فطر و عيد قربان هم كمابيش همين خصلت را دارد خصوصا عيد فطر. در واقع عيد فطر يك مسئله شرعي و ديني عادي نيست. بلكه مسئله سياسي نيز  محسوب مي شود. بنابراين مناسب شان ولي امر است لحاظ كه عيد را اعلام كند.

 ثبوت رويت هلال ماه نزد حاكم و حكم حاكم بر افطار مسلمين از جمله مسائلي است كه در روايات فراوان آمده است و در فقه ما نيز فقهاي عظام به اين پرداخته اند

 رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در ادامه متذكر شد: ثبوت رويت هلال ماه نزد حاكم و حكم حاكم بر افطار مسلمين از جمله مسائلي است كه در روايات فراوان آمده است و در فقه ما نيز فقهاي عظام به اين پرداخته اند .  خبر صيحح محمد بن قيس از امام باقر(ع) در وسايل الشيعه باب شش از ابواب احكام شهر رمضان آمده است مي فرمايد كه " اذا شهد عند الامام شاهدان انهما رويا الهلال منذ ثلاثين يوما امر الامام بالافطار ذلك اليوم اذا كانا شهدا قبل زوال الشمس و ان شهدا بعد زوال الشمس امر الامام بالافطار ذلك اليوم و اخر الصلاة الي الغد فصلي بهم" .  امثال اين روايت نشان مي دهد كه حكم به برگزاري عيد فطر و افطار مربوط به  امام مسلمين است. منظور از امام اينجا امام به معناي كلامي و امام معصوم نيست، احراز رويت براي معصوم نيازمند شهادت دو شاهد نيست.

اگرحاكم شرع حكم به افطاركرد و عيد فطر را اعلام نمود بر همه مسلمانان و حتي مجتهدين تبعيت از اين حكم واجب است و در عرض حكم حاكم شرع ديگري نمي تواند حكم صادر نمايد. به جهت اين كه حاكم شرع يكي بيش نيست اگر عرض حكم حاكم شرع عادل، شخص ديگري هم حق حكم كردن داشته باشد نا امني و اختلال نظام لازم مي آيد  و اين مورد تاييد عقل و شرع نيست

وي در پاسخ به اين پرسش كه در چنين موقعي كه حاكم شرع اعلام فطر مي كند تكليف كساني كه از غير فقيه حاكم  تقليد مي كنند چيست اظهار داشت : فبلا گفتيم موضوع ثبوت رويت هلال يك موضوع عرفي و عادي است تقليد بردار نيست اما احكامي كه بر آن مترتب است احكام شرعي است.اما اگرحاكم شرع حكم به افطاركرد و عيد فطر را اعلام نمود بر همه مسلمانان و حتي مجتهدين تبعيت از اين حكم واجب است و در عرض حكم حاكم شرع ديگري نمي تواند حكم صادر نمايد. به جهت اين كه حاكم شرع يكي بيش نيست اگر عرض حكم حاكم شرع عادل، شخص ديگري هم حق حكم كردن داشته باشد نا امني و اختلال نظام لازم مي آيد  و اين مورد تاييد عقل و شرع نيست.  وقتي ما معتقد  شديم كه اسلام ديني است داراي بعد سياسي و پذيرفتيم كه در نظام حكومتي اسلام ولي امر منزلت و شئون خاصي دارد طبعا بايد به لوازم آن هم تن در در دهيم.

وي درباره مخالفت با حكم حاكم شرع گفـت : اگر در عرض حكم حاكم شرع حكم ديگري صادر شود در اين صورت ناامني و هرج و مرج و اختلال نظام لازم مي آيد  و موجب سرگشتگي و تحير مردم مي شود و ديگران درباره ما قضاوت نادرستي مي كنند،  مي گويند اين چه ديني است و چه احكامي و چه نظام حقوقي و فقهي است كه در يك چنين موضوع مهم و روشني نمي توانند به توافق رسند و نظر مشخصي اعلام كنند . لهذا اختلاف موجب وهن اسلام و مسلمانهاست.  احكام حكومتي فراتر از تقليد

اگر كسي تشخيص داد كه حاكم در يك حكم يا تشخيص موضوع حتي بر اساي فتواي خودش خطا كرده فقط خود بدون معارضت به تشخيص خود عمل كند مثلا حاكم گفته رويت هلال شد و عيد فطر اعلام داشت و خود من واقف شدم كه چنين است، نظر اين فرد نمي تواند بر نظر ديگران تسري  پيدا كند و ديگران اگر احراز نكنند و علم تحصيل نكنند نمي توانند به صورت تقليدي مطابق احراز او ترتيب اثر دهند

است و اگر حكمي از سوي حاكم شرع صادر شد بر همه بلا استثناء اطاعت آن واجب است. اگر كسي تشخيص داد كه حاكم در يك حكم يا تشخيص موضوع حتي بر اساي فتواي خودش خطا كرده فقط خود بدون معارضت به تشخيص خود عمل كند مثلا حاكم گفته رويت هلال شد و عيد فطر اعلام داشت و خود من واقف شدم كه چنين است، نظر اين فرد نمي تواند بر نظر ديگران تسري  پيدا كند و ديگران اگر احراز نكنند و علم تحصيل نكنند نمي توانند به صورت تقليدي مطابق احراز او ترتيب اثر دهند. از نظر اسلام بسياري از موارد تقليدي نيست:  در اصول دين  و مبادي استنباط  تقليدي نيست  و در ضروريات فقهي نيز تقليد معنايي ندارد. به طور مثال وجوب صلاة واجب است و احتياجي به تقليد ندارد موضوعات عرفيه و علميه نيز جاي تقليد نيست، در احكام فرعيه و عمليه و موضوعات مخترعه شرعيه دقيقيه كه احتياج به نظر و اجتهاد است بايد تقليد كرد.

حجت الاسلام رشاد در خصوص اين كه حاكم شرع كيست و آيا هر مجتهدي حاكم شرع است گفت : حاكم شرع همان ولي امر بالفعل است. و طبعا "صلاحيت" با "فعليت" متفاوت است . ممكن است مجتهدين بسياري باشند كه صلاحيت عهده داري ولايت امر مسلمين را دارا  باشند اما به محض اين كه به طريق مشروع و مقبول كسي ولايت امر را به عهده گرفت كسي در عرض او بالفعل حق ولايت ندارد.  امام حسن(ع) و امام حسين(ع) هر دو امام هستند و هر دو معصوم هستند ، اما تا وقتي كه امام حسن(ع) حضور دارد ولايت تشريعي منحصرا بر عهده ايشان است و امام حسين(ع)  هم  مانند آحاد امت تابع اوست و بعد از شهادت امام حسن (ع)  امام حسين (ع) عهده دار ولايت مي شود. شان حاكم شرع و ولايت چيزي است ، شان اجتهاد و فقاهت چيزي ديگر . هر يك در جاي خود محترم و عزيز اند . مبادا كسي از اين مطلبي كه عرض شد دچار بد فهمي شود. ما فقهايي داريم كه هر چند عهده دار ولايت امر نيستند اما شان عظيمي دارند، مراجع عظام سنگربانان تفكر ديني و ديانت مردم و نگاهبانان و نگاهداران استقلال كشورند و امروز مراجع عظام بالاتفاق پشتيبان نظام ديني و هر يك محور وحدت ملت و اسطوانه امت اند.

کد خبر 236940

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha